یاوه های عاشقانه یک من
بنزین یا انرژی هسته ای
داشتم فکر میکردم ما به برق بیشتر نیاز داریم یا انرژی هسته ای
چون داریم به خاطر انرژی هسته ای در مورد واردات بنزینم تحریم میشیم
بذارید اینجوری بگیم
میزان توان نیروگاههای برق ایران در سال 85 معادل 42000 مگاوات بوده یعنی 42 برابر توان نیروگاه هسته ای بوشهر وقتی راه بیافته(طبق آمار توانیر) و بد نیست بدونید توان تولید برق نیروگاههای استان تهران 9000 مگاوات است که فقط از میزان 7000 مگاوات اون استفاده میشه یعنی استان تهران به تنهایی میتونه به اندازه دو نیروگاه هسته ای برق اضافه تولید کنه بدون این همه هیاهو خبر گزاری فارس. خوب پس تا اینجا دو تا نیروگاه هسته ای مجانی داریم که استفاده نمیکنیم.
حالا یه مساله جالبتر اینکه میزان تلفات برق در شبکه توزیع ایران معادل تقریبا 20 درصد است یعنی معادل 8 تا نیروگاه هسته ای .
خیلی جالبه نه ما فقط به اندازه 8 تا نیروگاه هسته ای برق هدر میدیم به دلیل قدیمی بودن تجهیزات خطوط توزیع برق کشور.حالا بیاید فرض کنیم 10 درصد این تلفات منطقی باشه ولی باز 10 درصد تلفات اضافه داریم یعنی 4 تا نیروگاه هسته ای.(خبرگزاری فارس).خوب تا حالا 6 تا نیروگاه هسته ای داریم که ازش استفاده نمیکنیم.
حالا یه چیزه دیگه رو هم حساب کنیم اگر هر مصرف کننده برق ایرانی فقط 2.5 درصد کمتر برق مصرف کنه یعنی فقط یه لامپ صد
وات رو روزی یه ساعت کمتر روشن کنه خودش معادل یه نیروگاه هسته ای میشه.این میشه 7 تا نیروگاه هسته ای
حالا به نظر شما ما به غنی سازی سوخت هسته ای نیاز داریم و از اینکه خارجی ها به ما سوخت هسته ای ندن باید نگران بود وقتی 7 تا نیروگاه هسته ای داریم که ازش استفاده نمیکنیم.
مثلا اگه به ما سوخت هسته ای ندن چه اتفاقی میافته اصلا نیروگاه بوشهر هم که متوقف بشه باز تاثیری نداره .
ولی اگه کشوری که سالانه فقط 15 میلیارد دلار سوبسید میده واسه بنزین، اگه در مورد واردات بنزین تحریم بشه فکر میکنید چه اتفاقی میافته،واقعا دیگه باید سوار خر شد.
به نظر شما ما بیشتر به برق نیاز داریم یا بنزین
بهتره در زمینه تولید بنزین خودکفا بشیم یا تولید سوخت هسته ای واسه نیروگاهی که هفت تا مثل اون رو داریم و ازشون استفاده نمیکنیم؟
اصلا یه جور دیگه نگاه کنیم
ما سالیانه 15 میلیارد دلار ناقابل از جیب ملت بیچاره صرف یارانه بنزین میکنیم اگر قیمت متوسط یه تویوتا کمری بدون گمرکی
معادل 15000 دلار باشه سالیانه میشه یک میلیون خودرو تویوتا کمری وارد کرد و همه خودروهای فرسوده و غیر فرسوده رو از
رده خارج کرد یعنی در طول دوره یه رئیس جمهور میشه 4 میلیون کمری.
حالا فرض کنید صبح که از خواب بیدار میشید همه ماشین های شهر تویوتا کمری باشه فکر میکنید چقدر در کاهش سوخت موثره
یا اینکه چقدر هوای شهرها تمیز تر میشه
مردم هم میتونند قیمت این خودروها رو 15 ساله بپردازند یعنی سالی یک میلیون تومن و به عبارتی ماهی حدود 80 هزار تومان و دولت هم میتونه با باز پرداخت این اقساط توی کشور دهها پالایشگاه تولید بنزین درست کنه و از بزرگترین وارد کننده بنزین تبدیل بشیم به بزرگترین صادر کننده بنزین.
خوب که فکر میکنم میبینم این چیزایی که به مغز ناقص من میرسه محاله که به عقل کامل سران مملکت نرسه
پس چیزی جز این نمیتونه باشه که واقعا یه کسانی میخوان این مملکت رو همیشه بیچاره و عقب مونده نگه دارند اونم کشوری با این همه سرمایه و ثروت .
اوضاع این روزا
دست اورتگا رو بالا میبرند
همه فریاد میزنند الله اکبر
دختراش هم روی سن هستند لبخند میزنند
دختر بزرگش خوشگله
کنارش مسئول بسیج دانشجویی خواهران ایستاده
کنتراستش کاملا مشهوده
عمرا بدونند الله اکبر یعنی چی
برگزار کنندش بسیج دانشجویی است
همونجایی که واسه کنفرانس دانشجویی برق گفتم خوشا شیراز و وصف بی مثالش
همزمان موسیقی آمریکای جنوبی پخش میشه رسیتاله گیتاره
مسخره است که چطور این ته مونده های کمونیزم رو تحویل میگیرن
اونم بسیج دانشجویی
نتیجش صحنه بعده
دیگه با شرکت های ایرانی کار نمیکنند
کاروخونه داره تعطیل میشه
میگن بانک های ایرانی تحریم هستند
باید یه شرکت توی دبی ثبت کنیم
با هزینه های سالیانه اش واسه کشور نیم وجبی امارات
پیشرفت عربها فقط به خاطر پس رفت ماست
فردا آخره خرداد هشتاد وششه
حقوق کارگرارو نداریم بدیم
سانتریفیوژ و انرژی هسته ای رو که نمیتونند باهاش شکم خودشون و زن بچشون رو سیر کنند
تازه این همه دارند توی بوق و کرنا میکنند انرژی هسته ای آخرش میشه برق
گور پدر پدر سگشون
هیچ کس نیست بگه برق تولید کنید بعد 30% این برق به خاطر مستهلک بودن تجهیزات انتقال نیرو توی شبکه به تلفات تبدیل بشه یعنی که چی
اصلا کجای دنیا به خاطر تولید برق مردم رو به جنگ میکشونند.
