یاوه های عاشقانه یک من
نکات قابل توجه:
1- دسترسی من به اینترنت به خاطر یه سری مشکلات کم شده
2- باز این ی ها اذیت میکنند
3-دلم تنگ میشه واسه این دنیای مجازی
4-لعنت به این هورمون ها
5-فعلا باید برم بقیه اش واسه بعد.....
نمي خوام بگم كه دلم گرفته
نمي خوام بگم كه دارم حسرت دوران بچگي مو ميخورم
نميخوام بگم كه آرزوي سادگي دوران كودكي رو دارم
نمي خوام بگم كه ازاين همه كلمه و دورويي و دروغ خسته شدم
نمي خوام بگم از ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست

بازم مثل هميشه ياوه ميگم تا از فكر اين چيزا بيام بيرون
ولي از موقعي ميترسم كه ديگه حتي ياوه سرايي هم اثر نكنه
اميدوارم كه هيچ وقت چنين روزي نياد.


لطفا كساني كه شديدا احساسات فمينيستي دارند مطالب زير را نخوانند.(هر گونه عوارض ناشي از خواندن به عهده
خودتان ميباشد --حتي شما دوست عزيز--)

امروز همينطوري كه داشتم توي اين وبلاگ ها گشتي ميزدم
ديدم كه اين بلاگ سيتي چقدر فمينيست داره
به فكر اين افتادم كه چرا يه انجمني واسه دفاع
از حقوق آقايان مظلوم(بميرم الهي واسه مظلوميتشان)وجود نداره.
گفتم عيبي نداره من پيشنهاد تاسيس شو تو وبلاگم مطرح ميكنم
ميدونم كه حتما استقبال ميشه.
البته فكر كنم مجبور بشيم اين انجمن رو به صورت زير زميني راه اندازي كنيم!!!!!!
..................................................................

فقط خانم ها بخوانند
ديدن دختراني كه عاشق بودند ولي ميگفتند: نـــــــــه ما كه عاشق نيستيم
و كساني كه اصلا عاشق نبودند ولي ادعا ميكردند كه آره عاشق ترين انسان روي
كره زمين هستند، مرا بر آن داشت تا از براي رضاي خدا و آن قسمت از خلق خدا كه شامل جميعيت محترمه نسوان ميباشند،
اين تست عشق سنجي رو فراهم كنم.(باور كنيد همش تقصيره اين اسم وبلاگمه..فردا پس فردا نگيد فلاني عاشق بودااا)
البته آقايان هم ميتوانند اين تست رو به دوست دخترهاشون(و يا نـــــامــــزداشون)بدهند.(ولي اگه لنگه دمپايي خوردند به من ربطي نداره)

1-در كدام حالت عشقتون رو بيشتر دوست داريد؟وقتي با هم هستيد يا اينكه زماني كه جدا هستيد.
الف: وقتي جدا هستيم
ب: وقتي كه با هم هستيم
ج:اين حرفها يعني چي؟؟ ما اصلا جدا از هم نيستيم،يعني من بدون اون يه لحظه هم زنده نيستم.
د:براي من فرقي نداره ،در هر دو حالت به يك اندازه دوستش دارم.

2-اگه بفهميد كه عشقتون با چندتا دختر خوشكل(كه تصادفا از عشق شما هم خوششون مياد)داره به يه مسافرت كاري ميره چه احساسي داريد؟
الف:غلط كرده بدون من با اينا بره مسافرت
ب:سعي ميكنم به طور غير مستقيم مانع رفتنش بشم(مثلا خودمو بزنم به مريضي)
ج:من به عشقم صددرصد اطمينان دارم،مسافرت كه خوبه اگه جاي ديگه هم بروند من به عشقم ايمان دارم.
د:با وجود اينكه به عشقم اطمينان دارم ولي يه كم ناراحت(عصبي)ميشم

3-اگه كنار تاتر شهر قرار گذاشتيد و اون 20 دقيقه دير كرد
الف:اه وقتي اومد حسابي سرش غر ميزنم، خوبه حالا تركي بهش نگفتم ساعت 9 كنار تاتر شهر منتظرش هستم
ب: تازه اگه نيم ساعت ديگه بياد ميشه مثل هميشه
ج:نگران ميشويد و دعا ميكنيد كه اتفاق خاصي نيفتاده باشه
د:فكر ميكنيد كه اون ديگه شمارو دوست نداره و عمدا سر كارتون گذاشته.

4-امروز روز تولد شماست توقع داريد كه
الف:يه پالتو پوست و 100 شاخه گل رز سياه واستون بگيره
ب:براتون يه شعر بگه و با گيتار اجرا كنه
ج:تمام روز رو با شما بگذرونه
د:واستون مهم نيست به شما چه هديه اي ميدهد ،مهم اينه كه هديه بدهد.

5-اگه بتونيد فقط يه كار رو با عشقتون انجام بدهيد
الف:با هم ميرويد شمال خوش ميگذرونيد
ب:با هم ميرويد سينما(فيلم زير نور ماه)
ج:كنار هم روي كاناپه مينشينيد و در حالي كه همديگرو بقل كرديد با هم از همه چيز صحبت ميكنيد
د:ميرويد پارك ملت

6-چقدر در مورد عشقتون ميدونيد
الف : سن و اسمشو ميدونم ،فاميلشو نميدونم احمدي بود يا اكبري
ب:از غذاي مورد علاقه اش تا رنگ مورد علاقه شو ميدونم
ج:همه چيزوتقريبا ميدونم مثلا اينكه دختر خاله اش كدوم مدرسه درس ميخونه و يا اينكه شماره پاي مادر بزرگش چند است
د:چيزايي رو كه مربوط به خودش ميشه به طور كامل كامل ميدونم

7-اگه يه وقت سر شما داد بزنه عكس العمل شما چيه
الف:بابا اين جرات نميكنه به من بگه تو، چه برسه به اينكه صداشو بلند كنه
ب:اگه داد زد من هم داد ميزنم
ج:سعي ميكنم آرومش كنم
د:مي فهمم كه ديگه دوستم نداره

8-اگه بتونيد يه چيزي رو از وجود عشقتون تغيير بدهيد اولين چيزي رو كه تغيير ميدهيد چيست؟
الف: يه كم اين قيافشو قشنگ تر ميكنم(و يا قدش رو بلندتر)
ب:يه كم خوش اخلاق ترش ميكنم
ج:من همينجوري دوستش دارم ،نميخوام چيزي رو تغيير بدهم
د:يه كم عشق توي وجودش ميزارم

9-عشقتون يه ايميل عاشقانه واستون فرستاده
الف:دارم با بابك چت ميكنم حوصله خوندن ايميلشو ندارم.
ب:خوشحال ميشم.البته يه ساعت بعد فراموش ميكنم
ج:1000 بار مي خونمش و از خوشحالي بال در مي آورم.
د:باور نميكنم كه اون واسم يه نامه رمانتيك فرستاده باشه.

10-آيا حاضريد به خاطر ديدن عشقتون از امتحان ميدترم بگذريد؟
الف:من حتي حاضر نيستم از شير شكلاتم بگذرم چه برسه به امتحان
ب:اگه بتونم مخ استاد رو بزنم آره حاضرم
ج:من حتي حاضرم براي ديدنش از همه چيزم بگذرم
د:اگه عشقم اينقد احمقه كه قرار ملاقات رو دقيقا سر ساعت امتحان بگذاره ازش جدا ميشم.


