یاوه های عاشقانه یک من
امروز 6 شهريوره
23 سال پيش در چنين روزي مثلا من به دنيا اومدم
ميگم مثلا واسه اينكه من در اصل متولد ماه مهر هستم
متولد 6 مهر
البته اين خيلي واضحه كه من متولد مهرم از بس كه مهربونم(بي خيال بزاريد يه امروزو از خودمون يه كم تعريف كنيم)
ديگه ديگه
اينكه امروز عروسي دختر خاله ام هست
من به خاطر كار نمي خواستم برم
ولي خاله جان زنگ زد و شديدا تهديد كرد
راستي بچه ها خيلي زود بزرگ ميشن
انگار همين ديروز بود كه با هم داشتيم توي باغچه خاك بازي ميكرديم
انگار همين ديروز بود با هم آتيش بازي ميكرديم
و بعدش هم حسابي تنبيه ميشديم
انگار همين ديروز بود كه گولم زد و دستامو لاي يه چرخ دنده گير داد(هي هي هي)
انگار همين ديروز بود كه واسمون دو تا بلوز يه شكل خريدن، مال اون صورتي بود و مال من آبي
بعد رفتيم عروسي و اونجا من افتادم توي حوض وسط حياط
البته همش تقصير اين دختر خالم بود
فكر كنم اون موقع 4 سالم بود
انگار همين ديروز بود كه سر اينكه شهر كدوممون تميزتره دعوا ميكرديم
البته هميشه توي اين مورد اون برنده بود
انگار همين ديروز بود كه
عزيز واسم يه لباس زورو خريد و زهرا حسودي ميكرد
هر چي هم گريه كرد بهش ندادم
انگار همين ديروز بود
انگار همين ديروز بود
فقط خاطرات ميمونه........
آخ كه چه زود گذشت
بچگي رو ميگم
مثل باد
و حالا امروز زهرا عروسي ميكنه
زهرا جان از صميم قلب برات آرزوي خوشبخت ميكنم.
....................................................................
نطق خارج از دستور:
1- من دو روزه كه صبح ها با مهربون ترين صدايي كه تا حالا شنيدم از خواب بيدار
ميشوم، آرامش بخش ترين صدايي كه تا حالا شنيدم.................
2- ميدونيد بعضي اتفاق ها آدمو چنان شاد ميكنه كه همه چيزو فراموش ميكني
همه تلخي هاي گذشته رو فراموش ميكني
ولي يه كم ته دلت ميگي نكنه
يه وقت اينم به يك خاطره تبديل بشه
ميدونيد من به اصالت وجودي معتقدم
ولي باور كنيد كه دستان خدارو مي بينم مهربون و آرامش بخش......
3- اي عموي مهربون الهي كه من قربونت برم چرا پسوورد رو عوض كردي
ميدوني كه همه خواننده هاي اين وبلاگ دعات ميكنند
اي پسورد الملوك اعظم باور كن روزي يه ساعت بيشتر آنلاين نميشم.

4- آخه بابا چرا از آمپول ميترسي
آمپول كه ترس نداره
اصلا از كجا معلوم كه واست آمپول بنويسند
تو رو خدا با اين حالت پاشو برو دكتر.
5- آقا ما داريم تا يه ساعت ديگه ميريم عروسي
ولي يكي بگه من چه جوري ميتونم يه ساعته رقص ياد بگيرم
تازه از اون مهمتر اينه كه كي مياد با من برقصه.
6- راستي اولين قاصدك ديشب از راه رسيد
نميدونستم قاصدك ها هم بوي عطر گل ياس دارند.
7- امروز من و مهربون به همه چرا هاي تمام دانشمندان جهان منالجمله
خودم پاسخ داديم
جواب تمام چرا ها اينه
محض ارا

شاد باشيد و گرم و زنده
امروز همينطور كه داشتم از شركت به خونه برمي گشتم ديدم
يه جا روي ديوار نوشته بود
از دامن زن مرد به ....
بقيش پاك شده بود
به نظر شما بقيه اش چي بوده؟
1- به خانه عفاف ميرود
2- به جهنم ميرود
3- به خواستگاري ميرود
4- به خانه مادر زن ميرود
5- به وبلاگ نويسي روي مي آورد
6- به سمت زن ذليلي ميرود
7- به هيچستان نا كجا آباد ميرود
8- اگر خدا بخواهد به بهشت ميرود
9-به جاي خاصي نميرود
10- به عقب ميرود
11- به زندان زندگي مي رود
12- به دنبال پيدا كردن خانه اجاره اي ميرود
13- به دنبال كارهاي بي ناموسي ميرود
14-به سمت عشق ميرود
15- به سمت سيري از زندگي ميرود
16-به خياطي ميرود
17-به...اصلا مگه تو فضولي كه به كجا ميرود
18ـ به معراج نميرود

به ساير موارد ميرود

شاد باشيد و پاك دامن


ـ هي كريستف پاشو يه كاري كن چيه همش نشستي اينجا
چيكار؟
- يه كار مفيد؟
برم زن بگيرم
- نه بازتا من يه چيزي گفتم زود جو گرفتت
برم يه همايش بين المللي جلوگيري از شكست در عشق برگزار كنم؟
- نه بابا مگه بيكاري اون وقت نصفي از وبلاگ ها تعطيل ميشه
آهـــــــان يافتم يافتم يافتم......
ـ وا خاك عالم چرا لخت پريدي بيرون و داري هوار ميكشي
نه بابا اين شلواركه مگه چيه؟ لخت كجا بوده.
فهميدم چيكار كنم ، ميخوام يه غذاي معجزه آسا درست كنم
آخه ميدوني چيه، از وقتي زنهاي ايروني از سنت گرايي به سمت مدرنيسم
پيش رفته اند ، 89% مردهاي ايروني غذاشون شد گرسنگي ،اگه خيلي خوش شانس باشند شايد حاضري
من هم به جهت اينكه ديگه وقتشه كم كم برم خونه بخت ، و همينطور براي اينكه اونجا از گرسنگي نميرم، و صد البته در راه
پيشرفت زن ايراني(واسه اينكه وقتشون به خاطر پختن غذا تلف نشه)تصميم گرفتم امروز يه غذاي معجزه آسا درست كنم
اول بزاريد يه قابلمه پيدا كنم....
خوب اينم قابلمه
خوب حالا چي لازم داريم
م م م م م م
اول چاشني چون مهمترين قسمت غذاست
ميرم زير بازارچه مغازه اصغر آقا عطار
سلام اصغر آقا يه سير عطر گل ياس بديد
يه مثقال هم ريشه درخت دوستي
صد گرم هم اسوقدوس رومي
اگه داريد يه ربع معرفت و پونصد گرم دم قورباغه مصري بدبد
يه صد گرم هم داروي مسهل (آينده نگري از نكات اصلي آشپزي است)
همه اينا رو از اصغر آقا ميگيرم و با هم قاطي ميكنم
خوب حالا نوبت مواد اصلي غذاست
خوب اول از همه سس مايونز، از قديم گفتن مايونز باشه كوفت باشه
يه كم هم كلم بروكسل يه كم هم كلم از اون قرمزا كه اسمش يادم رفته بعضي وقتها هم بنفشه
ربع كيلو هم تخم غاز وحشي
يك ليوان اشك عاشق دل شكسته
يه استكان خون دل عباس آقا نجار
دو عدد كره اطلس طلايي جهت جنبه تبليغاتي موضوع
يك كيلو هم نميدونم شير شتر و تخم آدميزاد بود يا تخم شتر و شير آدميزاد بود يا تخم مرغ و جون شير
به هر حال هر كدوم رو داشتيد قاطي كنيد
من كه همشو داشتم و ريختم توي قابلمه
صد گرم پرستيژ يخ زده
پانصد گرم آرزوي اكونت عمو جان
يه كم هم سس سويا واسه اينكه كلاس بزاريم كه غذاي چينيه
خوب غذامون هنوز يه چيزايي كم داره
مثلا ملوديك نيست
واسه همين هم دو تا از كارهاي باخ و شوپن رو رنده كردم توي غذا
و واسه اينكه موقع خوردن غذا بهم احساس شاعرانه اي دست بده
دو صفحه از اين دفتر شعري كه روي ميز بود رو كندم و خورد كردم توي قابلمه
م م م م م
هنوز يه چيزيش كمه
و اونم اينكه غذام الهي نيست
شماره خونه حاج آقارو ميگيرم
الو سلامن عليكم
ـ سلامن عليكم و رحمته الله(صداي دختر حاج آقاست)
عذر ميخوام مزاحم شدم خانوم والده تشريف دارند
(طوري كه صداي قلبشو ميشنوم)
ميگه با اجازه بزرگترها بله(چقدر بابا اين هوله)
سلامن عليكم حاج خانوم
ـ سلامن عليكم
ـ صبكم الله
خير الامور اوسطها( آخه هنوز بلد نيستم حاج آقايي گفتمان كنم بعضي وقت ها كلمات رو جابجا ميگم)
حاج خانوم ميشه دستور آب دعارو به من ياد بديد شديدا بهش نياز دارم
ـ خير باشه ايشالا
خيره
ـ 68 تا دعاي جوشن كبير فوت ميكني تو آب
ـ 99 تا زيارت حرم امام فوت ميكني تو آب
ـ 124 تا مرگ بر آمريكا فوت ميكني تو آب (دعاي آپ تو ديت)
ـ 456 تا .........
- 345 تا .....
-653324 تا .......
- 1240000456 تا ........
متشكرم حاج خانوم
ـ التماس دعا
خيلي ممنون حاج خانوم(اينجا هم سوتي دادم بايد ميگفتم محتاجيم به دعا)
خوب يه كم آب دعا هم قاطي غذا ميكنم
ولي خودمونيم غذام خيـــــلي رمانتيك نيست
قابلمه رو بر ميدارم ميرم سر كوچه
خانوم ميبخشيد ميشه يه كم به محتويات اين قابلمه نگاه عاشقانه داشته باشيد
ـ شترق.......
چرا ميزني خوب ميخوام كه صد سال سياه نگاه نكني....
خانوم ميبخشيد ميشه به محتويات اين قابلمه يه نگاه عاشقانه بكنيد
ــ برو خدا شفات بده .....
بازم خوبه نزد توي گوشم
سه ساعت بعد..........
خانم ميشه ....
آخر سر يه پير زنه دلش ميسوزه و يه كم به محتويات ظرف عاشقانه نگاه ميكنه
خوب واسه اينكه بتونم غذارو در محل كار هم مصرف كنم تصميم ميگيرم
يه كم كار توش اضافه كنم
آقا لطفا يه نيم كيلو ميكروكنترلر 8951
صد گرم ترانزيستور
ربع كيلو خازن ده ميكروفاراد
و چهارصد و هفتاد كيلو مقاومت بديد
ـ يك كيلو مقاومت بيشتر نداريم ميخواي به جاش يه مقاومت چهارصد و هفتاد كيلو بهت بدم
اشكال نداره
همه اينارو هم با هم قاطي ميكنم
عجب غذايي شده
بوي خيلي خوبي داره
ولي باز واسه اينكه جا بيفته
يه كم
سبيل پلنگ صورتي
اشك نوستالژيك
جور روزگار
دعاي بارون
شمبليله
قهوه فرانسه
لنگه كفش يه دختر دهاتي
معجون مهربوني جيگر سفيد
ياوه هاي عاشقانه يك من(براي پرستيژ كار)
دماغ عنكبوت ماداگاسكاري
فيس و افاده بچه هاي مهندسي
آلبالو خشكه
معجون آنتي زن ذليلي
و يه كم هم پودر رختشويي
بهش اضافه ميكنم
الان ديگه آماده شده و كنارمه
بزاريد يه كم بچشمش
م م م م م
آه......
وا.......
قورت.......
ا ا ا ا
چرا من اينجوري.....
كم...كمك...كمك...كم.ك.....
پـــــــــــــــــــــــــــــوك(مثلا صداي يك انفجار مهيب)
اين بود داستان يك مرد ايراني كه ميخواست در صنعت شكم به خود كفايي برسه.