اگه بیان 10% تلفات انتقال رو کاهش بدن انگار که سه تا نیروگاه هسته ای ساختن
گوز
من که میرم نیوزلند
یه جایی که آرامش باشه
جایی که تلویزیون رو روشن کنم قیافه نحس کسایی مثل محمود رو نبینم.
که چی بشه
من هیچ وقت از فلسفه و عرفان و اینا چیزی نفهمیدم
اصلا همش پیش خودم میگم که چی بشه
پولدار بشیم که چی بشه،که راحت باشیم که چی بشه که کیف کنیم که چی بشه
که به خدا برسیم که چی بشه که بریم تو بهشت که چی بشه
اصلا این که چی میشه آخر همه اینها واسم سئواله
البته نه اینکه اگه جوابشو نفهمم شب خوابم نمیبره
هیچ اتفاقی هم نمی افته اصلا بفهمم که چی بشه
پس هیچ چیز مهم نیست
اصلا مهم یا غیر مهم یه تعریفه که ما خودمون درست کردیم
اصلا آقا به من چه
از صبح تا حالا اینجا نشستیم داریم چاه میکنیم بهر کسی اول خودش دوم هم خودش
این افغانی ها هم خیلی باحالن
سطلو که میخواد بده پائین میگه "با خبر"جالبه
البته همون سطلو هم وقتی ما میگیم "دول" واسه اونا با مزه اس
من که به کار کردن اونا نگاه میکنم خسته میشم
اونا هم میگن چیه از صبح نشستی پشت کامپیوتر بازی میکنی
خواستم واسشون توضیح بدم این بازی نیست شبیه ساز فعالیت های آنزیمی در بیو راکتورهای با سنسورهای بیوتک است اما گفتم
حالا که چی نه اونا کار منو بلدن و نه من کار اونا هیچ کدوم هم نمیتونیم کار همدیگه رو انجام بدیم
من که عمرا با این شکم گنده بتونم سالی یه دونه چاه هم بکنم
احتمالا اون ته خفه میشم
حالا حداقلش اونه که اگه اونا بخوان با این سیمولاتور کار کنن اگه نتونن حداقل زنده میممونن.
روز من
صبح هول هولکی از تخت میام بیرون دیر شده
تازه باید یه ربعی توی توالت با چشمای خواب آلود بشینم و به کارایی که امروز دارم فکر کنم
به صبحونه که نمیرسم فقط یه لیوان شیر کاکائو رو به سلامتی هر چی آدم شکم گنده است( مثل خودم) میرم بالا
ماشین پائین منتظره باز این اسانسور طبقه ما خرابه باید با اون یکی برم پائین
مامان بچه ها هم باهامه
میریسیم حجره
همه اومدن جلسه شروع شده
جلسه که چه عرض کردم دور هم میشینیم ببینیم چطور میتونیم توی پیشرفت مملکت شرکت کنیم با فرار از قانون و خر تو خری اوضاع
ساعت یازده و نیمه من موندمو و حوضم که جلوم روشنه و عیال بهش میگه لپتاپ
چینی ها میخوان کلاه سرمون بزارن میگن کشتی حرکت کرده
اما خیلی تو آش ماست پیداس که میخوان پولو جلوتر بگیرن غافل از اینکه ما خودمون سر همه کلاه میزاریم 70 میلیون آدم که هر کدوم حداقل روزی 5 بار واسه اون یکی زرنگ بازی در می آریم
سایت شرکت کشتی رانی رو واسش میفرستم که نشون میده کشتی حرکت نکرده به هته پته میافته
بعدش ایمیل های استاد میرسه
20 روزه دیگه امتحانه
دچار فیزوشرنی میشم یعنی یه ناراحتی عصبی
من آخرش نفهمیدم این فیزوشرنی یا شیرینی یعنی چی
همون نوستالوژی رو هم کلی زمان برد یاد گرفتم به یمن دوست دخترای قلمبه حرف زنمون
القصه باز جلسه
جلسه
جلسه
حرف
حرف
حرف
میام خونه
تازه ساعت 6 ناهار میخورم
اینقدر میخورم که اور دوز میکنم
جلوی تلویزیون خوابم میبره
از کابوس امتحان از خواب میپرم
میرم تو سایت دانشگاه
این استادای ما هم که انگار زن و بچه و کار و زندگی ندارند
همش مقاله
تحقیق
خونه ورک
میدن
سایت و میبندم و طبق معمول میگم از فردا شروع میکنم
میرم اینور و اونور وبگردی
بعدش هم میگم چه طوری 20 ساله دیگه بفهمم همچین روزی چطوری دچار روزمره گی بودم
وبلاگمو باز میکنم و مینویسم و میگم اینجوری.
قالب جدید
قالب جدیدو هم کردم تن این وبلاگو گاس ارادمون قوی بشه هر از گاهی اینجو یه چیزی بنویسیم.