یاوه های عاشقانه یک من
به بابام میگم دیگه واسه زن گرفتن نیازی به اجازه تو نیست از اصغر آقای قصاب سر کوچه اجازه میگیرم
-میگه یعنی چی مگه میشه؟
میگم آره وقتی دولت باید واسه بستن قرار دادهای خارجی اش از مجلس اجازه بگیره پس من هم میتونم واسه زن گرفتن از اصغر آقا قصاب اجازه بگیرم.
مگه این خارجی ها سبب خیر بشن ما بریم تخت جمشید و نقش رستم
بعد هم اون خانمه که نمایندگی ایرانشونه خیلی خانم خوبیه
به قول معروف خیلی کول بود
آقای پر هم اگه زیاد سیگار نمیکشید یه اینترنشنال بیزنس من عالی تر بود.
تازه فهمیدم انگلیسی از زن هم واسه آدم واجبتره!
رسما در حال پرش ژنتیکی از همسرک به سر همک هستم.
زین پس به جای واژه نامانوس و لوس و بی مزه عشق بگوئیم پول مانی دارایی.
خانم چینیه اوپن مایند اومد و رفت اگه من یه زن ایرونی بودم در مورد پریدن از طبقه سیزدهم شک نمیکردم، زنده باد آشپزخانه و شکم های چاق و توجیه!