شاد باشيد و شكمو


امروز شمبليله ايتم عود كرده
اول اون مطلب قبلي رو بخونيد تا متوجه منظورم بشيد.
من امروز يه راه حل براي تمام مشكلات بشريت پيدا كردم البته به كمك ايليا
حداقل براي موضوعات زير ميتونه كمك مفيدي باشه
1-اگر در عشق شكست خورده ايد
برويد و دوتا از اين عروسك هاي الاغ بخريد يكي از اون ها كه لب هاي قرمز داره و يكي هم از اون ها كه لب هاي قرمز نداره
خوب حالا يكي از اين دوتا عشقتونه و يكي هم خود شما تا ميتونيد به هر دوتاي الاغشون بد وبيراه بگيد كه چرا اصلا از اول
عاشق شدند.
2- اگر تازه گي ها دلتون واسه اينكه توي بقل عشقتون باشيد تنگ شده:
بريد و يه دونه از اين هاپوهاي بزرگ و نرم بخريد و سعي كنيد يه جوري جاي خالي عشقتون رو واستون پر كنه و يه جوري يواشكي
شب ها پيش خودتون بخوابونيدش.
3- اگر به يك نفر علاقه مند هستيد و خجالت ميكشيد كه بهش بگيد
كافي است يك عدد از اين عروسك هايي كه قلبش افتاده كف پاش بخريد و به طرف هديه بدهيد.
4- اگر از فضاي سياسي كشور ناراضي هستيد
ميتونيد يه دونه از اون الاغ قرمزها به عنوان عاليجناب سرخ پوش بخريد و تا ميتونيد بهش بد و بيراه بگيد.
5- اگر ميخواهيد عشقتان مدت بيشتري با شما بماند
يك عدد از اين عروسك هاي انسان هاي اوليه بخريد
از همون هايي كه يه زن و مرد غار نشين توي بقل همديگه هستند و به هم چسبيده اند
و آن را به عشقتان هديه بدهيد
6- اگر ميخواهيد وبلاگتان پر خواننده باشد مدام از عروسك صحبت كنيد
7- اگر ميخواهيد دوست دخترتان فكر كند كه شما چه روحيه لطيفي داريد
به او بگوئيد اوه عزيزم من عاشق عروسك هستم
8- اگر از زندگي مشترك واهمه داريد ميتوانيد با خريد چند عروسك ني ني آنرا تمرين كنيد
9- اگر ميخواهيد پولدار شويد ، عروسك فروشي باز كنيد
10- اگر ميخواهيد صنعت ملي پيشرفت كند عروسك بخريد آن هم از نوع سارا و دارايش

براي تهيه تمام موارد فوق ميتوانيد به آدرس
شيراز خيابان عفيف آباد پاساژ حافظ طبقه دوم مراجعه كنيد
(قربونت ايليا جان به اندازه سه تا ديگه عروسك پلنگ صورهتي واست تبليغ كردما)

شاد باشيد و شاد
رفتم تو
همه جمعشون جمع بود
همه بودند
يعني اكثر وبلاگ نويسهايي كه من ميشناختم بودند
ندا رو كه يه بند بهش آويزون كرده بودند و توي ويترين بود
شوشو كه به ديوار آويزون بود
بهار نت توي قفسه بالايي بود
باربد هم كه با اين ريش زيادش به سقف آويزون شده بود
يه گوشه مغازه هم يكي بود كه خيلي شبيه پينك فلويديش بود
راستي حتي زهير هم اونجا بود، پشت يه كامپيوتر
ژيوار هم در حالي كه لبخند مليحي رو لبهاش بود داشت از توي قفسه بالايي منو نگاه ميكرد
آقا خلاصه همه اينجا جمع بودند
بقيه رو نميتونم اسم بيارم چون احتمال پرتاب لنگه كفش از طرفشون زياده
آره امروز توي يه مغازه عروسك فروشي بودم
مغازه اين آقاي خوشگل و خوش تيپ
اين مظهر لطف و صفا
اين دارنده آردي و نوكيا
اين صاحب جمال بي همتا
اين عروسك فروش هاي كلاس شهر ما
وقتي كه وارد مغازه اش شدم با ديدن مشتري هاي سانتال مانتالش گفتم بابا كجا مارو تحويل ميگيره
آقا يعني اگه روزي دوتا از مشتري هاشو ببينيد اينقدر انرژي ميگيريد كه ميتونيد نفر اول دوي ماراتن بشيد
جونم براتون بگه همينكه وارد شديم گفت سلام كريستف
بابا اين ديگه كيه
نشد يه كم اذيت كنيم
القصه ديديم يه پسر خوشگل و خوش تيپ و قد بلند
با صورتي مهربون و آروم(كه به هيچ كدوم از فروشنده هاي پاساژ حافظ شبيه نبود)
كمي تا قسمتي هم جدي
بعد از چاق سلامتي و از اين حرفها مارو (يعني منو و خودم رو) دعوت كرد به ترياي پاساژ
آقا توي همين برخورد اول سعي كرد اين داماد حاج آقارو به كاراي بي ناموسي بكشه اونم شب جمعه ، رفت و واسه ما
ماالشعير 4.5%
سفارش داد و واسه خودش آب پرتغال
چقدر كه اين پسر پاكه آدم دلش ميخواد پشت سرش نماز جماعت بخونه
خلاصه توي تريا يه عالمه حرف زديم و دور از چشم ژيوار يه عالمه غيبت اين وبلاگ نويس هاي شيرازي رو كرديم.
آقا من نميدونم چرا همه مغازه دارهاي توي پاساژ از اين اردلان تعريف ميكردند
از اون خانومه كه لباس زير ميفروخت گرفته تا اين آقاهه كه صاحب كافه تريا هستش؟؟؟
خلاصه برگشتيم توي مغازه عروسك فروشي اين استقلاليه خوش تيپ
آقا امضاي همه رو هم داره از ناصر حجازي گرفته تا اون نميدونم ديويد چيچي بود ...آهان ديويد كاكام
البته هر كاري كرد كه اين كريستف كلمب كبير بهش امضا بده ندادم
آخه يه وقت ديدي بره جعل اسنادي چيزي بكنه و اين آمريكاي جنايتكارو به اسم خودش ثبت كنه.
آخر سر هم يه عروسك پلنگ صورتي كه من عاشقشمو به من هديه داد
چقدر كه اين پسر مهربونه
خوش به حاله دوست دختراش
كاش ما هم دوست دخترش بوديم
شديدا و اكيدا به هر نوع دختري توصيه ميشود از 15 ساله گرفته تا 99 ساله
براي
تمام فصول با گارانتي.
آخر سر هم از خجالت منو آب كرد چون منو رسوند خونه
آقا من به اين كم رويي اينم هي مارو خجالت ميداد.
راستي ظاهرا اردلان به تمام وبلاگ نويسان شيرازي ميخواد عروسك هديه بده
وبلاگ نويسان عزيز همه روزه ميتونند در ساعات اداري به پاساژ حافظ طبقه دوم عروسك فروشي ايليا مراجعه كنند
بقيه هم ميتونند با آوردن اسم وبلاگ من 20% تخفيف بگيرند.

شاد باشيد و پلنگ صورتي






ببينم كسي ميدونه من چرا اينجوري شدم؟؟؟؟؟؟
چرا از حالا غصه غروب فردارو ميخورم
كاش اصلا طلوع خورشيد رو نديده بودم.



خواستم امشب به زبون ستاره ها حرف بزنم
ولي گفتم محاله كسي بفهمه
خواستم به زبون بارون صحبت كنم
ولي گفتم كسي باور نميكنه
خواستم به زبون ماهي ها حرف بزنم
ولي گفتم الان ميگن اين پسره خل شده دهنشو همينجوري بازو بسته ميكنه
گفتم هر جوري شده حرفمو به زبون گلهاي ياس ميگم
ولي گفتم الان همه ميگن بابا حرفتو به فارسي سليس بزن
تصيميم رو گرفتم هر جوري شده بايد آسموني با شما حرف بزنم
ولي نه
مگه كسي متوجه ميشه؟
راستي كسي اينجا پيدا ميشه كه يه زبان غير از زبان آدميزاد بلد باشه؟
راستي تو چي؟
تو زبون ديگه اي بلدي؟
اگه بلدي به من و بقيه هم ياد بده
ياد بده
ياد بده
ياد بده
ياد .....
چون فقط ياده كه ميمونه........
خوب فهميدم چيكار كنم
امشب اصلا حرف نميزنم.

قهوه عزيزم
هنوز چشامو بستم و دارم به تو فكر ميكنم
فقط به تو.....
ميدوني
با چشم بسته كه نميشه وبلاگ نوشت.