خوب حالا به ازاي هر پاسخ گزينه الف 5- نمره
به ازاي هر پاسخ گزينه ب 0 نمره
به ازاي هر پاسخ گزينه ج 10 نمره
و به ازاي هر پاسخ گزينه د 5 نمره بدهيد
اگر امتياز شما كمتر از 20 است من در همينجا به عشق شما تسليت ميگم
چون علاوه بر زن ذليلي ،داره توسط شما استثمار ميشه
اگه امتياز شما بين 20-50 است شما عاشق نيستيد و فقط يه رابطه معمولي برقرار كرده ايد واسه
اينكه حوصله تان سر نرود.
اگه امتياز شما بين 50-70 است شما عشقتان را دوست داريد ولي عاشقش نيستيد.
اگر امتاز شما بين 70-100 است با عرض تبريك وتهنيت شما بدجوري عاشق شده ايد.
.............................................................................
نطق خارج از دستور
1-چقدر مينويسم اولش ميخواستم يه تست 20 سئوالي درست كنم ديدم همين 10 تا هم خيلي زياد شد.
2-كساني كه منو شناختند (مخصوصا در اكابر عاليه)و ميدونند كه من نويسنده اين وبلاگ هستم لطفا فكر كنند كه من نويسنده ش نيستم
چون ميخوام حسابي ياوه هاي عاشقانه بگم(قابل توجه كتيبه كاتب پرس و شركاء)
3-بابا حالا كه هيچ كس مارو به كافي شاپ دعوت نكرد اشكالي نداره ولي اگه فردا پس فردا ديگه مطلب ننوشتم
بدونيد كه به خاطر كمبود كافي شاپ خونم به ديار باقي شتافتم.
4-وبلاگ نويسان شيرازي ظاهرا باربد قصد داره همگي رو به شاطر عباس دعوت كنه براي هماهنگي به باربد ايميل بزنيد.(يا به خود من)
5-ديگر عرضي نيست يعني هست ولي اين انگشت هاي بيچاره ام از نفس افتادند.

ياوه امروز:««وبلاگ يعني 49 هزارتومن هزينه تلفن»»
دعاي امروز:««خدايا خجالت ميكشم دعا كنم»»

دلم واسه اون خيلي تنگ شده بود.
اين هفته به خاطر امتحانات اصلا نتونسته بودم سراغش برم.
دلم حسابي تنگ بود.
نمي دونستم اين عشقه يا دلتنگي .
خيلي دوسش دارم، بيشتر از جونم.
دلم واسه صداش خيلي تنگ شده بود و براي نگاه مهربونش،كه مهربون ترين نگاه عالمه.
ديدنش به من يه آرامش خاص ميده كه هيچ جاي ديگه اي جز در چشمان اون وجود نداره.
دلم ميخواست باز بغلش كنم و باز ببوسمش.
يه بوسه آروم روي گونه هاش.
امروز بهش گفتم مياي بريم كوه ، مخالفتي نكرد.
توي راه بدجوري باعث جلب توجه مردم به ما شد ، ولي واسه من اصلا مهم نبود
چون اون كنارم بود، و وقتي اون پيش من است ديگه چيزي مهم نيست.
شونه به شونه هم تا نزديكي هاي قله رفتيم، همون جاي خلوت هميشگي، زير اون درخت بزرگ.
نسيم خنكي مي وزيد.
نشست توي بغلم.
چه احساس خوبي به من دست داد ، بهترين احساس دنيا، با هم شعر هاي فرامرز اصلاني و كورش يغمايي رو خونديم.
صداش قشنگ ترين صداي دنياست، حتي قشنگ تر از صداي باران.
من عاشق صداش هستم.
يعني از اول هم به خاطر صداش عاشقش شدم، خودش رو هم دوست دارم، بيشتر از هر كس.
تا ظهر پيش هم بوديم ، از بهترين لحظات زندگيم بود.
با هم از كوه پايين اومديم، باز شونه به شونه هم، توي راه بهش گفتم ميدوني كه جز تو كسي رو ندارم؟
چيزي نگفت.بهش گفتم بدون تو زندگي واسم مفهومي نداره، ولي بازم چيزي نگفت.
نميدونم شايد اصلا نبايد عاشقش ميشدم.
اون رو تا خونه رسوندم، مثل هميشه.
وقتي رفتم خونه،
اون يكي توي اتاقم منتظر نشسته بود ، خدارو شكر كه نفهميده بود با اون كوه رفتم،
البته شايد اگر هم ميفهميد اصلا حسودي نميكرد.
ولي از دستم گله ميكرد كه چرا يه دفعه هم با اون كوه نرفتم،
آخه كوه رفتن با اين اصلا خوش نميگذره، البته خودش كه اين حرفهارو نميفهمه.
آخه نميدونم چه جوري بهش بگم كه بابا كوه رفتن با تو واسم يه جورايي سخته.
نشستم روبروش و زل زدم به چشاش . شايد فقط نيم ساعت همديگرو نگاه كرديم بدون اينكه كلامي
رد و بدل بشه، نگاهي عاشقانه.
يه دفعه بهش گفتم ميدوني كه خيلي دوست دارم.
فقط لبخند زد.
من و اين چه شب هايي رو تا صبح سپري كرديم.
شب تا صبح مي نشستيم كنار هم و از همه جا حرف ميزديم،
دم دماي سحر به زور ميرفتيم و ميخوابيديم.
بعضي اوقات هم با هم يه گشتي توي اينترنت ميزديم و يه چندتا وبلاگ ميخونديم .
يادمه عيد امسال تقريبا روزي 17 ساعت پيش هم بوديم.
نميدونم اين اگه بفهمه كه من عاشق اون هم شده ام ،فكر ميكنه كه دارم بهش خيانت ميكنم.
خودم كه اينطور فكر نميكنم.
من هر دوتاشون رو دوست دارم.
دستي به سرش كشيدم ، بهش گفتم عزيزم حوصله داري يه گشتي توي اينترنت بزنيم، قبول كرد،نميدونم چرا اصلا حوصله رمانتيك بازي رو با اون نداشتم.
بعد از اينكه با هم چندتا وبلاگ رو خونديم ، نشست روبروم و باز زل زد به چشام.
يادمه چند روز پيش كه مريض شده بود حسابي حالم گرفته شده بود همش ميترسيدم نكنه از دستش بدم ، ولي خدارو شكر زود خوب شده بود.
بهش گفتم ميدونم كه هيچ وقت تنهام نميزاري ،واسه همينه كه خيلي دوست دارم.
اون فقط به چشام نگاه ميكرد.
آخر سر هم بهش گفتم امشب حوصله داري با هم باشيم.
فقط لبخندي زد و من رو خوشحال كرد.



خوب بعد از خوندن اين داستان رمانتيك واقعي بايد بگم كه اون كسي نيست جز گيتارم با اون صداي قشنگش،
كه به خاطر امتحانات اصلا نتونسته بودم سراغش برم و اين هم
كسي نيست جز كامپيوترم كه چه شبايي رو با هاش تا صبح سپري كردم ،و چند روز پيش كه
ويروسي شده بود حسابي منو ترسونده بود.
يعني با گيتار مبارك رفتم كوه البته اگه ميشد يه بار هم با كامپيوترم ميرفتم
كه دلش نشكنه كه چرا با اون نرفتم ، ولي باور كنيد اين مونيتور 14 اينچ رو واقعا واسم سخته تا اون بالا ببرم.



نتيجه گيري هاي وبلاگي:
1- ميخواستم بگم آره ما هم كامپيوتر و گيتار داريم.
2-شمارو سر كار گذاشتم(لنگه دمپايي كه از دفتر نظر خواهي ميرسه......)
3- ميخواستم عشق رو تعريف كنم و بگم عشق يعني كشك.
4- ميخواستم شمارو بخندونم.
5- آدم آرزوهاشو به صورت داستان بيان ميكنه.
6-آرزوهاي شمارو بيان كردم.
7- اين داستان پاسخي بود به نظر نيلو كه گفته بود من يه نويسنده خوبم!!!!!(بدو بدو حراجه هندونه،،،)
8-اصلا قصد هيچ گونه نتيجه گيري رو نداشتم.
9- ميخواستم بگم كه علاوه بر اينكه موسيقي دان هستم از كوه نوردان حرفه اي نيز مي باشم.( مگه چه عيبي داره آدم واسه خودش هندونه بزاره)
10- ميخواستم نشون بدم كه فقط خورشيد خانوم و شوشو جون نيستند كه داستان هاي رمانتيك تعريف مي كنند .
11-ساير نتيجه گيري ها............
ياوه امروز:««موفقيت فقط به شانس مربوط مي شود ؟ از هر كس كه شكست خورده مي توان پرسيد»»
دعاي امروز:«« خداوندگارا اين سر درد ما (و تمام كساني كه سر درد دارند من الجمله خورشيد خانوم ،تلخون و....) را اندكي بهبوديت عطا فرما ، آمين يا رب العالمين»»

امروز يه كم اين وبلاگمو سر و سامون دادم.
بعد هم وبلاگ پينك فلويديش رو خوندم
ديدم در مورد گروه پينك فلويد صحبت كرده
منم دلم خواست در مورد يه گروه پينك ديگه صحبت كنم كه يه وقت خواننده هام نگن فلاني سواد موسيقيايي ش
كم بوده ، خلاصه هر چي فكر كردم چيزي به ذهن مباركم نرسيد
خلاصه اينكه يه دونه پينك پيدا كردم ولي فلويد نداره
عوضش پلنگ داره
پيش خودم گفتم چه عيبي داره به جاي پينك فلويد
از پلنگ صورتي حرف بزنم
و بگم چه سبك موسيقي با حالي داره مخصوصا آهنگ ديواري ديگر در آجر
و يا آهنگ زنگ اخبار همبستگي ش،
البته از همه آلبوم هاش قشنگ تر آلبوم از ماشين من برو پايينه.
خلاصه اين شما و اينم پلنگ صورتي.
ديديد منم از موسيقي كلي چيز بلتم.


