یاوه های عاشقانه یک من
آندره آ بوچلي داره اوه ماريا (Ave Maria) رو ميخونه
ولي من اوه ماتيلدا مي شنوم
اما ظاهرا ماتيلدا هيچ كدوم رو نمي شنوه
بودن يا نبودن ، ظاهرا كه مسئله فقط همين است.
.......................................
خداوند اگر صدايي براي خواندن داشت
بي شك آن صدا ، صداي بوچلي بود.

يك روز يه خط در ميون

آخ كه باز دير شد آخرش هيچ وقت من آخر خوابم رو نمي بينم كه
ماتيلدا وقتي تو آغوشمه چه شعري رو ميخونه
آقا اين لاين روبرويي ها است مي فرستيمون اون دنياها
خانم بزاريد من هم سواريشم اين آسانسوره يك نفر اضافه ظرفيت رو ميتونه تحمل كنه
آخر من نفهميدم جريان ديفيوژن مال حامل هاي اكثريته يا اقليت
خانم جناب دكتر تشريف ندارند؟چه معني ميده رئيس امور بين الملل سر كار نيستند
6 تا آب پرتغال تو اين هواي گرم چه مي چسبه
من فقط يه ربع ميخوابم از 1 تا يه ربع به سه
لعنتي چرا اين فصل پنج تموم نميشه
مگه چيه اين جورابمو 700 تومن خريدم
ناهار عجب قيمه پلو خوشمزه اي بود
عزيزم قرارمون اونجا جلوي ...
چه معني ميده همسر آدم بخواد گل هارو ببينه و نشه
كلاپ ساندويچ خونمون خيلي كم شده
عزيزم موقع عبور از خيابون دستتو بده به من
چرا اين تيكه هاي آناناس از قوطي بيرون نمياد نا سلامتي 550 تومن پول داديم
آقا نيم كيلو از اون چيزا بديد واسه كار تحقيقاتي مي خواهيم
چه معني ميده همه خيابون ها چراغ دارند
نسيم خنك باغ هاي شمال شيراز تو يه كوچه باغي خلوت
هدف گيريمون خيلي خوبه بريم ثبت نام كنيم
حالشو گرفتم
آقاي كريس دبرگ لطفا يواش تر ببينم دختر حاج آقا چي ميگن
زندگي خيلي خيلي خيلي خوبه
...............................................................................

صدمين سال تولد جرج اورول

كسي كه خوندن كتابهاش ديدم رو نسبت به زندگي عوض كرد.




