صحنه اول:توی جلسه هیئت مدیره میگن که این مشتری عرب سود خوبی رو از صادرات نصیب شرکت میکنه و مشکلات بازپرداخت وام سنگین شرکت حل میشه.
صحنه دوم: یارو میگه برای فلان تن خلیج عربی قیمت بدیم
صحنه سوم: میگم ما گشتیم همچین جایی رو پیدا نکردیم حتما منظورتون خلیج فارسه
صحنه چهارم: مردک عرب میگه تو توی قرن شانزهم زندگی میکنی که اینقدر بی اطلاعی
صحنه پنجم: میگم مردک عرب برو یه کم انگلیسی بخون تا بتونی نقشه های غیر عربی رو هم بخونی
صحنه ششم و هفتم و هشتم و نهم:کم مونده با خواهر و مادرش ازدواج کنیم سر این بحث
صحنه آخر: در جلسه هیئت مدیره مطرح میشود که برای بازپرداخت اقساط سنگین بانک باید به فکر یافتن مشتری جدید جهت صادرات بود.