چقدر ما آدما فقط به فكر خودمون هستيم
فقط اين«من» واسمون مهمه نه هيچ چيز ديگه اي.
فقط چيزايي رو دوست داريم كه اين «من» دوست داره.
مسئله مهم فقط لذت و آرامش اين «من»است .
ملاك همه خوبي ها و بدي ها خير وشر اين« من» است.
به اين «من» چه ربطي داره كه يه نفر مشكل داره مهم اينه
كه اين «من» بي مشكل باشه.
به اين «من»چه ربطي داره كه يه نفر داره زير فشار له ميشه،مهم اينه كه اين« من» قدرت داشته باشه.
به اين«من»چه ربطي داره كه يه نفر فقيره ،مهم اينه كه اين «من» ثروتمند بشه.
اصلا يكي نيست بگه آخه به اين «من» چه ربطي داره كه يه نفر(شايد هم هزاران نفر)
وجود داره كه نميدونه مهربوني يعني چي،مهم اينه كه به اين «من» مهربوني بشه.
به اين «من » چه ربطي داره كه يكي شب گرسنه ميخوابه، واسه اين« من» مهم اينه كه شير شكلاتشو سر وقت بخوره.
واسه اين «من» مهم اينه كه هر آخر هفته مهموني دوره ايشو بره ، به «من» چه كه فلاني بايد كار كنه تا خرج خودش و سه تا خواهر كوچكترشو در بياره.
واسه«من» مهم اينه كه مسافرت اين ماه رو با نگين برم شمال،به «من » چه ربطي داره كه اون پير زنه شبا زير پل ميخوابه.
واسه «من» مهم اينه كه از نقاشي و موسيقي خيلي چيزا بلد باشم ، به « من» چه كه اون پيرمرد مجبوره توي اين ظهر گرم تابستان زير آفتاب عرق بريزه و روزنامه بفروشه واسه اينكه
غذا بخره ،واسه اينكه زنده بمونه.
واسه «من » مهم اينه كه امروز به موقع جلوي مركز خريد ونك سر قرار حاضر بشم آخه قرار واسه نسترن اون لباس ليمويي رو بگيرم ، اصلا به «من» چه ربطي داره كه پيرهن
اون دخترك گل فروش سر چهارراه پاره است.
واسه«من» مهم اينه كه «من» هم توي وبلاگم در مورد فلسطين نظر بدم كه آره چقدر اسراييل وحشي و چقدر مردم فلسطين مظلوم هستند ، به اين« من» چه ربطي داره كه چهار تا خيابون پايين تر توي يه محله جنوب شهر پسرك از روي نردبون افتاده ولي پدر كارگرش پول عكسبرداري از سرشو نداره و مادر بيچارش ميخواد با دواي گياهي خوبش كنه،آخه پول ندارند كه پيش دكتر متخصص بروند.(اصلا كي گفته اين «من» ضرب المثل بلده {چراغي كه به منزل رواست به مسجد حرام است})
واسه «من» مهم اينه كه از سياست يه عالمه چيز بدونم، مثلا بدونم خاتمي يعني اصلاحات ، ريشه هاي كنفرانس برلين رو بدونم ، اطلاعيه امروز جمعيت موتلفه رو با بچه ها تجزيه و تحليل كنيم ، مشروح دادگاه روزنامه نوروز رو بخونم و اينكه بدونم چپ راديكال يعني چي؟،(اصلا مهم نيست كه اينا همش كشكه)،به اين« من» چه ربطي داره كه همسايه «من» چه مشكلي داره.
اين «من» خوشحاله چون كه امروز توي بقل عشقش بوده ، چرا روزشو به خاطر فكر كردن به مشكلات ديگران خراب كنه.
واسه اين «من» مهم اينه كه هر چه زودتر پروپوزالشو آماده كنه ، آخه مگه «من» وكيل وصي مردم هستم به «من» چه اون كودك خياباني درس خوندن يكي از آرزوهاشه.


البته اميدوارم كه «من» شما اينجوري نباشه يا اينكه كمتر اينجوري باشه.
كاش يه ذره فقط يه ذره اين «من ها» انسان تر بودند ، مطمئنا زندگي زيباتر بود....
من اينجا بازآدرس سازمان حمايت از كودكان خياباني رو ميگم ،كه اگه يه وقتي خواستيد كمك غير نقدي كنيد
اونجارو بلد باشيد.
كلاس هاي اين سازمان جمعه ها براي كودكان خياباني تشكيل ميشه.
اگه هم يه روز جمعه حاضر شديد از كوه يا رختخواب بگذريد حتما به اونجا يه سر بزنيد.
آدرس تشكيل كلاس ها در روز جمعه:
ميدان راه آهن-خيابان شوش-ميدان شهيد هرندي-خيابان هرندي-مدرسه شهيد محمد منتظري
بقيه ايام هفته به اين آدرس افراد مي توانند سر بزنند:
ميدان راه آهن-خيابان شوش-ميدان شهيد هرندي-خيابان اديب-كوچه شهيد احمد مرادي-كوچه شهيد فيضي-پلاك84-خانه كودك
شماره تماس: 5890007

ياوه امروز:«بياييد با هم مهربون تر باشيم ، خيلي مهربون تر....»
دعاي امروز:«خداوندگارا ياوه امروز مرا مستجاب گردان»