جين مرو در نقش جوليا و ديويد باک در نقش وينستون اسميت در اجرايی از کتاب 1984



چگونه هاي كلاس شدم

اولش از اونجا شروع شد كه فقط دوهزار تومن پول داشتم و
ميخواستم خيلي با كلاس باشم
اولش رفتم تا يه كيف موبايل بخرم و توش روزنامه بزارم و ببندم به كمربندم
اما كيف موبايل دوهزار تومني گير نياوردم.. چقدر كه من بد شانسم.
بعدش خواستم يه كيف گيتار بخرم و توش جاروبزارم و بياندازم روي كولم تا يه كم
باكلاس بشم اما فروشنده گفت
با دو هزار تومن فقط ميتوني يه دفتر نت بخري
آه ...
كاش پشت دستم رو داغ كرده بودم و نمي خواستم با كلاس بشم
در حالي كه دستم روي دوتا اسكناس هزار تومني توي جيبم بود داشتم قدم ميزدم و
به راههاي با كلاس شدن فكر ميكردم كه يه دفعه چشمم افتاد به تابلوي يك دكتر
خانم دكتر سوسن پور مقدم فوق تخصص تغديه و رژيم غذايي از كاليفرنيا
پيش خودم گفتم از اين با كلاس تر نميشه ، از اين به بعد به دوستان و آشنايان و فك و فاميل ميگم
كه آره من رژيم دارم من زير نظر پزشك متخصص غذايي بايد غذا بخورم و از اين حرفها
هر چي باشه نه دماغمون بزرگه كه بريم عمل كنيم و كلاس بزاريم نه اينكه چشامون ضعيفه تا لنز صورتي بزنيم
حالا بماند اگر هم بود با دو هزارتومن نميشد اينكار هارو كرد
وارد مطب كه شدم هوارو توي شكمم حبس كردم و شكمم رو به زور جلو دادم تا چاق وانمود كنم
چون همه هيكلم به اندازه ران يكي از اون خانم هاي تپل مپلي كه اونجا نشسته بودند هم نمي شد.
آخ كه چه اشتباهي كردم كه رفتم اونجا
وقتي كه رفتم پيش خانم دكتر ايشون يه بند از اينكه چند تا كالري در روز نون ميخورم چند كالري حرف ميزنم چند كالري
كار ميكنم حرف زد
بعد وزنم كرد قدم كرد چربم كرد(خواستم جمله ام قافيه داشته باشد فكرهاي بي ناموسي نكنيد يك وقت)
حالا همه اينها يه طرف
آخر سر يه رژيم غذايي واسم تنظيم كرد كه نه توش نون وجود داره و نه سس مايونز
تازه بد تر از همه اين ها گفته اصلا غذاهاي چرب هم نخورم
يكي نيست بهشون بگه يه بارگي بگه من برم بميرم
حالا شايد پيش خودتون بگيد مجبور نيستم رژيم رو رعايت كنم
اما ميدونيد چيه
واسه اينكه نمي خوام دو هزارتومنم حروم شده باشه مجبورم اين برنامه غذايي رو رعايت كنم
تازه دوستان و آشنايان آخه بايد يه جوري بفهمند كه من رژيم دارم
بهتره برم چون 4 كيلو كالري زيادي وبلاگ نوشتم
شاد باشيد و تپل.

آب دستتونه بزاريد تو طاقچه و حتما روبو شيراز رو ببينيد هزار بار جالب تر از فارسي ديك و فارسي جوكه
حتما حنما ببينيد
يك سالگي وبلاگ من
فردا دقيقا يك سال ميشه كه من وبلاگ مينويسم
دقيقا پارسال همين موقع ها بود كه وبلاگمو ساختم
يادمه اون موقع ها اينقدر كم بوديم كه من هر روز تمام وبلاگ هاي فارسي رو ميخوندم
توي اين مدت اينجا دوست هاي خيلي زيادي پيدا كردم
و يه عالمه تونستم از پنجره ديد ديگران به زندگي نگاه كنم
وقتي به آرشيوم نگاه ميكنم ميبينم واي كه چقدر توي اين يك سال حرف زدم
يعني حرف كه نه ياوه هاي عاشقانه گفتم
پيش خودم داشتم فكر ميكردم كه آيا مثلا يه روز ميشه بيام اينجا وبگم امروز دهمين سالي هست كه من وبلاگ مينويسم
به هر حال اين وبلاگ هم دنيايي داره
كه من خيلي خوشحالم كه واردش شدم
البته مجبور شدم خيلي از حرف هايي رو كه اون روزاي اول زدم رو به دلايلي پاك كنم
البته از عمده ترين دلايش اين بود كه اون حرف ها ياوه هاي عاشقانه نبود
از همه كساني هم كه توي اين يكسال مطالب منو خوندند متشكرم.
و اگه كسي رو هم با مطالبم رنجوندم معذرت مي خوام.

