یاوه های عاشقانه یک من
ایران
از هواپیما که پیاده میشه میگه همه چی مرتبه اینجا جنگ نیست؟
میگم جنگ با کی ،میگه آمریکا میگم صبر کن میبینی
واقعا به قدرت تبلیغات بیبی سی وسی ان ان پی میبرم بی پدر و مادرا
صبح خیابونای شیرازو که میبینه میگه باورم نمیشه اینجا اینقدر تمیزه و سر سبز
میگه قبل از اومدن بهم گفتن ایران همش کویره و شهراش هم اصلا زیر ساخت نداره
اونجا اصلا جاده درست و حسابی نیست
عصر میبرمش ستاره
دهنش باز میمونه
میگه دخترای ایرانی فوق العادن خیلی خوشگلن
وقتی سوار هواپیما میشیم میگه چرا اینقدر هواپیماهاتون بنظر قدیمی میاد
میگم اینجا ایرانه مردم پولدارن سطح زندگی خیلی بالاست 95% مردم واسه مسافرت از هواپیما استفاده میکنند واسه همین هواپیماها زود قدیمی میشن
تهران رو که میبینه انگار باورش نمیشه
میگه انتظار این همه پل و بزرگراه رو نداشتم
میگه خوش بحالتون که قیر ارزونه و این همه جاده دارید
میگه خوش بحالتون که هر کسی واسه خودش یه ماشین داره و همه ماشینا تک سر نشینن
گرگان رو که میبینه به اون یارو که گفته بوده ایران همش کویره فحش میده
ایران واسش بهشت بود
باورش نمیشد اینجا ما زعفران میریختیم توی چایی و میخوردیم
موقع خداحافظی گفت من میرم ولی دوست دارم هر سه ماه بیام ایران
میرم کشور خودم به همه میگم بابا گول این خبرگزاری هارو نخورید
ایران امن و آرومه
خوشحال بودم که شاید بعضی واقعیت هارو وارونه جلوه دادم
آخه یه خارجی مشکلات مارو ببینه که نمیتونه کمک کنه
اصلا به اونا چه مربوط ما چه مشکلاتی داریم
البته این ماجرا باعث شد 1000 دلاری زعفرون سوغات بخره و یه 1000 دلار دیگه هم آجیل و خرت و پرت
ولی ارزششو داشت
قصه ما به سر رسید کلاغه هم به خونش میرسه