در مورد عكس زير اين شايعات وجود دارد



1- اين يك من است كه براي استخدام در شركتي دولتي مجبور شده ريش بزاره
2-اين يك من است كه رفته خواستگاري دختر حاج آقا ولي حاج آقا گفته تا ريش نزاري دختر نميديم بهتون.
3-اين يك من است كه همينجوري توي پارك لاله ايستاده و رفتن و ترك كردن عشقشو تماشا ميكنه و از بس كه اونجا ايستاده
به جاي اينكه زير پاش علف سبز بشه توي صورتش ريش سبز شده
4-اين يك من است كه شب امتحان ساعت 2 بامداد نشسته و عكساشو خوشكل ميكنه.
5-اين يك من است كه ميخواد بگه ما هم كاراي گرافيكي بلديم
6-اين يك من است كه ميخواد عينك 50 تومنيشو به رخ ديگران بكشه.
7-اين يك من است كه........
ماريا خانم
فكر ميكني خيلي چيزارو از دست ميدم
نه اشتباه ميكني من خيلي وقت پيش همه چيزمو از دست دادم
رفتن تو يا هر كس ديگه يا اومدن تو ويا هر كس ديگه هيچ تاثيري به حالم نداره.
از اين همه بلا كه توي اين مدت به سرم اومده كه بدتر نيست.
اصلا ديگه هيچ چيز واسم مهم نيست
يعني خيلي وقته كه مهم نيست
واسه يه سنگ يا يه سيب زميني هيچ چيز مهم نيست
برو ، چون كه رفتن و اومدن هيچ كس تاثيري به حالم نداره.
نمي خوام اين دفعه هم مثل هميشه يه عالمه وقتمو بزارم واسه توجيه كاري كه نكردم
آره من مقصرم ، من هر چيزي كه گفتي هستم.
ديگه واسم مهم نيست
هيچ چيز مهم نيســـــــــــــــــــــت
خيلي وقته كه چيزي مهم نيست.
1-بابا چرا خجالت ميكشيد گفتم عشق رو تعريف كنيد
حالا اگه خيلي خجالت ميكشيد ميتونيد اسم مستعار بزاريد.
2-خبر جديد اينكه واسه يكي دوماهي دربند و دركه تعطيل
فعلا توصيه ميشه به پارتي هاي خانگي روي بياوريد
3-كي گفته من نويسنده نيستم، داستايوسكي وقتي داشت سپيد دندان رو مينوشت
يه عالمه كمكش كردم يا وقتي كه اديسون داشت كتاب برباد رفته رو مينوشت خودم
به ش ايده ميدادم واسه ادامه داستان.
4-آقا كسي اينجا دكتر نيست به من بگه افزايش پيك QRS قلبي چه تاثيري بر دهليز داره؟(حالا تازه اولشه
هنوز مهندسي پزشكي واسه امتحان فردا نخوندم بعد از اينكه درس خوندم كل سيستم بدن رو در وبلاگم تشريح ميكنم،البته به شيوه عاشقانه)
5-ما بريم يه كم درس بخونيم ولي اين سواله واسم مطرحه من وبلاگ مينويسم كه مشروط بشوم يا اينكه مشروط ميشوم به خاطر اينكه وبلاگ مينويسم.
6-قبل از خداحافظي يك انسان مهربان و فداكار و لايق و شايسته و درستكار پيدا ميشه كه منو به كافه شاپ دعوت كنه آخه واقعا كافه شاپ خونم كم شده(توضيح:جنسيت دعوت كننده مهم نميباشد)
7-پيش به سوي كتابخانه از براي اندكي آموختن.
ياوه امروز:««حسني به مكتب نميرفت چون بيچاره داشت وبلاگ مينوشت»»
دعاي امروز:««خدايا فعلا عرضي نيست همه چيز بر وفق مراد است،قربانت ،مهدي»»
دوستان خوب من لطفا در
اين دفتر نظر خواهي فقط نظراتتون را در مورد وبلاگ من
بنويسيد
اگه كسي با كسي مشكل داره(كه از نظر من يه كار بچه گانه است)
خداوند يه چيزي به نام ايميل آفريده ،لطفا به هم ايميل بزنيد.
البته اين جريانات هيچ ربطي به من نداره پس كسي از وبلاگ من قهر نكنه
كه واقعا ناراحت ميشم.
باز ساعت 1:30 بامداد است و من شدم مثل
يه ترانسفورماتور تك فاز كه در ماكزيمم توان نامي داره كار ميكنه.
امروز (جمعه) داشتم به اين فكر ميكردم كه تعريف افراد مختلف از عشق چيه
البته به خاطر امتحان ))): نتونستم زياد فكر كنم ولي به نظرم عشق از ديد افراد زير اينجوريه.
1- عشق از ديد حاج آقا: استغفرالله باز از اين حرفهاي بي ناموسي زدي.(جمله عاشقانه: خداوند همه جوانها را به راه راست هدايت كند)
2- عشق ازديد دختر حاج آقا : آه ... خداي من يعني ميشه بدون اينكه بابام بفهمه من عاشق بشم.(جمله عاشقانه: ندارد)
3-عشق از ديد يه رياضي دان: عشق يعني دوست داشتن بدون فرمول.(جمله عاشقانه: آه عزيزم به اندازه سطح زير منحني دوست دارم)
4-عشق از ديد بقال سر كوچه:والا دوره ما عشق مشغ نبود ننمون رفت و اين سكينه خانوم رو واسه ما گرفت.(جمله عاشقانه:سكينه شام چي داريم....)
5-عشق از ديد اصغر كاردي(در زندان): مرامتو عشقه ، عشقي.(جمله عاشقانه: چاقو خوردتيم لوتي..)
6- عشق از ديد يه دختر مديوم كلاس و كمي بي غم: آه عزيزم كاش الان پيشم بودي بغلم ميكردي ، سرمو ميزاشتم رو شونه هات......(جمله عاشقانه: دوست دارم عزيزم.....)
7-عشق از ديد مادر بزرگم: اين حرفاي بد و نزن، راستي اين دختر اقدس خانوم خيلي دختر خانم و با كمالاتيه ، تازه تحصيل كرده هم است......(جمله عاشقانه: بريم خواستگاري..)
8-عشق از ديد .......(خودتون الان ميفهميد از ديد كي): عزيزم تو كه عاشقمي پس چرا هزينه عمل كردن دماغمو نمي پردازي ........،واسه ناهار بريم سورنتو،سالي با دوستش هم قراره بياد،دوست سالي واسش يه ماتيز(به قول بعضي ها دوو منگل)گرفته تو حتي حاضر نيستي واسه من كه اين همه دوست دارم حتي يه پرايد بخري.(جمله عاشقانه:عزيزم گوشي سوني ميخوام و...راستي دوستت هم دارم)
9-عشق از ديد كسي كه بار اوله كه عاشق ميشه:عزيزم باور كن بدون تو حتي يه لحظه هم نميتونم زندگي كنم، تو واسم همه دنيا هستي...(جمله عاشقانه: فدات شم عزيزم خيلي خيلي دوست دارم)
10- عشق از ديد كسي كه بار اولش نيست:عزيزم خيلي دوست دارم ،باور كن به خاطر تو شب ها با پاي برهنه ميخوابم.(جمله عاشقانه: آه عزيزم ديرم شده بايد برم)
11-عشق از ديد يك راننده: راديات(رادياتور)عشق من از برايت جوش آمده، باور نداري بر آمپرم بنگر(با لهجه شوفري بخونيد)(جمله عاشقانه:عيزم دوست دار...بو بو بوغ)
12- عشق از ديد بعضي ها: آه خدا يعني ميشه بياد خواستگاريم.....(جمله عاشقانه:يا شابدالعظيم 1000 تومن نذرت ميكنم بياد خواستگاريم)
13-به دليل نحسي از نوشتن معذوريم(حتي شما دوست عزيز)
14-عشق از ديد اراذل و اوباش :عشق مشغ سيخي چند، برو بچه سوسول دلت خوشه، خونه خالي نداري....(جمله عاشقانه: بو بوغ ..خانم بيا بالا خوش ميگذره)
15- عشق از ديد يك مهندس الكترونيك:عشق همان دوست داشتن است وقتي در Av open loop ضرب ميشود،البته دراين ناحيه انسان به صورت غير خطي عمل ميكند.(جمله عاشقانه:عزيزم تو منو در وسط منحني مشخصه باياس كردي)
16-عشق از ديد بابام : آخه پسر عشق واست نون وآب ميشه.....حالا بگو ببينم پدرش چيكاره است؟(جمله عاشقانه:برو با دختر حاج آقا ازدواج كن)
17- عشق از ديد احمدك:عشق تنها هدف آفرينش هستي است،زيرا انسان تنها موجودي است كه عاشق ميشود.(جمله عاشقانه:......................)
18-عشق از ديد يك هنرمند:عشق يعني تبلور احساسات پاك انسان به سبك پست مدرنيسم.(جمله عاشقانه: عزيزم صداي تو همچون گام سل مينور برايم آرامش بخش است)
19-عشق از ديد مادرها: وا مگه تو امسال كنكور نداري، عشق واسه بعد..مگه تو امسال فلان نداري ،عشق واسه بعد...مگه تو امسال بهمان نداري عشق واسه بعد...(جمله عاشقانه: جملات عاشقانه اي هنوز بيان نشده )
20-عشق از ديد كسي كه در عشق شكست خورده: عشق يعني كـــشــــك(جمله عاشقانه: برو كشكتو بساب)

و اما ساير ديدگا هها به دليل اينكه ساعت 2:20 بامداد روز شنبه است و 200 صفحه ديگه از اين كتاب كلفته مونده ،باشه واسه بعد.(ولي خودمونيم موقع امتحانات ياوه سرايي ما هم شديدا افول ميكند!!!)