شـــــــــاد باشيد و تپل
الامتحانو والامتحان و ما ادريك مالامتحان
يه خبر خيلي خيلي مهم
البته اين خبر نه در مورد درگيريهاي اخير هست ونه در مورد اطلاعيه دفتر تحكيم وحدت
و نه حتي در مورد اين حرف پسر شاه كه از سواحل هاوايي براي مردم ايران
پيغام داده كه آهاي ملت ايرن بريزيد توي خيابون كه ما داريم مي آييم اونجا جاي بابامون بشينيم و هفته ديگه ميدون
آزادي (همونجايي كه تاكسي هاي ميدون امام حسين ايستادند! ) همديگر رو مي بينيم ،لطفا بيائيد دست بوس

فقط خواستم بگم امروز كه شركت بودم يكي از مسئولان موسسه غير دولتي تلاش( همونجايي كه محل نگهداري كودكان عقب مونده ذهني است)
زنگ زد و گفت كه بچه ها نياز بسيار شديدي به مواد غذايي مثل گوشت ، سويا، مرغ و ...
و مواد شوينده به خصوص شامپو و صابون دارند
و خواست كه اگه امكان داره حتما كمك كنيم
از اونجايي كه يه بار قبلا دوستان در روز 16 اسفند به اين موسسه غير دولتي كمك كرده بودند
مي خواست اگه امكان داره باز هم اين كمك ها تكرار بشه و تاكيد كرد كه به خصوص به مواد غذايي شديدا احتياج دارند
من هم قول دادم كه تا اونجايي كه بتونيم كمك ميكنيم
اگر شما شيراز هستيد ميتونيد كمك هاي غير نقديتون رو مستقيم به موسسه كه در اكبر آباد واقع است تقديم كنيد
و اگر نه ، ميتونيد پول به شماره حساب موسسه واريز كنيد(شماره حساب 1967 بانک صادرات شعبه پل حر - شيراز )
و تازه اگر نمي خواهيد كمك مادي كنيد
حداقل اش آن است كه اين مطلب را در وبلاگتان بنويسيد تا ديگران نيز آگاه شوند
حتي اين دفعه هم ميشه مثل 16 اسفند وبلاگ نويس ها همه با هم كمك كنند
البته اگر مثل اون دفعه باز دعوا نشه سر اين كه بگن آره به خاطر افزايش هيت اين
بحث ها مطرح ميشه يا اينكه بگن ما اول پيشنهاد داديم ،ما دوم پيشنهاد داديم
به هر حال هر كاري ميكنيد فقط سريع بجنبيد كه شديدا به كمك ما احتياج دارند.


شماره تلفن موسسه هم برای اطلاعات بيشتر اين است 2423391(0711)
711کد شيراز است.



چگونه آشپزي من خوب شد
اولش شبها تا ميرسيدم خونه ميپريد توي آغوشم و
ميگفت عزيزترينم امروز چه كارهايي كردي
عزيزترينم امروز كجا ها رفتي
عزيزترينم راستي توي اداره چندتا همكار زن داري
عزيزترينم چرا يقه لباست قرمز شده
عزيزترينم اين چه ادكلني هستش كه زدي

من هم واسه اينكه فكر نكنه دوستش ندارم از سير تا پياز رو واسش تعريف ميكردم
بعدش يه مدت كه گذشت
تا ميرسيدم خونه فقط مي بوسيدم و ميگفت
عزيزم راستشو بگو امروز كجاها بودي
راستي عزيزم امروز چند بار رفتي توي اتاق خانم فرجامي
چقدر اين لكه روي پيرهنت شبيه رژ لبه
چقدر اين ادكلني كه زدي بوش زنونه است
و ...

و من باز واسه اينكه فكر نكنه دوستش ندارم از سير تا پياز رو واسش تعريف ميكردم
اما يه روز رسيد كه تا ميرسيدم خونه
سرم داد ميزد كه تا حالا كجا بودي
اصلا چه معني ميده تو همكارهاي مونثت رو تحويل بگيري
اين لكه سياه سر آستينت لكه رژ لب خانم فرجاميه
باز كه بوي ادكلن زنونه ميدي
و .....
و تازه بعد از همه اين ها جكي سگمون رو صدا ميزد تا منو بو كنه تا واقعا يه وقت بوي مشكوكي نداشته باشم
و اينچنين بود كه من مجبور شدم زان پس توي خونه بمونم و به شغل شريف خانه داري روي بياورم.