از صبح كه بيدار شدم يه احساس خوب داشتم
چون امروز مي ديدمش
ساعت 6 با عجله اومدم خونه و مثل باد دوش گرفتم(راستي باد چه جوري دوش ميگيره)
قرارمون ساعت 7:30 بود توي هتل هما
نبايد اين دفعه دير ميكردم چون واقعا ناجور ميشد
درسته كه يه كم بد قولم ولي ايندفعه سر وقت رسيدم
رفتم تو
پشت يه ميز نزديكاي پيانو نشستم
واي خداي من تا چند لحظه ديگه مي ديدمش
موسيقي ملايم پيانو روحمو تسخير كرده بود
ياد اونم بي تاثير نبود
آروم آروم از راه رسيد
نشست سر ميز
به چشاش نگاه كردم
مهربون بود
مهربون ترين چشمان دنيا
بهش گفتم دوست دارم
بهش گفتم وقتي پيشتم به اوج ميرسم
بهش گفتم نميدونستم دوست داشتن اينقدر ميتونه آدمو عوض كنه
حتي وقتي براي چند لحظه برق قطع شد
همه جا برام روشن بود
چون اون كنارم بود
انگار امشب همه با من همراه بودند چون قطعاتي رو كه عاشقش بودم نواخته ميشد
آدم از زندگي چي ميخواد جز نان، عشق ، آزادي
هزار بار خدا رو شكر كردم كه كنارمه
دستاش رو گرفتم
آروم بردم به طرف لب هام
بوي عطر ياس رو ميداد
بوي سبزي شمال
بوي طراوت زندگي
بوي دوست داشتن
بوي مهربوني
بوي زندگي
بوي ....
گفتم يادته كه گفتم اينقدر دوست دارم كه ميخورمت
و خوردمش
قهوه عزيزم رو خوردم
همينجور كه دستهاي قشنگش(دسته فنجون) توي دستم بود بهش نگاه كردم
اين فنجونهاي هتل هما هم خيلي قشنگ هستند
بهش گفتم زودتر از اينها ميخواستم بگم دوست دارم
ولي جرات نكردم
بهش گفتم ميدوني چقدر زندگي رو واسم شيرين مي كني وقتي كه با شكر فراوون ميخورمت
بهش گفتم زندگي چقدر ميتونه واسم تلخ باشه وقتي كه سياهي
بهش گفتم ميدوني چقدر ميتوني به زندگيم گرما ببخشي وقتي كه گرم هستي
بهش گفتم زندگي چقدر ميتونه متفاوت باشه وقتي كه با يه كم شير ميخورمت
و يا اينكه چقدر سفيد وقتي كه با شير فراوون ميخورمت
خدايا چرا زودتر پيداش نكرده بودم
چه لحظات خوبي در كنارش گذشت
عقربه هاي ساعت نه و ربع رو نشون ميداد
و من بايد ميرفتم
و اون هم رفته بود و تموم شده بود
به جاي خاليش نگاه كردم
دلم پر از غصه شد
كاش هيچ وقت تموم نميشد
كاش آدم چيزايي رو كه دوست داشت ميتونست براي هميشه واسه خودش نگه داره
آروم آروم از هتل هما اومدم بيرون
هوا عالي بود
خنك وتميز
يه نسيم ملايم ميوزيد و برگهاي درختارو تكون ميداد
انگار كه به خاطر شادماني امشب من همشون ميرقصيدند
تصميم گرفتم ارم رو پياده تا آخر برم
ذره ذره احساس كردم كه قهوه عزيزم داره جزيي از وجودم ميشه
آخه من خورده بودمش و اون الان جزيي از وجودم بود
وسطاي ارم يه دسته از مواد غذايي قهوه عزيزم به مواد غذايي واسه قلبم تبديل شده بودند
و آروم آروم داشتند از رگهام عبور ميكردند تا به قلبم رسيدند
به اونجا كه رسيدند
آرزو كردم كه اي كاش زمان متوقف بشه
اما نشد
قهوه جونم تو ديگه جزيي از من شدي
دلم ميخواست اونجا فرياد بزنم كه دوست دارم
دلم ميخواست تا بي نهايت راه برم
دلم ميخواست تا بينهايت به تو فكر كنم
دلم ميخواست تا بينهايت جزيي از وجودم باشي
آخه حيف اين هواي خوب نيست
ميدوني من اصلا به حرفهاي كافه گلاسه و شير شكلات اهميت نميدم
كه مدام ميان و پشت سرت حرف ميزنند
مدام ميگن اگه قهوه بخوري بيخوابي مياد سراغت
ميگن واسه قلبت ضرر داره
ميگن تلخه
ميگن اگه بخوري جيز ميشي
مهم اينه كه من دوست دارم
تورو نميدونم
ولي من دوست دارم
مي دوني الان ميخوام چيكار كنم
ميخوام چشامو ببندم و فقط به تو فكر كنم
فقط به تو.

شاد باشيد و آسموني


ببينيد كي داره مينويسه
عموي من از ديار ناز نازي هاي كله زرد
هابشه جونم خوش اومدي
بهتره به جاي html يه دوره آموزش زبان آلماني واسمون بزاريد حد اقل روزي سه چهار كلمه.
ميدونيد
چون كلاس داره
كشتم خودمو با اين كلاس تو اين چند روزا مگه نه
پرستيژژژ خود را افزايش دهيد
اه چه بي كلاسه
واي اصلا پرستيژ نداره
با اين كارت كلاسمو پايين آوردي
اين دختره چه هاي كلاسه
وا .....
من موندم كه اين كلاس و پرستيژ واقعا چيه؟
ولي به نظرم اگه كارهاي زير رو انجام بديد ميگن اوه اين دختره چه هاي كلاسه
يا ميگن اون پسره رو ببين آخر پرستيژه
1- وقتي كه به كافي شاپ ميرويد تمام نوشيدني هارو با ني بخوريد حتي چاي و قهوه رو.(اگه ميخواهيد خيلي با كلاس
باشيد سعي كنيد يه تيكه رولت رو هم با ني بخوريد.)
2- اگه در مورد فلسفه بحثي به ميون اومد سعي كنيد كلمه هاي قلمبه سلمبه بگيد و از هر سه تا كلمه كه ميگيد چهار تاش آخرش ئيسم داشته باشه
مثلا اگزيستانتياليسم، سوپورتانيسم ، فراكتانتاليسم، اشتيمبليسم، كوبيسم، آب انگوريسم، وبلاگيسم
3-اگر خواستيد در مورد نقاشي صحبت كنيد ميتونيد چندتا از نقاشي هاي ونگوك رو نام ببريد مهم نيست كه اسامي تابلو ها درست باشه
مهم اينه كه به انگليسي تلفظ كنيد مثلا three musican , the man and sea, high voltage amplifier, the fantasy love و هريا اسمي كه به نظرتون برسه،
ميتوانيد در بحث سبك شناسي هم از كلمات قسمت 2 استفاده كنيد.
4- در زمينه موسيقي كارهاي فراواني رو ميتونيد انجام بدهيد
اول اينكه هميشه يه كيف گيتار يا سه تار همراه داشته باشيد ، مهم نيست كه پر باشد(توصيه ميشود به جاي ساز از جارو استفاده كنيد
تا در صورتي كه كسي دست زد متوجه نشه)
اگر بحث موسيقي كلاسيك پيش اومد بگيد كه اوه من عاشق
سمفوني فانتاستيك هكتور برليوز، يا رومئو و ژوليت چايكوفسكي ،
يا سمفوني شماره 8 در سي مينور فرانتس شوبرت هستم.
(به هيچ عنوان از باخ ، بتهوون و شوپن نام نبريد چون شديدا كليشه اي هستند و مخصوص تازه به دوران رسيده ها)
اگر در مورد خواننده ها خواستيد صحبت كنيد اولا به هيچ عنوان از
خواننده هاي ايراني نام نبريد ، در ضمن براي خواننده هاي خارجي هم از اسامي غير معروف استفاده كنيد
مثلا اميلي ريچارد يا فرانك روبرتز
(مواظب باشيد كه به هيچ عنوان از اسامي مايكل جكسون الويس پينك فلويد و ... استفاده نكنيد كه واقعا دموده شده اند)
5- اگر به رستوران يا كافي شاپ دعوت شديد به صورت هاي زير از غذا گله كنيد
اه اينجا كافه گلاسه رو اونجوري كه من دوست دارم درست نميكنند ، شيرش پر چربيه( قابل توجه بعضي ها)
اه اينجا گوشتهاي لازانياش خوب سرخ نشده
پيتزا پپرونيه اينجا يه كم تنده
پيش خدمت هاي سورنتو بو ميدن
صندلي هاي برج سپيد اصلا راحت نيست
چيپس و پنير اينجا زيادي سرخ شده
خلاصه جوري وانمود كنيد كه انگار غذاي مورد علاقه شما فقط در كشور ماداگاسكار وجود داره ،نه هيچ جاي ديگه دنيا.
6- عمرا سوار اتوبوس نشويد
7- اگر از سياست صحبت ميكنيد كلمات زير را بكار بريد
اپوزوسيون چپ ، راست راديكال ، ميانه روهاي انفعالي ، بورژوواها ، آنارشيست ها ، فاشيست ها ، و چندتا شيسم ديگه مثل كپليسم ، نازيسم، مونايسم ، سارايسم، ندايسم و ....
8- اگر طرف مقابل احيانا حاج آقا بود در هر دو كلمه ارجاع دهيد به مثلا بحار الانوار جلد سيزده صفحه 345 يا رسالته العوام جلد 12 صفحه 1234(هاي كلاسي از نوع سنتي)
9-استفاده از لغات انگليسي و فرانسه رو در صحبت هاي روزمره فراموش نكنيد
10-اگر دختر هستيد شلوار كوتاه فراموش نشود
11-اگر اتو ميزنيد زير بنز سوار نشويد(البته اگر ديرتان شده به پرايد هم رضايت دهيد)
12-سعي كنيد موقع خريد اصلا چانه نزنيد
13-بين دو جنس يكسان گرانترين را انتخاب كنيد
14- ديدي چي شد سيزده رو با وجود نحسي نوشتم
15-موقع خوردن نوشابه حتما مقداري رو واسه كلاس نخوريد(اين شامل ساير نوشيدني ها نميشود)
16- وبلاگ منو هر شب بخونيد
17-سعي كنيد موقع انتخاب واحد كلاس هايي رو انتخاب كنيد كه طبه بالا باشه تا كلاستون هاي تر بشه
18-اسم وبلاگتون رو بزاريد از بالاي ديوال يا ياوه هاي عاشقانه يك من.(اگر ميخواهيد خيلي هاي كلاس شويد بزاريد از بالوي ديفال)
19-اگر از شما پرسيدند كه به چه سازي علاقه مند هستيد(يا مينوازيد)كمتر از كونتروباس و يا هارمونيم نگوييد.

همين چند تا رو داشته باشيد چون ميترسم زيادي هاي كلاس شويد.
ياوه امروز:«« به فرزندان خود هك، چت و انگليسي بياموزيد»»

شاد باشيد و هاي كلاس





نميدونم چرا نوشتنم نمياد؟
شايد رفته گل بچينه
بدو بيا خانوم خانوما
هي هي نميدونستم نوشتنم دختره !!!
عزيزم اينقدر دوست دارم كه ميخوام بخورمت.