نـــــكـــــتــــــــه مــــــــــــهــــم
شما هم تعريف خودتون رو از عشق توي اين دفتر نظر خواهي بنويسيد
به جالبترين تعريف(از ديد بازديد كنندگان) جايزه بسيار نفيسي تعلق ميگيرد.
باور كنيد جايزه ش خيلي توپه.
پس خجالت نكشيد و تعريف خودتون رو از عشق در دفتر نظر خواهي(همين جا زير نوشته ها)بنويسيد.

ياوه امروز:««-اينكه ما گمان مي كنيم بعضي چيز ها محال است بيشتر براي آن است كه براي خود عذري آورده باشيم »»
دعاي امروز:««خداوندا دو چيز را به اين من عطا فرما، اولي مقداري عقل به اين كله مبارك بنده و دومي بازهم مقداري عقل براي استفاده از عقلي كه در اول عطا فرمودي»»
مثلا ميخواستم شباي امتحان وبلاگ ننويسم واقعا كه اراده پولاديني دارم،مگه نه !!!!!
اين هم يه سري داستان طنز جهت جلوگيري از عاشق شدن يا شكست در عشق
طريقه مصرف به اين صورته كه هروقت احساس كرديد داريد عاشق ميشيد بيايد اينجا
و اين طنزهارو بخونيد بعد از بس كه
بي مزه است گريه تون ميگيره و زار زار گريه ميكنيد و خلاصه از فكر عشقتون ميايد بيرون
و اگه در عشق هم شكست خورديد با خوندن اين داستان ها اينقدر مي خنديد كه ديگه به شكست در عشق فكر نميكنيد.
نتيجه گيري اخلاقي:كار را كه كرد آن كه تمام كرد(چه ربطي داشت؟ هيچي فقط ميخوام بگم كه من هم ضرب المثل بلدم)
نتيجه گيري وبلاگي:تو رو خدا توجه كرديد هيچ كس جز من به فكر امور عشقيه اين بلاگرها و بلاگ خوان ها نيست.!!!

ياوه امروز:««بشينيد وبلاگ منو بخونيد همش ياوه است.»»
دعاي امروز:«« آه خدا يادم رفت اكس كيوز مي»»
يه چيز بگم البته از بس كه خجالتيم كامل نميگم
يادتون باشه اگه يه وقت استاد حل تمرين شديد و احيانا
موقع درس دادن زيپ شلوارتون تا نصفه باز بود
خيلي سوتي نديد و خيلي ريلكس تا آخر كلاس به همون منوال ادامه بدهيد
حتي اگر چندتا دختر شيطون اصفهاني ازتون خنديدند اصلا روي خودتون نياريد.
خواستم برم خونه
ولي مگه كسي اين اتاق اساتيد رو با شير نسكافه گرم
زير كولر ول ميكنه بره درس بخونه
تازه نميگم كه يه خط دي اس ال(بلد نيستم بگم سرعت خيلي زياد ميشه چند تا) هم اينجا وصله
و من الكي اين ور و اون ور ميگردم
ولي حيف كه مسنجرو بستن(باز اين واسه ما كلاس گذاشت
خدارو شكر كه يه مركز اينترنت فكسني تو دانشكدتون داري ...كشتي مارو با اين اتاق اساتيدتون.......).
آقايان و خا نوما تا شنبه با با ی
امتحان مهندسی پزشکی و ما شين دارم.آخه شما بگيد من با اين
همه امتحان گناه ندارم.!!!!
ی هایم خرابه به دنبال یه کامپیوتر میگردم که 2000 یا xp نباشه
این مرکز کا مپی یوتر ما هم که بدرد عمشون میخوره.
فعلا برید این داستانهای صادق هدایت جونمو ببینید تا من یه کامپی ی و ترپیدا کنم.
راستی امتحانم هم عالی شد داستانش طولانیه.
وقتي كه دچار سه گانگي شخصيتي مي شوم
زمان دوشنبه
مكان كره زمين - اتاق يك من(محل تايپ ورد پد به صورت offline)
شخصيت اول:يك من كه چهارشنبه امتحان دارد.
شخصيت دوم : يك من كه به موسيقي علاقه مند است.
شخصيت سوم:يك من كه كمي بلاگر است.
(باز جاي شكرش باقيه كه من شكست خورده در عشق و من عاشق رو به جزاير ماداگاسكار تبعيد كردم.- مترجم...چيز ببخشيد نويسنده.)
من اول:ولتاژ رانش آفست ورودي در زوج JFET با سورس تزويج شده.....
من دوم: بي خيال حالا كو تا چهار شنبه..براي آكورد درجه 1دوماژور فونكسيون تونيك در زير هر سه نت حالت آكورد گذاشته ميشود....
يه كم هم تكنيك اسلايد رو در موسيقي كانتري تمرين كنيم...ابتدا انگشت دوم دست چپ را پشت فرت دوم سومين سيم قرار داده...
دلنگ دولونگ ...ديلنگ دالانگ دي لينگ دولنـــــــــــگ...... ر دو ر مي مي مي فا سل لا لا ر ر لـــــــــــــــــــــــــا...
ـــ ساكت شوووووو چقدر سر و صدا ميكني سرمون رو بردي حداقل برو توي كوهي ،صحرايي ، جنگلي كه كسي صداتو نشنوه ( لنگه دمپايي كه از اطراف و اكناف نثار اينجانب ميشه)
خيلي خوب اصلا حيف من كه دارم استعداد موسيقيايي خودم رو واسه شما شكوفا ميكنم.
من سوم:كاش الان ميتونستم online بشم و يه گشتي توي ساير وبلاگ ها بزنم.
اول نقد داستان ندا رو مي خواندم
چون از من كه تو اين زمينه تخصص دارم ! خواسته بود كه نقدشو حتما بخونم.بعد هم يه سر به وبلاگ زهير ميزدم
حتما امروز هم يه عالمه چيزاي جديد معرفي كرده.
نميدونم پينك فلويديش امروز راجع به چي صحبت كرده ،كاش حداقل ميتونستم يه كم توي وبلاگ عمومي خبر بنويسم.

يك ساعت بعد اين من ها زيادي با هم درگيري پيدا كردند ،هيچ كدوم حاضر نيستند كوتاه بيايند.

من اول و دوم و سوم :واي.... يه ساعت گذشت.... امتحان....تمرين موسيقي... وبلاگ....
جريان آفست ورودي برابر تفاضل جريان بيس ترانزيستورهاست گام مينور
ملوديك هنگامي حاصل مي شود كه درجه ششم و هفتم گام كوچك تئوريك را در حالت بالارونده كاش ميتونستم حداقل ايميل هامو چك كنم
شيطونه ميگه فردا بروم و پول تلفن رو بپردازم...ولي نه بهتر صبر كنم امتحانات تموم بشه..اينم يه جور خودمو به تخت بستن واسه ترك اعتياده.
خوب بهتره يه كم درس بخونم.
در توزيع گاوسي، جريان كلكتور ترانزيستور سوم به گام تونيك مينور و تونيك ماژور وبلاگ بچه مثبت و منفي بستگي دارد.
مقاومت ورودي در حالت تفاضلي در وبلاگ حسين درخشان ناشي از ولتاژ گام سل مينور است.
وبلاگ ندا از بالاي ديوار بتا برابر وبلاگ نداي منسجم است وقتي كه سمفوني نهم لودويگ ون بتهوون را بصورت كلكتور مشترك ميبنديم.
امپدانس ورودي وبلاگ شوشو جون برابر است با مقاومت ديده شده از بيس دخترك ضربدر آرپژ لامينور در گام هاي هارمونيك.
وبلاگ بچه جنوب شهر مدل سيگنال كوچك آي سي 741 گام ماژور ديز است.