امروز روز خوبیه
آخه سالگرد ازدواجمونه
مردمان ساده اي هستيم اگر بيانديشيم با رفتن سيستم فعلي حاكم اوضاع بهتر شود
شايد درگيري هاي فعلي شروعي باشد براي تكرار اشتباه پدرانمان در بهمن 57
باور بفرماييد با وجود اينكه مقادير بسيار متنبهي اگزيستانسياليسم هستم
معتقدم اينكه ميگويند اين حركت ها شروعي براي آزادي است حرفي مفت بيش نميباشد
از آغاز خلقت تاكنون اين هميشه دغدغه بشريت بوده آزادي
و هميشه افراد سود جو از اين احساسات مردم ساده لوح سوء استفاده كرده اند و بر مسند قدرت تكيه فرموده اند
اميدوارم دوباره ساده لوحان اشتباه 57 را تكرار نكنند.
مطالب زير را شه بانو عنايت فرمودند با چاپار سلطنتی برايمان فرستادند
البته در پاسخ به مطالب روز جمعه امان

سرورم درختان چنار در کنار ذات ملوکانه شما فرحبخش و سر خوش کننده است
وگر نه اين چنارگان درختان چشم ودل پاکی هستند
گاهی اوقات که سرورم در حال رسيدگی به امور مملکتی هستند
و شه بانو مجبور است به تنهايی در زیر سایگانشان قدم زند
چشمانشان را از شه بانويتان بر گرفته به آسمان نگاه ميکنند و سوت ميزنند
خاطر مبارک را مکدر نفرماييد همسرم

در ضمن

نوش جانتان همسرم
به مادام "دو لا فونته" دستور داده ام که سی دی
آموزشی غذاهای فرنگی را ازفرنگستان برایم بفرستد
تا گاهی اوقات برای تنوع از دست پخت شه بانويتان تناول کنيد
عرض ديگری هم داشتم
سر آشپز را که گفتيد بر سردر مطبخ خانه آويزان کنند به گمانم کمی کج است
اگر پايين تر بيايد و کمی نيز سمت راست خيلی متناسب تر است
بيم آن دارم که دکوراسيون عمارت سلطنتی به هم بريزد
لطفا دستور بفرماييد رسيدگی کنند
بــــــــــوسه!

جمعه شب در شیراز بین لباس شخصی ها و مردم در خیابان چمران در گیریهایی صورت گرفت
نیروی انتظامی هم حضور داشت
اونا هم با مردم درگیر شدند
توی این درگیری ها یک جوان 18 ساله کشته میشه
اونو با فرو کردن چاقو به قلبش کشته بودند
همه میدونیم که نیروی انتظامی از چاقو و زنجیر استفاده نمیکنه
اون جیره خواریی رو که خیلی راحت آدم میکشند رو همه میشناسیم
امروز توی روزنامه محلی شیراز از قول فرماندار شیراز نوشته بود که این درگیریها به خاطر بازی فوتبال استقلال و پرسپولیس بوده
دو تا سئوال عمده برای من این وسط مطرح شده
یکی اینکه چرا جدیدا شعارهای فوتبالی مثل آبی سوراخه یا پرسپولیس نوکر استقلاله جاش رو به شعار علیه سران مملکتی داده
(شاید استقلال و پرسپولیس از سران مملکتی هستند و ما نمی دونستیم)
دوم اینکه لطفا میشه یکی به من بگه نیروی انتظامی و لباس شخصی ها طرفدار کدوم تیم هستند.