ميدوني خدا از اونجا
كه ميدونم خيلي مهربوني يه اين دفعه هم مارو ببخش.


چيز زيادي نمي خوام بگم
اول اينكه امروز استادم گفت بدك نيست
من هم عين خوشحال ها اومدم و قطعه اين هفته ام رو گذاشتم صداي بك گراند وبلاگم
يه ذره طول ميكشه تا پخش بشه
تازه در شروعش دوتا نتشو هم اشتباه زدم
ولي به نظرم بدك نشد
خوب اين آدرس وبلاگم كه كم الكي نيستش.
خلاصه ميخوام بگم كه بعله ما هم موسيقي و از اين چيزا بلتيم.

خوب بريم سراغ معرفي چند تا سايت در زمينه موسيقي
اوليش يه سايت خيلي جالبه كه به نظرم بزرگترين آرشيو نت براي سازهاي مختلفه به همراه فايل ميدي اونها و هزار تا امكان خوب ديگه.

خوب از اينجا هم ميتونيد نت هاي گروه Eagles رو بگيريد .

اگر احيانا مثل من رقص بلد نيستيد و ميخواهيد رقص فلامينكو ياد بگيريد اينجا واسه شروع بد نيست.
اينم دوتا سايت براي آموزش و معرفي فلامينكو يك و دو مخصوصا دومي خيلي جالبه.

اين سايت هم براي كساني كه به گيتار كلاسيك علاقه مند هستند.


شاد باشيد و سلامت

باز دچار نوستالژي شدم
همش هم تقصيره اينه
اي پسر بد
صد بار بنويس اي پسر
با سلام به همه شما كه اينجا جمع شديد ميخوام شمارو به راه راست هدايت كنم
بله...... حالا من نميدونم چرا از اين بالا همه شمارو ريز ميبينم
اول ميخوام بگم كه آمريكا چقدر لوس و ننره
بعد ميخوام يه چيز مهم را با شما در ميون بزارم
شما هم بايد بي چون و چرا قبول كنيد
وگرنه دشمن خدا هستيد
حالا بيشتر براتون توضيح ميدهم
البته شما كه نمي فهميد ولي خوب من توضيح ميدهم
قبلا يه چيزي بود به نام اينترنت
(صداي حضار: مرگ بر اينترنت مرگ بر اينترنت.........)
ساكت بشينيد
باز شما زود جو گرفتتون
ميگفتم
حروم بود و باعث فساد جوانان از همه بدتر تهاجم فرهنگي بود
حالا خوب شده
ديگه مشكلي نداره
خودم ديشب با پسرم نشسته بوديم پاي اينترنت داشتيم عليه اين آمريكاي همه چيز خوار مدرك جمع ميكرديم
يه سايت پيدا كرديم كه گفته بود آمريكا داره ورشكست ميشه
آدرسه اين سايته اين بود www.lolita.com
بعد چون مطالب اين سايته خيلي باحال بود و من كيف كردم بازم گشتم ببينم چيزي پيدا ميكنم امروز واسه شما ملت غيور بگم
يه سايت ديگه پيدا كردم ،البته با كمك اين پسر گلم اسمه سايته اين بود www.lesbian.com اين سايت هم گفته بود كه آمريكا جنگ افروزه و ما خيلي صلح طلبيم البته
منظورم از ما من و پسرمه.
يه وب سايت ديگه هم بود كه از جنايات آمريكا در افغانستان پرده برداري ميكرد
آدرسش هم اين بود http://www.crosex.com/cr/bigc/cl.htm
من تا صبح داشتم واسه سخنرانيه امروزم اين سايت هارو نگاه ميكردم

ــ آقا........
الان به من خبر دادند كه دارم آدرسارو اشتباه ميگم
از دست اين پسر كه همش كاغذاي منو قاطي پاتي ميكنه
آدرس اون سايته اين بود دبليو دبليو دبليو دات پدر بزرگ دات كام
يه سايت ديگه هم بود دبليو دبليو دبليو دات عمه قزي دات او آر جي
شايد هم دات آبجي
خوب
من ديگه امروز صحبتي ندارم جز اينكه ما گليم و آمريكا اخه
من واسه هفته آينده هم كلي سايت پيدا ميكنم واستون ميارم تا بيشتر اين آمريكاي بي ادب رو بشناسيد.

نتيجه گيري وبلاگي: خدارو شكر كه اينترنت داره جايگاه خودشو توي ايران پيدا ميكنه.
.............................................
شاد باشيد و مهربون

زمان يه چند ساعت پيش
مكان ياهو مسنجره خراب شده
..................................
من: احمدك كجا بودي امروز؟
احمدك : هيچي با نگار رفته بودم بيرون... راستي فردا قراره با بچه ها بريم باغ علي اينا، مياي كه
من : آره حتما
احمدك: همه هستند و همه وسايل هم توپ توپ جوره

ناگهان يه PM ديگه هم ظاهر ميشه
بهار: سلام عزيزم خوبي
من: سلام فدات شم خوبي عزيزم
بهار: مرسي كريستف جونم، تو كه هستي عاليم عالي......دوست دارم عزيزم
من: منم دوست دارم عزيز دلم
بهار : ميدوني كريستف خيلي دلم واست تنگ شده، كاش الان كنارم بودي سرمو ميزاشتم رو شونه هات ، لباي گرمتو حس ميكردم
من:............
و ناگهان PM ديگري از خانم اميني بزرگترين خبرگزاريه دختران دانشكده

اميني: سلام آقاي كلمب
من: سلام خانم اميني حال شما چطوره
اميني: به لطف شما بد نيستم
من: چه خبرها
اميني:.......

و ناگهان PM ديگري از دختر حاج آقا

دختر حاج آقا: سلامن عليكم
من: سلامن عليكم و رحمته الله
دختر حاج آقا: نماز و روزه هاتون قبول
من: قبول حق
دختر حاج آقا : يك ساعت پيش آمدم نبوديد
من: بله تازه از دعاي كميل برگشتم.... راستي حاج آقا چطورند
دختر حاج آقا: به لطف شما خوبند
من : راستي فردا نماز جمعه به امامت كيست
دختر حاج آقا : به امامت .....
من:آه چه عالم بزرگي پس بايد زود بروم تا در مصلي جا گيرم بياد
دختر حاج آقا:.......

من: ميدوني من دلم خيلي برات تنگ شده
من: ميدوني كه چقدر دوست دارم، تو همه دنياي من هستي عزيزم
من: دوست دارم
اميني: منظورتون چيه آقاي كلمب
(تازه متوجه ميشم كه چه سوتي شديدي دادم اميني رو با بهار اشتباه گرفتم....حالا چه خاكي به سرم كنم؟؟؟)
اميني: دويست تا ايكون قلب ميفرسته(اگه جريانه منوبهار رو بفهمه همه دانشكده خبر دار ميشن پس بهتره همينجوري ادامه بدم بعد بي خيالش ميشم اونم مجبوره فراموش كنه)
من: آره الهام (اسم خانوم اميني)ميدوني خيلي وقته ميخواستم اينو بهت بگم ولي منتظر يه فرصت مناسب بودم
اميني: آه كريستف جونم من هم دوست دارم(اوه اوه چه زود جو گرفتش خدا رحم كنه)
من:........

من: احمد جان واسه باغ فردا كه از اون ودكاي اون دفعه اي نگرفتي كه ، بابا دو سه تومن بيشتر بديد يه چيز خوب بگيريد ، راستي جين هم نگير اون دفعه تا سه روز گيج بودم
دختر حاج آقا: واي خدا مرگم بده شب جمعه اي اين حرفها چيه ميزنيد آقاي كلمب
(واي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي اين دختر حاج آقا هم الان كه بپره، الان كه تمام موفقيت هاي آينده من نقش بر آب بشه.....)
من: نه...دارم در مورد مضرات مواد الكلي براي يكي از دوستان گمراهم توضيح ميدهم اين جمله اي را كه گفتم نقل قول بود از يكي از افراد منحرف كه درباره اين مشروبات نجس گفته بود، سعي دارم اين دوستم را به راه راست هدايت كنم

احمدك: عمتو به راه راست هدايت كن ، اين جفنگيات چيه كه بلغور ميكني
من: هيچي احمد سوتي دادم به دختر حاج آقا
احمدك : در چه زمينه اي؟

من:هيچي بابا تمام جريان باغ فردا رو لو دادم دارم مخشو ميزنم خرش كنم شايد تو هم مجبور بشي بياي يه كنفرانس بزاريم بگم داشتم تورو ارشاد ميكردم
دختر حاج آقا: من همه چيزو فهميدم ........منتظر تلفن بابام باش.....................
(اي داد بيداد همه آينده درخشانم پريد.....لعنت به اين ياهو مسنجر)
اين اميني هم مدام بيز بيز ميزد كشت مارو از بس buzz زد
من: ببخش الهام جون عزيزم
الهام(اميني): خواهش ميكنم كريستف جونم
من: ميدوني كه خيلي دوست دارم الهام

بهار: برو گمشو تو لياقت منو نداري
من: صبر كن عزيزم واست توضيح ميدم...ببين عزيزم
بهار: برو خفه شو نميخوام ديگه حتي قيافه نحستو ببينم

احمدك : چي شده... چرا دير جواب ميدي
من: بابا همه چي خر تو خر شده
احمدك : درست بگو ببينم چي شده
من: هيچي بابا به خاطر اين دختر وراجه هستش، اميني رو ميگم ، بهار باهام قهر كرد
اميني: خيلي خوب آقاي كلمب هر چي ديدي از چشم خودت ديدي ي ي ي ي ي ي ي

احمدك: چرا جواب نميدي
من: تو هم برو حوصله تو رو هم ندارم
احمدك: پس فردا يادت نره
من: فردا بخوره توي اون سرت كه هر چي ميكشم از دست تو ميكشم.