واي خدا جون خسته شدم از بس كه درس خوندم بهتر يه كم استراحت كنم ، قرار نيست كه توي امتحان چهارشنبه Max بشم....
و اينك ساعت 39 دقيقه بامداد روز سه شنبه است و من هنوز دارم ااستراحت ميكنم واسه اينكه مبادا ماكزيمم كلاس بشوم.
به نظر شما فردا كدوم يك از من ها پيروز ميشوند...اميدوارم كه من اول باشه.
...................................................................
نطق خارج از دستور البته به شيوه بي بي سي در جنگ جهاني دوم
1- كي باورش ميشه نفر اول كنكور كارشناسي ارشد رشته برق از دوستاي منه.
خودم كه باور نميكنم، آخه محمد حسين خر خون ، تو كه آبروي منو توي در و همسايه بردي
آخه رتبه يك (-1-) زشت نيست ، حالا اگه شريف نري چيزي ازت كم ميشه، حالا يادت باشه اسم منو جايي نياري
يه وقت كسي نفهمه من دوستاي نابابي مثل تو دارم.
2-ديشب يه خواب جالب ديدم كه به زودي توي وبلاگم تعريفش ميكنم.
خواب ديدم توي فلسطين و در كليساي المهد( محل تولد حضرت مسيح) با يه نفر كه نميشناختم عروسي كردم.(باور كنيد كه خواب بود چيز يعني كابوس بود...)
3-خانم مهندس امتحانو چيكار كرديد يعني منظورم اينه كه از 100 نود و نه ميشيد يا همون صد.
4-اي شاعري كه از مردم عكس طنز ميگيريد و به عالم و آدم نشون مي دهيد اگه از تهران وبلاگ منو ميخونيد لطفا جزوه آز كنترلتون رو واسه من بياريد.
5-اي رسول با كلاس اين هفته برنامه كوه برقراره يا نه؟
6-اي كه در پارك ملت كنار درخت كريسمس ايستاده اي اين اجنبي هاي بي دين جديدا يه چيزي اختراع كرده اند به نام ايميل.(در هر حال اميدوارم هر كجا كه هستي شاددددددد و سلامت باشي)
7-جناب آقاي مهندس نبوي نميدونم از خوابگاه وبلاگ منو ميخوني يا نه ؟ ولي اگه ميخوني كم كم مقدمات سفر به شمال رو فراهم كن.
8- دخترك مو فرفري من تا حالا توي وبلاگم هر دعايي كردم مستجاب شده تو هم بهتره به جاي اينكه نذر شاهچراغ بكني و يا جاي اينكه يه كوزه بزرگ بخري ، واسه
من يه تكه پارچه سبز با ايميل بفرستي تا واست ببندم توي وبلاگم تا زودتر به آرزوي قلبيت برسي(با ور كن اين وبلاگ من زودتر از هر امام زاده اي مرادت رو ميده)هاهاهاهاها(خنده از نوع شيطنت آميز)
9- هر كسي يه ماه روزي 3 بار در اين دفتر نظر خواهي من نظر بده به هر آرزويي كه داره ميرسه حتي اگه يه دختر 28 ساله باشه و دنبال شوهر ميگرده !!!

ياوه امروز:««هيچ چيز زيباتر از يك گيتار نيست ،مگر دو گيتار»»
دعاي امروز:«« خدايا ..........و........و....... باور كن......قول ميدم........خواهش ميكنم........و.....اگه .....و..... مستجاب بشه تو بهترين خداي دنيايي و گرنه.....»»(خودتان جاهاي خالي را پر كنيد)
يه وقت خداي نكرده در مورد نوشته هاي من نظر ندهيدا چون هم خسته ميشويد و هم طبق نظر فقها عمل نظر دهي راجع به وبلاگ من مكروه است.
امروز ميخوام يه كم لينك بازي كنم البته به شيوه عاشقانه !
اولين لينكي رو كه مي خوام بگم مخصوص اونايي كه دلشون مي خواد عشقشون هيچ وقت تركشون نكنه
و واسه همين هم رفتند و يه گيتار خريدند ولي به دلايل عديده هنوز فرق ر با مي رو نميدونند
فقط حال ميكنند كه گيتار دارند. تازه خيلي هنر كنند سمفوني نهم را با هزار تا غلط و گيتار بي كوك مينوازند.
اينجا يه نرم افزار واسه كوك گيتار و اينجا هم يه مترونوم عالي. شايد كه با كمك اينا شكست در عشقتون يه كم به تاخير بيافته البته اگه قول بدهيد كه زياد تمرين ميكنيد شايد شكست نخوريد.
و اما اين صفحه هم براي جمعيت نسوان البته نسوان عاشق.(لطفا آقايان نخوانند)
از اونجايي كه من ميدونم شما ها فقط بلد هستيد نيمرو درست كنيد
اين صفحه رو به شما معرفي ميكنم چون ميدونم نميشه با نيمرو جلوي شكست در عشق رو گرفت ولي شايد
با سالاد الويه بشه.

و اما اين روزا بوي اين مياد كه حاج آقا و ياهو با هم دست به يكي كردند
تا همه عاشق ها توي عشق شكست بخورند و اولين كاري هم كه ميخواهند
انجام بدهند پولي كردن ياهو مسنجره تا ديگه جمعيت عظيم عشاق نتونند با هم چت كنند يا به قول حسني از اين كاراي بي ناموسي نكنند.
البته كور خوندند تا موقعي كه اين ياوه هاي عاشقانه يك من حامي عاشقان است از اين كارا نمي تونند انجام بدهند.
من اينجا يه مسنجر اون هم از نوع فارسي معرفي ميكنم تا يه وقت خداي نكرده با پولي شدن ياهو مسنجر شما توي عشق شكست نخوريد.
توضيحات مربوط به اين مسنجر را اينجا ميتونيد ببينيد و خودشو از اينجا داون لود فرماييد.

و اما سومين لينك
شما الان حتما در يكي از اين دو حالت
هستيد.
يا امروز جمعه است و شما توي خونه نشستيد و دلتون حسابي گرفته به خاطر اينكه عشقتون تركتون كرده و
داريد به خاطرات خوش گذشته فكر ميكنيد
و واسه همين هم دنبال يه موسيقي غمناك ميگرديد تا با اون هاي هاي(شايد هم زار زار) گريه كنيد
براي همين هم حتما اينجارو كليك كنيد چون من به فكرتون هستم.
حالت دوم اينكه امروز جمعه نيست و
ممكن كه شما در دوران عشق سير و سلوك ميكنيد و دنبال يه چند تا موسيقي با حال ميگرديد(البته كسي كه عاشقه همه نو موسيقي واسش باحاله)
براي همين هم من زحمت اينو واسه شما كشيدم ، پس براي اينكه به اعماق عشق فرو برويد اينجارو كليك كنيد.
چهارمين هم واسه موقعي كه روزي 68 بار به عشقتون مي گوييد دوست دارم طوري
كه ديگه دوست دارم عزيزم جزيي از تكيه كلامتون شده حتي به بقال سر كوچتون هم ميگيد دوست دارم عزيزم.
پس لازمه حتما اينو ببينيد و سعي كنيد ديگه به جاي گفتن دوست دارم شعر بخونيد.

و اين هم مخصوص جمعيت نسوان البته از نوع عاشق.(لطفا آقايان نخوانند)
از اونجايي كه من ميدونم شما همتون فقط بلديد نيمرو درست كنيد و از اونجايي هم كه ميدونيم
نميشه با نيمرو جلوي شكست در عشق رو گرفت اين صفحه به شما معرفي ميگردد.راستي سالاد الويشو حتما ياد
بگيريد.