وقايع التفاقيه
وقايع التفاقيه
مورخ پنج شنبه 22 خردادماه سنه يك هزار و سيصد و هشتاد و دو خورشيدي
پس از نيمروز بيم آن ميرفت كه ذات اقدس آن اعظم دو عالم ژنرال سيدرف بر
نامحرمان هويدا گردد و آن اسرار نهان، آشكار.
شامگاهان به هنگام رجعت تصميمان بر آن شد كه اندكي به درد دل رعايا گوش سپاريم زين خاطر
با شه بانوي پريچهر روي عازم باغات قصرالدشت گشتيم .
در راه هوا بس فرحبخش بود و حضور شه بانو لطافت هوا را دو صد چندان كرده بود.
در طي طريق ميرزا ابولقاسم باغبان الدوله را ديديم و به پيشنهاد شه بانو نظارتي داشتيم بر گلخانه
سلطنتي
شه بانوي زيبا روي چونان از ديدن نهال هاي چنار سر خوش گرديدند كه به ميرزا ابولقاسم خان امر فرموديم
نيمي از باغ اعياني را نهال چنار بكارند تا هر روز در خنكاي عصر به همراه شه بانو در زير سايه درختان چنار به تفرج بگذرانيم
و اگر هم فرصتي باقي ماند به امور مملكتي برسيم.
علاقه وافر شه بانو به درختان چنار ما را اندكي مكدر خاطر فرموده چونان كه به
جلادان دربار امر فرموديم تمام درختان را بي اصل ونسب كنند تا مبادا به رقيبان ما مبدل گردند.
گرچه ميرزا حكيم خان طبيب گفته كه از جانب درختان چنار نبايد خاطر مبارك را مكدر فرماييم
اما با اين حال و روز مملكت از اين پدر سوخته ها هر چه بگويي بر مي آيد.
در پايان شب بس كه از تفريح وتفرج خسته بوديم مباشر الدوله را به حضور نپذيرفتيم و
نخواستيم اخبار حمله روس ها به مرزهاي شمالي را بشنويم
اين پدر سوخته ها هم هر وقت كه سير ميشوند به ما حمله ميكنند
اصلا انگار اين تزار روسيه خودش خواهر و مادر ندارد.
شب هم يك راست به نزد شه بانو رفتيم
و البته در راه بس فرحناك از اينكه ما از معدود شاهان ايران هستيم كه حرمسرا نداريم و هر شب
چونان آوارگان نميخواهد در مكان هاي مختلف سر بر بالين بگداريم.
تازه بگذرد از آنكه با حذف خواجگان حرمسرا در بودجه مملكت هم صرفه جويي وافري فرموده ايم.
........................................
وقايع التفاقيه
مورخ جمعه 23 خرداد سنه يك هزار وسيصد وهشتاد ودو خورشيدي
صبحگاهان عزممان بر آن شد تا با شه بانو به كنار جوي آب برويم و گذر عمر را نظاره گر باشيم
شه بانو چونان از شنيدن اين خبر مسرور گشتند كه تصمصم گرفتند خود اغذيه صبحگاهي را محيا فرمايند .
آن فخر دو عالم فخري الملوك شه بانوي مهربان ما برايمان فرنچ تست محيا فرمودند و همي
در كنار جوي موليان در نسيم خنك صبحگاهي تناول فرموديم
صبح بسيار دلچسبي داشتيم
زان پس براي تفريح گفتيم تا گردن آشپز سلطنتي را از ته بزنند چون دستپختش به خوشمزگي شه بانوي عاليقدر ما نبود
پس از صرف صبحانه هم اندكي به همراه شه بانو در خانه ييلاقي قدم زديم و چونان ديشب
مباشر الوله را به حضور نپذيرفتيم
نا سلامتي ما هم آدميم و اندكي بايد با شه بانو در مورد امورات زندگيمان به گفتمان بپردازيم.
حال نيز بر مسند رايانه سلطنتي جلوس فرموده و ياوه هاي عاشقانه مي سراييم.


براي آن همه
فقط براي آن همه زيبايي
فقط براي آن همه مهرباني
فقط براي آن همه اطمينان
فقط براي آن همه امنيت
فقط براي آن همه آرامش
و فقط براي آن همه چيزهاي خوبي كه در چشمان زيبايت موج ميزند
زندگي را ميخواهم.
..................................................
آقا تا اطلاع ثانوي شايد اينجا يه كم شاهرخ سميه بازيش زياد بشه و كلا جو وبلاگم
كمي ابري و مه آلود و بيژن و منيژه اي يا ليلي و مجنوني باشه
در هر صورت شرمنده اخلاق وبلاگيتون، همينه كه هست
و در آخر يه نصيحت از سعدي عليه رحمه:
دوچيز طيره عقل است و خلاف راي اولي الابصار
يكي سس مايونز با پيتزا پپروني
و ديگري شير شكلات با كلاپ ساندويچ در كنارشمبليله بانو.