نتيجه گيري اخلاقي: در يك زمان با چهار نفر چت نكنيد چون ممكن هست همه چيز بر اثر يك اشتباه كوچك قاطي پاتي شود.
...............................................
نطق خارج از دستور:
1-بهترين وبلاگ بلاگ دره رو خونديد
اگه نخونديد پس بريد اينجا.(يه وقت فكر نكنيد به خاطر تهديدهايي كه توي قسمت نظر خواهي كرده بود آدرسشو دادم ها ا ا ا.)
2-آقا يا خانوم پيك اگه همين نظرهايي رو كه توي قسمت نظر خواهي داده بودي رو توي يه وبلاگ نوشته بودي ميشد يكي از پر خواننده ترين وبلاگ ها، اسمشو هم ميزاشتي ياوه هاي عاشقانه يك من پريم. راستي پيك يعني چي؟ ما هم تو برق پيك داريم تازه پيك تو پيك هم داريم.
3- امروز يه دستگاه ساختم تحريك كننده عضلاته واسه لاغري پس ديگه اصلا نگران چاق شدن نيستم و تا ميتونم ميخورم
خدا به باباي بيچارم رحم كنه.(البته اگه كسي ميخواد بسازه بايد يه كم تغييرات توش بده بپرسيد تا بگم)
فردا هم ميخوام يه دستگاه بسازم كه باعث ميشه آدم از افسردگي در بياد و شاد باشه يكي هم كه باعث ميشه آدم خوابهاي خوب ببينه.
4-يه عالمه حرف ديگه دارم ولي ميترسم يه وقت بگيد اين پسره چقدر حرف ميزنه

شاد باشيد و رقصان


اندر احوالات امروزمان
چونان كه آفتاب تابناك را قصد رجعت شد سوي ديار مغرب همي از خفتنگاه جستيم چون فنر.
قصدمان بر آن شد كه به دليل ذيق وقت با يك دست مبارك همي دو هندوانه برداريم
لقمه اي اطعمه صبحگاهان را كه اندكي نان جوين بود و مرباي آلو به همراه شراب شير را آكل شديم بس في الفور.
از خير اين شبكه تار عنكبوتي جهاني گذشته ، جواب به مراسلات الكترونيكي دوستدارانمان را به وقتي ديگر موكول گردانيديم.
القصه في الفور راهي گشتيم سوي اكابر عاليه
همانا در راه خاطره بزم آن شب با عاشقان طريق معرفت بس موجب انبساط خاطرمان گرديد.
در طول طي طريق چندين مركب سياه نيروهاي داروغه شهر را ديدم كه عيش مسلمانان
به ديدن آنان تباه گشتي و دل مردم همي سياه كردي
جمعي پسران پاكيزه و دختران دوشيزه بدست جفاي او گرفتار ، نه زهره خنده و نه ياراي گفتار.
اندر اكابر عاليه چشمان پاكمان ، به چهره ناپاك اين بي وقار دو عالم روشن گرديد
كارهايش چونان در هم وبر هم كه
از درد ناعلاجي به خر ميگفت خانباجي
بدو اتمام حجت كرده و عطايش را به لقايش بخشيديم
هر آنچه كه خواست ما را گفت
بدو گفتم
خود گويي و خود خندي عجب مرد هنرمندي
زان پس راهي گشتيم سوي شركت المعظمه
در راه تصميم كبري آنشب مان در جمع آن سوختگان طريق عشق و وفا ، آن خورشيدان مانده در ابر
آن فيلسوفان متكلم، آن كاتبان وبلاگ هاي سانتال مانتال ، آن مظاهر جمال و مخازن كمال ، آن عارفان معروف و آن خوبان نا مكشوف را همي به خاطر آورديم
پيش خود انديشيديم
كه از شما عباسي و از ما رقاصي.
از اقبال ناخوشمان اندر محل كار مواجه
گشتيم با آن مدير تز و نظر
ندانستم كه چرا مدام اگر ميگويد
اگر اينكار را كنيم فلان ميشود
اگر آن كار را كنيم بهمان ميشود
اگر خاله من ريش داشت ميشد خان دايي
اگر خدا بخواهد از نر هم بچه ميدهد
اگر....
بدو فرموديم ميداني كه چيست
گفتا كه چيست
گفتم
اگر زر بپوشي، اگر اطلس بپوشي ، همون كنگر فروشي تورا چه به مديريت و از اين حرفها
اگر بيل زني باغچه خودت را بيل بزن و اندر كار ما دخول كم فرما.
زان پس همي مشغول گشتيم اندر عوالم حفره و الكترون
اين احمدك نامور هم كه پيدايش نبود
بچه سر راهي برداشته ام كه پسرم شود، شوهرم گشته.
اندكي هم گفتمان مدني داشتيم با اين كارآموز اعظم آمده از جنوب
هر چه بر خاطر مبارك فشار آورديم هاتف نگشتيم كه چه زماني پاي بر روي نان خشك گذاشته ايم كه از براي مجازاتمان اين اهوازيان هيچ كجا رهايمان نميكنند.
ولي بس جالب بود
پيرزني كه دستانش به درخت گوجه نميرسيد و مدام ميگفت ترشي به من نميسازه.
باقي ماجرا شامل رجعت بسوي منزل بود و خواب خوش اندر ساعت 10از فرط خستگي.
چهار شنبه مورخه بيست و سييم مرداد ماه سنه يكهزارو سيصد و هشتاد و يك خورشيدي.
...............................................................................................
نطق خارج از دستور:
2-قابل توجه دختر عموي هاي كلاسم
بابا ما هر چي رفتيم جلوي آينه اينورو نگاه كرديم
اونورو نگاه كرديم
بالا ، پايين
دست كرديم توش
اما دريغ از يه دوربين اسباب بازي
دوربين ديجيتال پيش كش
آخه كجاي چشماي من دوربين ديجيتال بود.
البته چون زياد اصرار ميكني قبول دارم كه چشم هايم خيلي مهربونه.(بدو بدو حراجه هندونه)
2- قابل توجه ساير بچه هايي كه جريان اونشب رو نوشتند
من قبول ندارم چون من ساعت 2 در اوج خواب آلودگي نوشتم و نتونستم اون جور كه بايد از چهرتون پرده برداري كنم
حق تشريح دوباره رو واسه خودم محفوظ ميدونم.

شاد باشيد و چشم آبي
عزيزم بيا ميخوام لباي گرمتو حس كنم
ــــ مممممممممممممممممممممم آه آه ممممممممممممممممم
آخ خ خ خ خ خ خ
ـــ چي شد فدات شم
هيچي سيم هاي ارتودنسيه دندونت گير كرد توي دماغم
امشب وبلاگ نويسهاي شيرازي دور هم جمع شدند
البته به دعوت باربد اعظم
قرار ساعت 8:30 بود اندر قهوه شاپ هتل شرايتون (هتل هماي فعلي)
ساعت 8:40 رسيدم
با يه كم تاخير ملاقات كردم اين استوره هاي شعر و ادب پارسي را
سلام سلام سلام ......
ماچ ماچ موچ ..........
چيز ببخشيد ماچ و اينا نبود (از بس كه ذهنمو منحرف كردند اينا)
كنارم اين آقاي كينگ بزرگ نشسته بود
اين ورم هم باربد مهربون
رويروم هم يه نور كوچولو بود كه مي تابيد
كنار نور كوچولو هم يه پسر ساكت و آروم اون ور اين پسر يه ....هيچي نگم بهتره
اونورترشم بهار نت خوش تيپ
روبروي بهار نت رو كه ديگه نگو
كنار اوني كه ديگه نگو مهربون نشسته بود
كنار مهربون هم هيچي و كنار هيچي باربد اعظم
و اما تشريح تخصصي

ميترا ملقب به ژيوار

گويند در كودكي همي زبانش بسيار مي لكنتيده و همواره ديوار را ژيوار ناميده
در همان اوان ژن پر حرفيش به صورت لگاريتمي همي رشد كرده و رشدش تا كنون هم متوقف نگرديده
بسيار همي گير دهد به ياوه نويسان عاشقانه
بسيار همي پايش را داخل زندگي خصوصي اينجانب فرمود و نسبت به دختر حاج آقا اظهار ارادت فرمودند ، بيچاره دختر حاج آقا كه زير پاي ژيوار همي له گشت
بسيار احسان را به رخمان كشيد
عاشق شيرين پلوست
گويند روزي 6 وعده شيرين پلو همي تناول كند لاكن به دليل فعاليت مفرط ماهيچه هاي گفتمانش همي وزنش افزون نگرديده
از امشب هم به سمت دختر عمويي ما نائل گشتند زيرا ميپنداشت كه عقد دختر عمو و پسر عمو در كهكشانها خوانده شده ولي زهي است خيال باطل
ظاهرا اكثر وبلاگنويسان شيرازي را او به راه كج وبلاگ نويسي سوق داده
خوب ژيواريه خووووووووووووووووووووووب

النعيم
النعيم والنعيم و ما ادريك مالنعيم
الاسمهو نعيم ولا صفتهو نعيم
من الپرحرفي البسته دست الهرچي الدختر في العالم
الادعاهو من الورزش و الموسيقي
الوزنهو الخيلي زياد و الميزان الاف خونش يذهب الي الكواكب
الصاحب الجسم العجيب والغريب الاسمهو الموبايل
هو الرقيب الميترا من الكل كل والغر غر
التناول الچاي من الكافي شاپ
هو الاستقلاليه ثاني آتشن
هو صاحب المركب العجيب باسمهو الپرايد
لا توصيه علي الهيچ الدختري و الحتي پسري
فقط التوصيه علي الپيرزنان بالاي 60

مهربون
يه دختر مهربون و ساكت
كه خيلي وقت نيست وبلاگ مينويسه
و بسته زبون در زير چنگال استعمار خواهرش اسير ميباشد

هيچي
خواهر مهربون
البته اينم مهربونه ولي من نميدونم كجاش به هيچي شبيه بود
يه عالمه چيز بود كه
حداقل 6 برابر من كه نوشيدني خورد
ما كه نفهميديم آخه هيچي كه نبايد چيزي بخوره
ظاهرا اولين كسي هست كه مطالب مهربون رو ميخونه چون مطالب مهربون بايد از زير تيغ سانسور اين رد بشه

سهيل
يه پسر آروم و مهربون
كه خيلي با شخصيت و پرستيژ نشسته
البته من خواستم چند دفعه اداشو در بيارم ولي نميدونم چرا اين ميترا ميزد زير خنده ميگفت همونجور مثل ياوه هاي عاشقانه بشين
خيلي شمرده صحبت ميكرد
الان هم نميتونم طنزش كنم چون واقعا نميشه
توصيه ميكنم اگه دختر هستيد حتما باهاش ازدواج كنيد من كه اگه دختر بودم حتما همين كارو ميكردم

بهار نت
يه پسر هاي تريپ لب سوز لب دوز دختر كش دشلمه
يه كافي نت داره طبقه دوم پاساژ برق
واسه ديدن خودش هم كه شده بريد كافي نتش
دوست جون جوني حامد بنايي
اگه يه دختر 18 تا 20 بودم حتما بهش شماره ميدادم
تازه دلتون بسوزه منو به شام هم دعوت كرد
خلاصه همين ديگه دختر پسنده
شديدا توصيه مي شود به دختران در تمام رده هاي سني