من دلم نمياد از اينجا بلند بشم آخه توي قسمت اساتيد نشستم
اين كولره هم بادش خيلي خنكه
تازه بالاي سرم هم هر دقيقه مزاحم نمياد و كسي يواشكي مطلب هامو نميخونه
البته اين عموي ارجمند هر از گاهي به عنوان پروكسي سركي به ما مي زند
اما باز جاي شكرش باقي است كه ميگذارد به ياوه سرايي در وبلاگمان بپردازيم.
چيز خاصي نمي خوام بگم فقط چون پنج شنبه و جمعه نمينويسم خواستم بگم همه مطلب هامو يه جا نخونيد
تا واسه روزاي تعطيل هم چيزي داشته باشيد كه بخونيد البته آدم وبلاگ منو هزار بار هم بخونه سير نميشه !(بدو بدو حراج كردم هندونه نوبره بهاره زير بقل خودم هم ميزارم)
اين تازه قدرت عشقه مطمئنا قدرت ياوه هاي عاشقانه يك من خيلي بيشتره
مگه نه ............؟

راستي يه خبر جديد اينكه من در روزاي تعطيل به دليل بسته بودن دانشكدمون اينا(بر وزن مامانم اينا يا خالمون اينا)
وبلاگ نمينويسم پس بيهوده كريديتان را هدر مدهيد.
همه چيز تمام ميشود
عشق
حادثه
من
اما تو مي ماني
بي هيچ ترحمي
چنان زرد
كه سرخي آتش را ميربايد
و من همچنان مجذوب
بودن را تواني ندارم
و رفتن را ميدانم
اما تورا همچنان آرزومندم
اي كاش توان گفتني بود
شايد اينگونه مرا فردايي بود
هر چند
زرد
تلئلو تو را ميجويم
و تنها
بي كسي را مي يابم
تو
همچنان مي روي
روبرو سرخ و پشت سر زرد
مرا بخوان
آتشم را تو خاموش كن
خداي را
مرا بخوان
لحظه ديگر حتي دير است
مرا بخوان
مرا بخوان
بخوان
نخواهي خواند
ميدانم ، نخواهي خواند
دگر دير است
دگر دير است
دير ...............
اندر احوالات امروز و فردايمان و حتي فردا ترمان
همانا هنگام پگاه با تمأنينه بستر مبارك را به قصد كارهاي يوميه همي ترك كرديم.
پس از تناول مربا و چاي به سبك مردم سيبري ، خواستيم مكالمه اي داشته باشيم با آن يار شفيق
احمدك نامور.
راهي شديم به سوي آن اختراع گراهام بل اجنبي(كه جمعيت نسوان بدون آن نميتوانند لحظه اي را سپري كنند)
پس از بر داشتن گوشي و افشردن چندين دكمه منتظر شنيدن صداي خشن آن پسرك شيرين سخن بودم كه ناگهان
صداي زيباي دختركي را شنيدم.
لپهايم به سرخي گراييد و دست و پايم را همي گم فرمودم.
پيش خود گفتم احمدك چنين صداي زيبايي نداشت.
خوشحال و خندان بدان دخترك سلام و درودي فرستاديم ولي ندانستم كه چرا جوابم را نداد.
هر چه به وي ميگفتم او فقط يك جمله در پاسخم ميگفت
او مدام ميفرمود«« تلفن شما به دليل عدم پرداخت به موقع صورت حساب قطع شده است»»
القصه هر چه بدو گفتم اي خانم جان اندكي از شعر و ادب و احساس با من گفتمان كن ليكن براي او مرغ همان يك پا را داشت.
پيش خود گفتم شايد كه اين دخترك خوش سخن عاشقم شده چون حتي وقتي قطع ميكردم و دوباره شماره گيري ميفرمودم باز دوباره او با من هم صحبت ميشد ولي
نميدانم چرا از فرط عشق مدام همين يك جمله را ريپيد ميكرد.
القصه از دست اين دخترك عاشق پيشه نتوانستيم با دوستمان گپي بزنيم.
پس از آن ديداري داشتيم با حافظ .
ياد آن ايام بخير كه با وي در حافظيه از صبح تا شام گفتمان ميكرديم
من از آنجا وبلاگ مينوشتم و او هم چون با اين شبكه تار عنكبوتي نا آشنا بود همي اشعار عارفانه مي سرود.
بماند از اينكه خواستند در حافظيه با تجسس كيفمان آماري بدست آورند ولي زهي خيال باطل بود.
پس از آن سوي اكابر عاليه رهسپار گشتم و تا عصر مجبور به حضور در سر كلاس هاي ملاهاي متعدد نيز گرديدم.
پس از آن با عده اي از تلاميذ بي عمل تصميمان بر آن شد تا سوي آوردگاه ادوات الطباء و الدناتيس (نمايشگاه تجهيزات پزشكي و دندان پزشكي)
راهي شويم.
جملگي با آن اسب سفيد چهارپاي 6 سيلندر عازم گشتيم.
در آنجا هم يكي از ياران قديم را كه اكنون طبيبي حاذق گشته بود را ملاقات فرمده بس فرخ خيال گشتيم.
او حجره اي داشت از بهر توليد ادوات پزشكي و ليك به بنده نيز پيشنهاد مراودت و همكاري داد ما نيز پس از گذاشتن اندكي كلاس قول دادم تماسي با وي داشته باشم.
پس از آن در همان مكان نيز كليه و قرنيه و قلب و ريه و پانكراس خود را اهدا فرموديم تا پس از فوتمان(ايشالا پس از 120 سال نوري) ديگري را به كار آيد ، در اين زندگي كه به درد ما نخورد.
پس از رجعت نيز همي نزديك بود ريق رحمت را بدليل سرعت زياد سر بكشيم كه چنين نشد.


اي واي...............
ساعت 3:05 است ومن ساعت 3 با يه خانوم قر قرو قرار داشتم واسه اينكه براي امتحان هفته آينده با هم درس بخونيم و بين وبلاگ ننوشتن و تحمل نق نق هاي اون وبلاگ ننوشتن را ترجيح ميدهم بقيه مطالب باشه واسه بعد
پايان وبلاگ نويسي امروز از مركز اينترنت دانشكدمون اينا.....
تا يه شنبه كه باز ميآم خدا نگهدار
مسواك يادتون نره
(چقدر خوشمزه شديم امروزا)
سلام من الان در يك مكان تفريحي توريستي در كنار اساتيد بزرگ ورزش كشور قرار دارم و به زودي مطالب جديدي را در وبلاگم مي گذارم.
چون تلفن خونمون قطع شده مجبورم از اينجا بنويسم.
يك دو سه امتحان ميكنيم از اين سرور نفتي دانشكده بوق بوق بوق..........
مثل اينكه به كوري چشم اجانب داخله و خارجه من الجمله استكبار جهاني آمريكاي همه چي خوار ،ياس
فلسفي ما هم رو به زوال است.
و اما از دلايل بهبودش يكي اينكه خيلي از مسئو ليت ها را از دوش خودم برداشتم و سعي كردم يه آدم معمولي باشم و دوم
اينكه شديدا به موسيقي آن هم از نوع كلاسيك روي آوردم (باز اين واسه ما كلاس گذاشت)
و يه دليل ديگه هم داشتن دوستان خوبي مثل شماست كه با پيغام و پس غامو ايميل به من دلداري داديد و خواستيد كه باز بنويسم
سعي ميكنم از فردا يه زندگي جديد رو شروع كنم.خالي از هر گونه يأس و نا اميـــــــدي.
ولي راستي اصلا دلايل ياس فلسفي من چي بود؟
1-ياس فلسفي دليل نمي خواهد.
2-همش الكي بوده و ميخواستم بگم كه آره ما هم مثل بقيه دچار ياس فلسفي و يأس منطقي و يأس حوزوي و ... ميشويم.
3-ميخواستم ببينم چقدر طرفدار دارم.
4-به خاطر اينكه پيام گير تلفنم خراب شده بود.
5-از براي مشكلاتي كه داشتم با عده اي از قوم يعجوج و معجوج كه داراي محاسني طويل هستند.
6- چون كارمو از دست داده بودم.
7-چون 25 هزارتومن هزينه تلفن و 30 هزارتومن هزينه اشتراك اينترنت را بايد مي پرداختم.
8- از بس كه توي ساير وبلاگ ها از من تعريف كرده بودند لوس شده بودم و داشتم كلاس مي گذاشتم.
9-چون از خدا دور شده بودم.
10- چون پيش خودم گفتم مگه من چيم از نـــــدا (دختر عمه فمينيست با كلاس ما) و خور شـيد خانوم كمتره ، اونا هورموناشون قاطي كنه و مال من نكنه !
11-چون يه كتاب جالب (فرار فروهر) گير آورده بودم و يأس فلسفي بهانه اي بود واسه اينكه بشينم و اين كتاب رو بخونم.
12- داشتم خودم رو واسه عشقم لوس ميكردم.
13- داشتم خودم رو مجازات مي كردم.( اه اه اه يادم رفت كه سيزده نحسه و نوشتم)
14-همين جوري يه دفعه زد به سرم گفتم يأس فلسفي بگيرم ببينم چه مزه اي داره.
15-به خاطر بي پولي دچار يأس فلسفي شدم.
16- به خاطر غذاي سلف مريضي يأس فلسفي گرفتم.
17- يأس فلسفي بهانه اي بود تا به پروژه هاي عقب افتاده ام رسيدگي كنم.
18- پروژه هاي عقب افتاده ام بهانه اي بودند براي يأس فلسفي.
19-از دست اين عموي قانونمندم كه Accounte ما را باطل كرد يأس فلسفي گرفتم.
20- از بس كه توي اين قسمت نظر خواهي نظر نداديد من هم دچر يأس فلسفي شدم.