صداي راننده وانت بار كه داد ميزد
ـ هندونه به شرط چاقو بخور و ببر
ـ جيگرتو حال مياره هندونه
رو شنيديم.
گفتم زن جون هر كي دوست داري بي خيال شو
اصلا بزار برم واست دو تا هندونه قرمز بگيرم بخوري جيگرت حال بياد.
اما گوشش به اين حرفها بدهكار نبود
سرم رو بين و دوتا دستام گرفتم و پيش خودم گفتم حيف كه مجبور بودم فقط با تو ازدواج كنم
زن از تو يه دنده تر وجود نداره
در حالي كه برگهاي دور كمرش رو مرتب ميكرد و دستاش رو توي هوا تكون ميداد
گفت همين كه هست
مي خواي بخواه ميخواي نخواه ، اصلا اگه به حرفم گوش نكني مجبوري امشب رو تنها بخوابي
گفتم: آخه زن تو كه منو بدبخت ميكني حداقل به بچه هامون رحم كن
اونا چه گناهي كردن كه تا آخر عمر بايد تاوان گناه تو رو پس بدن
اينو كه گفتم شروع كرد به جيغ و داد كردن
كه تو اصلا به من اهميت نميدي
تو براي من ارزش قائل نيستي
تو با من مهربون نيستي
و ....
گفتم باشه اصلا هر چي تو بگي.
با هزار زحمت از يه درخت سيب بالا رفتم و يه دونه سيب چيدم و دادم بهش
و گفتم بگير حوا جونم اينم سيب
ديگه چي ميگي
اما چيشتون روز بد نبينه همينكه اولين گاز رو زديم
خدا با اردنگي مارو انداخت اينجا
تازه از اون بدتر اينكه وقتي به حوا ميگم ببين چه بلايي به سرم آوردي
با كمال پر رويي ميگه : ببين مردهاي مردم چه كارا كه واسه زنشون نميكنند
از ماشين پژو گرفته تا تور آنتاليا واسه زنشون فراهم ميكنند
من در حالي كه دهنم باز مونده بود داشتم به اين فكر ميكردم آخه جز ما دوتا كه زن و شوهري وجود نداشت كه حوا اين حرفهارو ميزد
خوب كه فكر كردم ديدم همه اين حرف ها ريشه ژنتيكي داره و توي دهان همه زن هاي عالم وجود داره.
............................................

اين روزها واقعا درگير كار و در آوردن يه لقمه نون حروم واسه زن و بچه هستم
حالا گيتار محترم و همسر محترم تر كه جاي خود دارند
راستي يه وقت اشتباه نكنيد همسر و زن و بچه با هم فرق دارند.
تازه بماند كه اين روزها هوا بس ناجوانمردانه گرم است .

عزيزم اومدم خونتون خواستگاري
ولي باور كن كه خونتون رو پيدا نكردم و يك ماهه كه توي كوچه پس كوچه هاي
گود موتوا گم شدم و از هر كس ميپرسم خونه حاج آقا كدومه چپچپ نگاهم ميكنه
و ميگه بيچاره باز قرصاشو نخورده.
خوب كه فكر ميكنم ميبينم ممكنه موقعي كه آدرس خونتون رو داشتي با ياهو مسنجر واسم ميفرستادي
ممكنه جاي يك صفر و يك عوض شده باشه و به جاي گود مو توا كوچه 13 پلاك 13 يه وقت
زعفرانيه كوچه 7 پلاك 7 بوده.