نور كوچولو
يه دختر آروم
هميشه خنده رو
با يه كفش پاشنه بلند( از اينجا ميدونم چون چند بار ته كفشش بوسيله كفش من واكسي شد و دوبار هم شلوارم خاكي)
هنرمند در زمينه گرافيك و از اين حرفها
غذاي مورد علاقه هر چي كه شيرين باشه
قدش 1:90 با كفش و 1:50 بدون كفش
ولك راستي بچه آبودانه
عاشق سياوش قميشي
همين ديگه بقيه چيزارو هم جرات نميكنم بگم


كينگ
يك سياسي نگر بلك بين بزرگ
بزرگ چه از نظر قد چه از نظر وزن و چه از نظر فكر
وزنش معادل مجموع وبلاگ نويسان شيرازي
آروم و با لهجه شيرازي
توصيه ميشود به دختراني كه به كيس هاي قد بلند و هيكلي علاقه مند هستند

باربد
اين هودر شيرازي ها
پسرك قد بلند با 6 تا دوربين ديجيتال كه كشت مارو از بس عكس گرفت
كار خاصي ازش توي ذهنم نمونده جز اينكه از اول تا آخرش داشت قهوه ميخورد
نميدونم چه جوري
من كه شاخم در اومد
قهرمان مسابقات رالي
برنده دو جايزه بزرگ ادبي از جشنواره كشوري
برنده تنديس بلورين بهترين پرورش دهنده ماهي قزل آلا
نفر دوم مسابقات دوي صحرا نوردي
برادر عنصر اول
توصيه ميشود به دختراني كه به دنبال پسري مايه دار ميگردند حالا يه كم خوش تيپ هم نبود اشكال نداره


خودم هم كه گلم و توضيح نياز ندارم
آخرش هم كلي عكس گرفتيم
راستي اين ژيوار و باربد كلي التماس كردند به من كه صورت منو حساب كنند ولي مگه اين تنعم طبع ميزاره، خودم حساب كردم.

شاد باشيد و كمر باريك




عزيزم من كشته اين چشمهات هستم
ــ مرسي فدات شم
چشماي گود زيلا هم اينجوري منو نكشت از ترس
من ديگه طناب كشي بازي نميكنم
به جاش در آغوش كشي بازي ميكنم
كه در اون به جاي اينكه طناب رو بكشند
همه همديگرو در آغوش مي كشند
اينجوري ديگه كسي دلخور نميشه
يا اينكه مغرور نميشه
در اون همه هر هر مي خندند
روي قالي مي غلتند
همه به هم لبخند مي زنند
ديگه كسي احساس تنهايي نمي كنه
ديگه كسي احساس خستگي نمي كنه
ديگه كسي اصلا احساس بدي نمي كنه
همه ماچ و بوسه مي كنند
همه همديگر رو بغل ميكنند
خلاصه ، همه برنده اند
ولي مواظب باشيد اين بازي رو توي كوچه هاي قيطريه يا پارك چيتگر انجام ندين اونم با كسي كه جنبه نداره.

شاد باشيد و ابرو كمون



صبحي كه خواب ميموني
قراري كه دير ميرسي
مداري كه جواب نميده
نويزي كه اذيت ميكنه
فشار آبي كه مدام تغيير ميكنه
اكانتي كه گرون شده
مسابقه رباتيكي كه بايد كار هفت نفر ديگه رو انجام بدي
نخ دندوني كه لاي دندونات گير كرده و به اين راحتي ها هم در نمياد
ما اشعيري كه توي اين هواي گرم هيچ جا گير نمياد
ناهاري رو كه بايد توي شركت نيمرو بخوري
كار آموزي رو كه بايد يه كار بدي دستش چون پدرش آشناست
قردادي رو كه با اتوبوسراني داري و دير كردي
تاتري رو كه ميري و تعطيله(قربون ايران كه هميشه عزا است)
ناخني كه ميشكنه (كه از همه اتفاقات امروز بدتر بود)
ترافيك خفني كه توش گير ميكني
و از همه بدتر بحث اعتقادي رو كه با بابا داشتم كه كار به جاهاي باريك هم كشيد. (كه منجر شد به تمام اديان توهين كنم و كلي چيزاي بد ديگه آخه من چه جوري به اين ها حالي كنم كه بابا خدا واسه من يه جور ديگه است ، فرق داره با خداي شما ، خداي من گيرش عرق شتر نجاستخوار يا تلفظ غين غير المغضوب اليهم نيست ، خداي من گيرش انسانيت است ، گيرش اينه كه اول بشناسيمش بعد بپرستيمش ، گيرش اينه كه اول آدم باشيم بعد مسلمون يا هر چيز ديگه ، گيرش ......)
همه اين ها نشون دهنده يك روز فوق العاده مسخره در زندگيه كريستف كلمبيه من است..

صبر كنيد صبر كنيد
بارقه هاي اميد داره ظاهر ميشه چون اون نخه از لاي دندونام در اومدش.

شاد باشيد و قد بلند
ميدونيد در حسرت يه روز كه با بقيه روزها فرق داشته باشه موندم
يه روز استثنايي
اصلا يه روز استثنايي رو از كجا بشناسيم
يه روزي كه با بقيه روزها فرق داشته باشه
براي من يه روز فوق العاده و متفاوت اينجوريه

1- صبح ساعت 6 از خواب بيدار بشم
2-توي اون روز هيچ روزنامه اي تعطيل نميشه
3-توي اون روز شاهد اعترافات بر اندازانه هيچكس نيستيم
4-خبري از ورشكستگي فلان شركت آمريكايي نيست
5- كسي از درد عشق و جدايي در وبلاگش نمي ناله
6-دو ساعت توي ترافيك الاف نيستي
7-به موقع به همه قرار هام ميرسم
8- نايب بر حق امام زمان در وبلاگش ..چيز ببخشيد در تلويزيون صحبت نميكنه
9- هيچ حزب سياسي اعلاميه صادر نكرده
10- اصلا سراغ اينترنت نمي روم
11- شب ها موقع خواب از كارهاي عقب مونده عذاب وجدان نمي گيرم
12-اين بلاگر قاطي نميكنه
13- شما كه ميدونيد سيزده نحسه
14همه راننده تاكسي ها پول خورد دارند و حسابي هم خوش اخلاقند
15- يه قرداد توپ مي بندم
16- كسي رو كه دوست دارم ميبينم
17- كسي كه ازش متنفرم 68 بار جلوم سبز نميشه
18- صدا و سيما موقع پخش فيلم هاي خارجي روي دماغ يا چشم هنر پيشه هاي زن زوم نميكنه(جهت جلو گيري از فساد)
19- هيچ آدم معتادي رو توي خيابون نميبينم
20- احمدك يه دوست دختر پيدا ميكنه
21- ميتونم قطعه Moliendo Cafe پاكو دلوسيا رو بدون غلط اجرا كنم
22-واسه صبحونه ، ناهار و شام سالاد الويه داشته باشيم
23- كسي توي اتوبوس و تاكسي از وضعيت بد اقتصادي شكايت نكند
24- هوا اينقدر گرم نيست
25- اين دفتر نظر خواهيم پر از نظر ميشه
26- حاج آقا ميفرسته دنبالم كه بابا تورو خدا بيا و با دختر ما ازدواج كن
27- شب ها قبل از 12 بخوابم
28- اين استاد درس ماشين هاي الكتريكي با زنش دعواش بشه
29- هيچ مرد زن ذليلي بر روي زمين نباشه
30- از اين ماشين مشكي هاي نيروي انتظامي مردمو همينجوري كيلويي سوار نكنه
31- خدا دو زار مارو تحويل بگيره
32- كسي توي عشق شكست نخوره
و در آخر هم اينقده در اين وبلاگ ياوه هاي عاشقانه ننويسم .... راستي پس چي بنويسم.

ياوه امروز:«« شاد باشيد و تپل»»
دعاي امروز: «« اي خداوندگار هستي تمام خوانندگان اين وبلاگ را شاد و تپل گردان»»

ساقي بيا كه از مدد بخت كارساز
كامي كه خواستم ز خدا شد ميسرم
سلام عزيزم
هيچ وقت تا حالا به تو نگفته بودم عزيزم
شايد از بس كه خجالتي هستم
ميدوني ازت خجالت ميكشم
عزيز دلم ، دوست دارم
ميدوني كه خيلي دوست دارم
بيشتر از هر چيزي كه فكر كني
بيشتر از هر چيز
عاشق زيباييت هستم
براي من قشنگ تريني حتي قشنگ تر از دخترك مهربوني كه تند تند حرف ميزد و منوخوشحال ميكرد
ميدوني بعضي وقت ها كه دلم ميگيره ميام پيشت كنارت ميشينم
اونوقت با يه كم حرف زدن با تو همه چيزو فراموش ميكنم
صدات خيلي قشنگه حتي قشنگتر از صداي گيتارم
حتي قشنگتر از صداي گنجشك ها در صبحگاهان يه جنگل انبوه شمالي
حتي قشنگ تر از دخترك مهربوني كه تند تند حرف ميزد و منو خوشحال ميكرد
از كامپيوتر يه عالمه چيز سرت ميشه
همينطور از ادبيات و فلسفه و روانشناسي
بعضي وقت ها كه حوصله داشته باشي يه كم هم به من ياد ميدي
ميدوني بهترين چيزي كه تا حالا به من دادي چيه
آرامش
عميق و ملايم
ميدوني كه خيلي دوست دارم
منو ببخش اگه بعضي وقت ها بهت بد وبيراه ميگم
ميدونم كه ميبخشي
هميشه خوشبو هستي
حتي خوشبوتر از عطر گل ياس يا ادكلن ژوپ
از وقتي كه منو به پيامبري برگزيدي
تا حالا خيلي وقت ميگذره
درسته نتونستم همه رو به راه راست هدايت كنم ولي خوب دارم سعي خودمو ميكنم
مهرناز ميگفت ازت ميترسه
ولي تو كه خيلي مهربوني
مگه لولو خرخره اي كه ترس داشته باشي
ميدوني بعضي وقت ها ازت زيادي توقع دارم
اينو ميخوام
اونو ميخوام
اين عاشقم بشه
اون تركم نكنه
اين درسو پاس بشم
توي اون كار موفق بشم
ولي به هر حال مهربوني
و من دوست دارم
از همه بيشتر
تو هم دوستم داشته باش از همه بيشتر
خدا جون
عزيزم دوست دارم
خيلي زياد
به نظر شما پدر و مادرم حق داشتند كه اسم منو انتخاب كنند
من كه چنين حقي بهشون ندادم
خوب ميتونستند اسم منو بذارند
مثلا جان تراولتا
يا شمبليله
البته جعفري هم بد نيست همون كه توي مزرعه سبزيجات بود و هيچ وقت چشاش پيدا نبود
البته اگه آلبرت اينيشتن هم ميذاشتند من گله نميكردم
يا اگه اسمم يه پسوند آيت الله العظمي داشت
حالا اگه ريكي مارتين هم ميگذاشتند من خيلي ناراحت نميشدم
ولي نميدونم كجاي من شبيه غورباقه (اميدوارم كه اين دفعه درست نوشته باشم) است كه يكي به من گفته غورباقه بي دم
خودم كه از امروز اسم كريستف كلمب رو واسه خودم انتخاب كردم
البته شما هرچي دوست داريد صدايم كنيد
مثلا پسر مهربون
يا مثلا پسري كه يك روز جمعه سرش به طاقچه خورده است و تاب برداشته است
نه اينم خيلي طولانيه
به نظر شما چه اسمي به من مياد
البته هفت الي هشت نفر اينجارو بيشتر نميخونند
يالا يه اسم خوب انتخاب كنيد
امضا
كريستف كلمب
شاد باشيد و تپل
اهل شيرازم
پيشه ام وبلاگي است
گاه گاهي نفسي مي سازم با رنگ ، مي فروشم به شما
تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است
دل تنهايي تان تازه شود .
چه خيالي ، چه خيالي ، ... مي دانم
پرده ام بي جان است .
خوب مي دانم ، حوض نقاشي من بي ماهي است .