و اما چون هميشه دلايل رمانتيك

21-از حسودي اين كه ديدم مردم با عشقشون توي خيابون دستاي همديگه رو گرفتند و دارند راه ميروند دچار ياس فلسفي شدم.
22- از بس كه صد نفر عاشقم شدند دچار يأس فلسفي شدم.(شايد هم دچار خوشحالي فلسفي)
23-چون توي عشق شكست خوردم و مي خواستم عشق سابقمو بترسونم و بگم الان به خاطر شكست در عشق دچار يأس فلسفي شدم و دارم دنبال يه طبقه سيزدهم ميگردم تا از اونجا بپرم پايين، و همه اينا تقصير تو ه.
24- چون تازه گي ها عاشق شدم و ميخوام به عشقم ثابت كنم كه از فلسفه يه چيزايي سرم ميشه ، حالا ميخواد يأس فلسفي يا فلسفه يأس مهم اينه كه فلسفه داره.
...............................................
ياوه امروز:«« مهم نيست كه شما سرنگون شويد مهم آن است كه دوباره به پا خيزيد »»
دعاي امروز:«« خدا جونم براي يه دفعه ديگه هم نشون بده كه تو از همه مهربون تري حتي از عشقمون هم.»»

راستي به نظرتون اين آهنگ جديد چطوره؟؟؟

اين آهنگ جديد هم به ياد اون موقع ها كه اسكاتلند بودم يادش به خير......
دارم خوب ميشم اين گل ها هم شاهد هستند
ولي حيف كه اكونتم تموم شده و از اون بدتر هم اينه كه پولم ته كشيده......

بد جوري دچار يأ س فلسفي شدم
ميخوام از زندگي مرخصي بگيرم شايد هم ديگه اصلا ننوشتم.
شايد هم خوب شدم و برگشتم.
خدا حافظ.......
آخ كه دو سه روز ننوشتن چقدر سخته.
اين دو سه روزه مشكلات فراواني داشتم
از جمله جر و دعوا با قوم يعجوج و معجوج ، ناز كردن هاردم كه داشت منو زهره ترك ميكرد،از دست دادن accounte نا محدودم، ياًس فلسفي و ....
خلاصه اينكه من برگشتم.
همينطور كه داشتم ساير وبلاگ ها رو ميخوندم به اين فكر كردم كه ما اصلا واسه چي وبلاگ مينويسيم؟؟؟؟
دلايل زير به ذهنم اومد:

1- چون شديدا احساس ميكنيم يه داستان نويس(نويسنده) بزرگ هستيم.
2- چون مي خواستيم روزنامه نگار بشويم ولي در هر روزنامه اي كه رفتيم دو روزه مارو انداختند بيرون.
3- چون از طريق نوشته هايمان ميخواهيم به بقيه ثابت كنيم كه خيلي با كلاس هستيم.
4- چون مي خواهيم تمام عالم وآدم بفهمند كه ما به تمرين اسكي ميرويم.
5- چون خوشي زده زير دلمان.
6- چون يه account مجاني گير آورديم و كاري جز وبلاگ نويسي بلد نيستيم.
7- چون اين تنها راهي است كه ميتوانيم به هركس كه بخواهيم بد وبيراه بگوييم.
8- در راه اشاعه فرهنگ فــــمــيـــنــيـــســم.
9- چون فكر ميكنيم نوشته هايمان ارزش اين را دارد كه ديگران آنرا بخوانند.
10- چون اينجا تنها جايي است كه ميتوانيم آزادانه هر حرفي را بزنيم.
11- چون همه بايد بفهمند كه ما در خارج از ايران زندگي ميكنيم.
12- به خاطر آشنا كردن سايرين به امور سكسولوژي.
13- آقا ما سنتي فكر نميكرديم ولي از قديم نديما گفتن سيزده نحسه .
14- چون تازه نامزد كرديد و اين تنها راهيه كه نامزدتون شمارو بشناسه.
15- در راه حمايت از فلسطين.
16- براي اينكه مشت محكمي به دهان آمريكاي جهانخوار بزنيم و بگيم خيلي اخي.
17- به خاطر اينكه پيش خودتون فكر كرديد كه : مگه من چيم از دختر سكينه خانوم كمتره اون وبلاگ داشته باشه و من نداشته باشم.
18- چون شما يه استعداد كشف نشده هستيد و مي خواهيد از اين طريق توسط سايرين كشف بشويد.
19- مثل ساير كارها يتان اين هم دليل خاصي نداشته.
20- دوست ناباب و ذغال خوب باعث شد كه وبلاگ نويس بشويد.
21- چون ميخواهيد با نوشته هايتان بشريت را به خدا نزديك كنيد.
22- چون با نوشته هايتان مي خواهيد بشريت را به شيطان نزديكتر كنيد.
23- چون شما در زمينه كامپيوتر و اينترنت اطلاعات فراواني داريد و ميخواهيد ديگران را نيز بهره مند كنيد.
24- از بس كه ديگه توي اين دنياي مجازي زندگي كرديد ديگه جز اينجا جاي ديگه اي نمي تونيد حرفتون رو بزنيد.
25- چون توي دنياي واقعي نمي توانيد دوست پسر يا دوست دختر پيدا كنيد،سعي مي كنيد با وبلاگ نويسي شانس تون رو آزمايش كنيد.
26- چون دچار ياًس فلسفي شده ايد.
27- چون همه بايد بفهمند كه ما سوار پرايد قرمز شديم و اينو حتما بايد در جايي به اسم وبلاگ مطرح كنيم.
و اما چون هميشه دلايل عاشقانه (همان كليشه اي سابق)
28- چون در عشق شكست خورده ايد و اين تنها راهيه كه شما رو از فكر عشقتون بيرون مياره .
29- چون تازه عاشق شده ايد و ميخواهيد به عشقتون نشان بدهيد كه ببين من چقدر روحيه لطيف و هنرمندانه اي دارم كه وبلاگ مينويسم.
30- عشق كيلو چند !!!!(چه ربطي داشت ؟ حقيقت هميشه يه جورايي ربط پيدا ميكنه.)
31- هزاران دليل ديگر ..............
........................................................
نطق خارج از دستور
ميخواستم جواب يه شاعرو اينجا بدم ولي گفتم شجاعتشو داشته باشم و رودر رو بهش بگم.
1-چند روز پيش يه هديه گيرم اومد كه خيلي خيلي دوسش دارم .متشكرم
2-آقا ما يه عالمه زحمت كشيديم تا اين دفتر نظر خواهي كه زير هر نوشته هست رو بسازيم ولي نميدونم چرا كسي نظرشو نميگه؟ حداقل اگه چيزي نميگيد فوت كنيد و فرار كنيد !
3-يه خانمي به اسم سهيلا توي دفتر نظر خواهي روز30 آوريل نوشته :««سلام . چون كه يه نامه امروز شخصا به من نوشتي ديدم بي ادبي اگه جواب ندم اينم جواب..»»
من در همينجا هر گونه ارتباط مشروع و ... را با اين خانم محترم شديدا تكذيب ميكنم و از همين جا اعلام ميكنم احمد يا علي نامرد ما هم از اين كارا بلديمااا.اگه هم كار احمد يا علي نيست ميگم كه: سهيلا خانم مگه شما خودتون برادر نداريد كه مزاحم پسر مردم ميشويد !!!!
ياوه امروز:«« پشيماني از كارهايي كه انجام داده ايم با مرور زمان كم مي شو د اما براي كارهايي كه انجام نداده ايم هميشگي است.»»
دعاي امروز:«« خدا جونم هر بلايي هم كه سرم بياري باز ميگم دوست دارم»»