پاوبلاگي: گود موتوا همان گود مو تاب ها است ، محله اي قديمي در شيراز.

سه ساعت وقت داريد بگيد كه آدم وقتي دختر حاج آقا رو ناراحت ميكنه
چه جوري بايد از دلش در بياره


ارزش تو بيش از هر چيزي است
و غير قابل مقايسه
عزيزم من اصلا غيرتي نيستم
روز اول گفتم عزيزم من اصلا غيرتي نيستم ميتوني
با تمام همكلاسي ها و هم دانشگاهي هاي پسرت رابطه دوستانه داشته باشي
ميتوني توي مهموني ها با پسر ها دست بدي
اگه دوستاي پسرت مارو به كنسرت يا كافي شاپ دعوت كردند من حتما ميام
خودت تنها هر وقت دوست داشتي ميتوني بري خريد اونم از مغازه اي كه فروشنده اش مرد باشه
توي خيابون اگه گم شدي ميتوني از يه مرد آدرس بپرسي
اما همينطور كه گذشت ديدم چه معني ميده همسر من با پسر نامحرم دوست باشه اونم فقط به بهونه اينكه همكلاسي بوده اند
يه كم كه بيشتر گذشت
گفتم چه معني ميده همسر من با نامحرم دست بده
تازه ترش چه معني ميده همسر من به ميهماني بره كه توش مرد هست
يه كم كه باز بيشتر گذشت گفتم چه معني ميده دوستاي پسرت مارو به كنسرت دعوت كنند
اصلا اگه اونا منظور بدي نداشتند چرا خواهر مادر خودشون رو دعوت نكردند
باز كه يه كم بيشتر با مسائل آشنا شدم گفتم اين فروشنده هاي مرد همشون چشم هيز هستند اصلا چه معني ميده زن تنها بره خريد
باز كه يه خورده بيشتر فكرم روشن شد گفتم اصلا يعني چي كه همسر من با نامحرم هم كلام بشه
باز يه خورده بيستر كه گذشت من بيشتر پيشرفت كردم
باز يه خورده تر كه گذشت من بيشتر تر پيشرفت كردم
البته فكر نكنيد من زياد همسرم رو زياد محدود كردم
فقط امروزبهش گفتم ديگه از امشب حق نداري بدون چادر تلويزيون تماشا كني
اصلا چه معني ميده زن آدم بي حجاب بشينه نگاه يه مرد نامحرم بكنه
حالا اون مرد نامحرم ميخواد اخبار گوي شبكه يك باشه يا ميخواد مهران مديري با اون چشماي هيزش باشه.
اوه عزيزم من كاملا طرفدار افزايش حقوق اجتماعي زنان هستم
البته عزيزم فراموش نكن نوع طرفداري من فقط در جمهوري اسلامي معتبر است.
...............................................................
جمعه شب كه با دوستان رفتيم رسيتال گيتار دكتر لي لي افشار واقعا مسحور حركات سيال انگشتان لي لي افشار
بر روي سيم هاي گيتار شدم
واقعا كه استاد بزرگي است
ديشب هم با احمدك وملوك الموسيقي اعظم رفتيم اجراي اركستر ملي كشور بلاروس كه به خاطر هفته دوستي ايران و بلاروس برگزار شده بود
فقط ميتونم بگم كه توي اين بيست سال گذشته موسيقي ايران هيچ پيشرفتي نكرده است
البته هيچ به معناي هيچ است نسبت به پيشرفت ساير كشورها حتي بلاروس كوچك و فقير
آخر شب هم اجراي موسيقي سنتي بود در حافظيه و همينطور سنتور نوازي نوين اجراي هدي پروانه كه جدا از
زيبايي اجراها هواي خنك و فرحبخش حافظيه در شب غير قابل وصف بود.
ظاهرا اينروزها هم آقاي افشين اردلان در تهران اجراي رسيتال گيتار كلاسيك دارند توصيه ميكنم اگر توانستيد حتما برويد
ناسلامتي استادمان هستند.