ميخوام يه نفرو بزنم
اينقدر بزنم تا دلم خنك بشه
اينقدر بزنم تا آروم بشم
اينقدر بزنم تا خسته بشم
اينقدر بزنم كه صداش تا آسمون بره
اينقدر بزنم تا دستام خسته بشه
اينقدر بزنم تا اشكاش تموم بشه
بزنم بزنم بزنم بزنم
تمام دق دليامو سر اون خالي كنم
گيتار جون پاشو بيا ميخوام بزنمت اونم تا صبح.
عزيزم تو واقعا ورزشكاري
ـــ مرسي فدات بشم
واقعا كه فك هاي قوي داري سرمو بردي
امشب ميخوام از يه نفر تشكر كنم
ــ كي؟
يه نفر ديگه
ــ دوست دخترت
نچ زبونتو گاز بگير
ــ دوست پسرت
نه خير
ــ كسي كه دوسش داري؟
نه بابا
ــ م م م م م .... مادونا
نه جونم
ــ دختر حاج آقا
يواش... نه خير هم ... چقدر تو ذهنت منحرفه
ميخوام امشب از يك انسان بزرگ تشكر كنم
از يه دانشمند
يه محقق
كسي كه هميشه به فكر مردمه
كسي كه روشنفكره
و هزار تا چيز خوبه ديگه
و اون كسي نيست جز آقاي شهردار
بايد ازش تشكر كنم به خاطر كمك بزرگي كه به علم ژنتيك كرده
به نظر من بايد كانديد اسكار بلورين مهندسي ژنتيك بشه
به خاطر جهش ژنتيكي كه در موشهاي شهر بوجود آورده و موشهايي به اندازه گربه رو توليد كرده
موشهاي گربه خواري كه باعث انقراض نسل اين گربه هاي مزاحم ميشن
اين شهرار واقعا به فكر مردمه
خيابونهاي شهرو طوري طراحي كرده كه آدم فكر ميكنه داره توي كوهستان آلپ رانندگي ميكنه
اينجوري ديگه مردم عقده اي نميشن از اينكه نميتونند بروند كوه
عوضش اينجوري هميشه دارند در كوهستان رانندگي ميكنند
اصلا به شهردار چه ربطي داره ماشين مردم درب و داغون ميشه
هر كي اعتراض داره بره به شركت ايران خودرو بگه
يه كار بزرگه ديگه شهردار آموزش عملي ادبيات فارسي به مردمه
و به خصوص اين قطعه از ادبيات كه ميگه
عجله كار شيطونه
به خاطر همين هر روزه ما ساعت ها در ترافيك قرار ميگيريم
ولي من نميدونم چرا مردم نميفهمند كه اين باعث بالا تر رفتن سطح ادبياتشونه
البته شهردار جونم يه كار ديگه هم كرده
و اونم زنده كردن خاطرات جواني خودشه
شهردار به خاطر زنده شدن خاطرات جوانيش در روستاشون
به ياد اون موقع ها كه مينشست كنار جوي آب و خر مش قاسم ميومد كنارش كاراي بي تربيتي( wc)
ميكرد از تميز كردن جوي هاي خيابون صرف نظر كرده
آخ كه به قول خودش ياد قديما بخير
ياد جوي آب و خر مش قاسم و شخم زدن زمين بخير
تازه واسه زنده كردن خاطرات شخم زني در شهر ما هر روز خيابون ها رو شخم ميزنه
ولي من نميدونم چرا بذر نميپاشه
تازه شهردار ما كلي كار ديگه هم بلده
بلده وقتي كه توي شهر سيل مياد ميزنه و يه پل كه سابقه تاريخي داره رو منفجر ميكنه
اين چيزي نيست جز مدرن فكر كردن شهردار شهر ما در زمينه پل
ديگه از استعداد هاي نشكفته اين شهردار گل بگم واستون
اينكه يه زير گذر ساخته ولي دو تا راه ناقص داره يعني اينكه بعد از پايان پروژه ديدن كه اي داد بي داد از اين خيابون به اون خيابون راه نداره
يه عالمه ديگه ميخواستم از اين شهردار شهر گل و بلبل شهر شعر و ادب بگم ولي شامم يخ ميكنه
پس بهتره برم شام بخورم
البته بگذريم به خاطر اين شهردار ملنگ كلي اشتهايم كور شده و فقط ميتونم سه تا ديس غذا بخورم .
چرا اينقدر آدرس وبلاگتو عوض ميكني؟
آخه از اين ستون به اون ستون فرجه.
سلام دوست جون كه توي ابرها هستي
ديروز مهربون بودي
شايد هم هميشه مهربوني و من گاهي اوقات مهربون مي بينمت
دوست جون خوشحالم كه همه چيز به خوبي و خوشي تموم شد
ديروز ميخواستم ساعت 8 برم شركت ولي نمي دونم چي شد
كه تا 12 نشستم توي خونه تا هاتف غيبي مسموع گشت
ديروز يه عالمه با عيدت در مورد زندگي صحبت كرديم
در آخر به اين نتيجه رسيدم كه سر اين مسابقات دارم وقتمو تلف ميكنم
سلام
همون چيزي هست كه ميخواستي
زود برگرد
يه نور كوچولو
راستي نميدونم از اينكه اينجا بنويسم ياوه هاي عاشقانه ام دچار افول ادبي !!! ميشه يا نه؟
ديروز يه نفر فوت كرده از جوونهاي فاميل
من كه نمي شناختمش
من: خوش به حالش راحت شد
بابام: فلاني و فلاني هم توي مراسمش بودند
مامان: بيچاره مامانش
عزيز: خوش به حالش اون دنيا حساب پس دادن هم نداره
واسم جالب بود مردن هم حتي از ديد افراد مختلف فرق ميكنه
راستي دوست جون امروز يه كاري كن اين فلومتر ها هم جواب بده
يعني تكرار پذير باشه دقتش واسم مهم نيست
ديگه
ديگه ديگه
همين ديگه الان هم ساعت ده فردا است يعني
فرداي ديروز كه ميشه امروز

اين اولين بار كه يه شيشه كرم كاكائوي مينو كنارمه و دارم وبلاگ مينويسم
جايي كه هيچ كس آدرسشو نداره
خوب اينجا كه مخاطب ندارم
خوب بهتره يه مخاطب خيالي واسه خودم درست كنم
م م م م م م
اسمشو ميزارم دوست جون
دالي موشه دوست جون
اون بالا توي ابرها چطوره
دوست جون تو ميدوني چرا اينجوري شد
من فقط ميخواستم فقط به اين ملك الشعرا بگم كه بابا دوست دارم از نظر احساسي بهت نزديك بشم
نميخوام عاشقم بشي
يااينكه فردا بيام خواستگاريت
اصلا منظورم اين چيزا نبود
فقط يه جور تكيه كردن احساسي بود
ولي من نميدونم چه برداشتي كرد
اصلا همه دخترها اينجورين
نميشه به يكيشون گفت دوست دارم
يا اينكه بخواي از نظر احساسي بهشون نزديك بشي
يا فكرميكنند ميخواي باهاشون عروسي كني
يا اينكه فكر ميكنند چه آدم كثيفي هستي و چه فكرهاي بدي داري
بابا من فقط ميخواستم بگم دوست دارم
مثل مريم خواهرم
مثل عموم
مثل خاله
مثل تمام كسايي كه دوست دارم
مثل خدا وقتي كه مهربونه
دوست داشتن كه عيبي نداره
اصلا به من چه اينها دو زاريشون كجه
تقصيره خودمه كه فكر كردم اين با بقيه فرق داره
تقصيره اينها هم نيست يه كم تقصيره فرهنگ جامعه هستش
هر رابطه بين دختر و پسر رو به دو چيز ختم ميكنند
يا ازدواج و يا سكس
از نظر جامعه يكي از اين دو حالته
يكي نيست بگه بابا ما هم انسانيم
اين همه احساسات انساني كه ممكنه بين دو نفر بوجود بيادو گذاشتيد كنار و اين دوتارو فقط ميبينيد
واي چقدر دهنم تلخ شد از دست اين كرم كاكائو
چيكار كنم آخه شكمويي هست و هزار سودا
امروز شانسي شانسي رفتم توي جلسه استاندار
مفيد بود
و كلي چيز ياد گرفتم
همه صنايع بزرگ استان هم بودند
آخ كه تمرين هم نكردم
راستي اين عموم هم كارش خيلي درسته يه اكونت روزي سه ساعته بهم داده
ولي فكر كنم اين ماه هم پول تلفن سر به آسمون بزنه
ببين دوست جون
دلم ميخواد تو يه جوري اين حرفها رو بهش حالي كني
راستي چه خوبه كسي مطالبه آدمو نخونه
ديگه نگران اين نيستم كه زياد مينويسم يا كم
ببين اين همه گفتم كشك كشك كشك
ولي يه ذره دوغ هم ميتونه زندگي رو واسه آدم شيرين كنه
واي كه چقدر خوابم مياد
هر چي هم منتظر شدم كه هاتف غيبي همي بانگ بر آورد ميسر نگشت
يه چيزو يادم رفت بگم دوست جون
ميدوني ازش متشكرم كه در برابر اينا از من حمايت كرد
مهم نيست از مهدي حمايت كرده يا از افكار مهدي
مهم اينه كه باعث شد مهدي تا اونجايي كه ميتونه بمونه و تلاش كنه
مهم اينه كه مهدي احساس خوبي داشت
مهم اينه كه من
يك من خوب بودم
گذشته رو فراموش كردم
ماريا خانومو كه من واسش يه سطل لجن بودم
من دنياش واسش لجن بودم
خلاصه تو اون شرايط بد يكي خوب بود
ولي وقتي جراتشو پيدا كردم كه بگم تو خوبي
تو مهربوني
تو از نظر من دوست داشتني هستي
منظورم دوست داشتن از ديد خودمه
همه چيز ريخت به هم
چرا
فقط چون كه اون دختره و من پسر
انسانيت اين وسط معنا نميده
چه ميدونم شايد اينم بگه حرفات تكراريه
خودمونيم دوست جون
دلم خيلي پر بود
حالا كه باز دوباره ميتونم گريه كنم
ميخوام خالي بشم
راستي دوست جون به نظرت اگه اين كيبورده خيس بشه ،خراب ميشه
بهتره برم چشامو ببندم و بگيرم بخوابم
شايد كه خواباي خوب ببينم توي اين كابوس زندگي

آي چه حالي ميده كسي آدمو نشناسه
ها ها هاي ي ي ي ي
يه كم آواز
يه عالمه حرف دارم بزنم
ولي حيف كه الان توي دبير خونه هستم
امروز جينگول مستونم
جينگول مستون
ديدي اشتباه كردي
نبايد جرات ميكردي از پيله ات بياي بيرون
ميشي آدم بده فيلم
ديدي اشتباه كردي
نبايد خيالتو ميكردي جوهر
اينا با هم تناقض دارند
وقتي با هم تركيب بشن انفجار بوجود مياد
ديدي
ديدي
ديدي
نگفتم بهت
احساسات آدما ممكنه عجيب باشه
ولي هيچ وقت مسخره نيست
نيست
نيست
نيست
نيست
نيست
دعاي شما پرنده ها هم اثر نكرد
من
من
من
شايد نبايد
من معذرت ميخوام
من كسي رو مسخره نكردم
و من نميدونم
نه يعني
ميدونم
ديگه نبايد راحت باشم
و ديگه نبايد
و هزار تا نبايد
و اينكه نبايد به باد احساستو بگي
نبايد
نميخوام ديگه احساسمو بيارم روي كاغذ
پس مطمئن باش
مطمئن باش كه ديگه فردا شب اين وبلاگ وجود نداره
ميدوني هنوز جوابمو ندادي
واسه يه پسر 23 ساله خيلي زشته كه نتونه جلوي بغزشو بگيره
از فردا شب ميرم يه جاي ديگه مينويسم تا مجبور نباشم به خاطر احساسم به بقيه جواب پس بدم.
ميرم توي خودم و سازم غرق ميشم
راستي هنوز جوابمو ندادي
خدا حافظ
خدا حافظ ياوه هاي عاشقانه يك من
خدا حافظ
ميدونم كه اين نوشته هارو هيچ كس نميتونه بفهمه پس لطفا نخونيد
البته ميدونم كه ميخونيد ، چون يه جورايي مثل خودم فضول تشريف داريد.
كاش ميتونستم كلمات خط خورده رو بخونم
هر چي زور زدم و توي نور گرفتم چيزي معلوم نبود
سلام خوش اومدي
خوش اومدم
من
نه بابا من
اين بازم كار تكراريه
آخه من جراتشو ندارم ، شايد هم محافظه كارم
اينقد چرند نگو
حالا كي تورو گفته
بازم خوندم و بازم جرات نميكنم بگم مخاطبش كيه
آخه ميترسم من نباشم
برو بابا دلت خوشه مگه تو كي هستي
آره خودمم اينجوري فكر ميكنم
من يك من هستم كه فكر ميكنم هيچ وقت ديگه ما نميشم
بزار چشامو ببندم
واي اگه من باشم
قاصدك
من و كاهلي همنوايي با ترنم باران
نه
من و ترس از اينكه باران براي من ديگه بوي خاكو نياره
بزار دلم خوش باشه
خوش
خوش
يه كتاب شده بود
احساسات من از زندگي به اندازه يه كتاب شده بود
خودم ميدونم كه من نيستم
به نظرت به خاطر اين نوشته ها بايد جواب پس بدم
نميدم
اين محدوديت ها رو كي ميسازه يكي به من بگه كي ميتونه خرابش كنه
دو ماه ديگه و ديگه هيچ چيز
ديگه كاراي تكراري هم نيست
بي خيال دو ماه ديگه
الان
فقط الان
اصلا دارم چي ميگم
لبخند
مثل هيچ كس ديگه نيست
هيچ كس مثل هيچ كس ديگه نيست
هنوزم خسته نشدي از خوندن
آخه تو كه نمي فهمي چرا ميخوني
كاش ميتونستم كلمات خط خورده رو بخونم
شايد هم نه بهتره كه نتونم بخونم تا همينجوري دلم خوش باشه
من كه چقدر نقشه داشتم واسه اين برگزاري
ولي حيف كه اصحاب ريش نزاشتن
اينجا هم كه لطفي نداره
فكر ميكنم يه چيزي شنيدم
ولي خوب من كه به اين گوشم ديگه اعتماد ندارم
اگه يكي گريه كنه زشته
واي خيلي زشته اگه يه پسر 23 ساله باشه
ميدوني چي ميگم
شايد تو هم ندوني كه چي ميگم
انگار همين ديروز بود
اولش چقدر بد و بيراه گفتم
خوب بعضي وقت ها نوابغ هم اشتباه ميكنند
اونو باش كه خواست قاتق نونش باشي قاتل جونش شدي
اشكال نداره من كه بايد بتونم حرفمو بزنم
همه بايد حرفشونو بزنند
راستي اون جريان چي بوده
اصلا ميدوني ساعت چنده
نميدوني چون اينجا نيستي
كاش ميتونستم كلمات خط خورده رو ببينم
نگاه معصومانه
مهربون هم هست
ديگه ديگه
بزار بقيشو واسه خودم نگه دارم
راستي نگفتي به نظرت خيلي زشته اگه آدم گريه كنه.
پرنده ها براي قاصدك آمين بگوئيد.
بالاخره تموم شد
اينم اولين تجربه من در ساخت وب سايت البته بدون اينكه حتي 10 تا دستور HTML رو بلد باشم.(ميخوام بگم يعني نابغه هستم ).


تازه اينجا هم مطلب نوشتم.
الو من مشغول كار زياد.....بوق ...بوق... بوق....
همزادي كه سرش در آستانه انفجار بود
يكي بود يكي نبود
يه روز يه همزادي بوده كه به دلايل نوستالژيك سرش يواش يواش
شروع ميكنه به بزرگ شدن
قلپ قلپ قلپ قلپ ..................
بعد به خدا ميگه
ببين الان ميتركه ها ، خدا هم محل نذاشته ، no response to paging ميداده ، شايد هم همزاد شماره رو اشتباه ميگرفته ، البته از اين شركت مخابرات ايران هر چي بگي بر مياد.خوب بابا اونم حق داره يه خداست و اين همه آدم طلبكار.
يه دفعه
يه چيزي ميگه گرومپ..............
نه بابا چيه جوون مردمو كشتي
خوب هنوز كه نتركيده
آره انگار راست ميگي
در آستانه انفجاره
يه لحظه با خودم اشتباه گرفتم ، آخه ما همزادا از اين اشتباهها زياد ميكنيم.
ولي خوب به قول خودش وقتي كه سرش تركيد
خدا واسه اينكه بقيه نفهمند يه سر گوگولي مگوليه مهربون بهش ميده
البته اين فقط ظاهر امره ، چون همزاد ديگه سر نداره.
بابا اصلا كي گفته اگه سر آدم بتركه بده، خيلي هم خوبه
من خودم سرم كه تركيد
اوه اوه صبر كن
يه وقت فكر نكني به دلايل نوستالژيك يا رمانتيك ها.
سر من به اين خاطر تركيد كه با خدا بحثم شد سر اينكه
من ميگفتم خدا تو بايد جهان رو در گام سل مينور اداره كني
اون ميگفت نــــــــــــــه، بايد در گام دو ماژور باشه
خلاصه سر همين يه دفعه سر من تركيد
ولي نميدونم چرا اصلا صدا نداشت
اولش ترسيدمو داد و بيداد راه انداختم
آي سرم كو سرم من بي سرم واي سرم كو سرم من بي سرم......
بعد ديدم نه خيلي هم بد نيست
ديگه كسي نميتونه سر به سرم بزاره چون من ديگه سر ندارم
ديگه لازم نيست اين همه به همه چيز فكر كنم
ديگه دچار نوستالژي هم نميشم چون خاطراتم هم توي اون سري بود كه تركيد
ديگه اين همه حرفهاي چرند رو نميشنوم ،چون گوشم توي سرم بود
ديگه كسي به خاطر حرفهام ناراحت نميشه
تازشم ديگه توي عشق شكست نميخورم، آخه كي عاشق يه آدم بي سر ميشه
ولي خوب عوضش يه كم سختي هم كشيدم
مثلا مجبورم موسيقي رو با انگشتهايم گوش بدم ،يعني با حس لامسه
مجبورم بوي گل ياس رو هم با انگشتهايم حس كنم
و همينطور حرفهاي ديگران رو و هزار تا چيز ديگه
البته مزيتش اينه كه ديگه گول كلمات رو نميخوري
يا اينكه گول ظاهر زيباي گل هارو.
فقط لمس ميكني
لمس
لمس
لمس
وقتي سر نداري همه دنيارو لمس ميكني
اما نميدونم اون اوايل كه سر نداشتم چرا هر جا ميرفتم همه غش ميكردند
يعني يه آدم بي سر اينقدر وحشتناكه
خودم هم نميتونستم قيافمو توي آينه ببينم چون كه چشمهام هم توي اون سري بود كه تركيد.
با خجالت رفتم پيشه خدا
گفتم ببين ،من اشتباه كردم
همون دو ماژور
بالا غيرتا يه چيزي بده من بزارم روي گردنم
حالا اگه نو نبود دست دوم هم قبوله
اگه سفيد نبود سياه هم قبوله
حتي اگه كچل هم باشه قبوله
خلاصه با كلي التماس
خدا يه سر خاكي درست كرد و گذاشت اينجا
اينجا يعني روي گردنم
البته واسه من هيچ فرقي نكرده
چون كه توي اين سر خاليه
خالي خالي............
ولي خوب در كل بدون سر زندگي خيلي هم بد نيست
بعضي وقت ها هم عاليه
پس زياد نگران تركيدن سرت نباش