باري تعالي را شاكرم كه ملا حسين بر ما منت نهادند و ما را هم به جرگه وبلاگ نويسان همي افزودند.خدايش صد در دنيا و يك در آخرت عطايش كند.
(ننه الهي خير از جوونيت ببيني!!!!!).
خوب حالا يه فال حافظ بگيرم ببينم چي ميگه.....اصلا چرا حافظ؟؟؟ چرا مثلا فال فروغ يا خيام يا گلستان سعدي رو نميگيرند.نميدونم چرا؟؟ اگه كسي ميدونه ما را هم از اين علم خود بهره مند كند.خوب من فال اينارو ميگيرم ببينم چي ميگن.
خيام
برخيز ز خواب تا شرابي بخوريم زان پيش كه از زمانه تابي بخوريم
كاين چرخ ستيزه روي ناگه روزي چندان ندهد زمان كه آبي بخوريم
دارم به اين فكر ميكنم خوش به حال خيام!!!! اون زمونا به خاطر شراب خواري كسي رو شلاق نميزدند.اگه خيام تو اين دوران بود كمترين مجازاتش اعدام با اعمال شاقه بود.
فروغ
تا بر گذشته مينگرم
عشق خويش را چون آفتاب گمشده مي آورم به ياد
مينالم از دلي كه به خون غرقه گشته است
اين شعر،
غير رنجش يارم به من چه داد؟
ببخشيد به خدا خودش اومد من بي تقصيرم.
سعدي
دير آمدي اي نگار سرمست زودت ندهيم دامن از دست
معشوقه كه دير دير بينند آخر كم از آنكه سير بينند
اين شعرو صد بار فال گرفتم نيومد ولي واسه اينكه بياد يه مداد گذاشتم صفحه اي كه اين شعر بود بعد فال گرفتم اين شعر اومدش.يه چيزه ديگه اينكه من عاشق سعدي هستم.
شاملو
تو كجايي؟
در گستره بي مرز اين جهان
تو كجايي؟
من در دوردست ترين جاي جهان ايستاده ام :در كنار تو.
خوب من كه از فلسفه چيزي سرم نميشه(ولي يه نفرو ميشناختم كه بلت بود)ولي فكر كنم تفسير فلسفي همه اين اشعار اينه كه خوش اومدي به بلاگستان.(هندونه ارزون شده)
خوب خير مقدم كافيه ديگه.
اصلا ميخواي اينجا چي بگي؟؟پيامت واسه جوونهاي هم سن و سال خودت چيه؟؟؟
-آقا به خدا تقصير من نبود ،دوست بد و زغال خوب مارو وبلاگ نويس كرد.آقا به خدا.............
اينجا ميخوام از همه چيز بگم از همه چيز،ولي دلم ميخواد بيشتر از خوبي بگم، يعني دلم ميخواد اينجا بيشتر از خوبي بخونيد بدي رو خودتون ميبينيد به اندازه كافي!!
دلم ميخواد از شادي بگم،هيچ كس درست نميدونه مرز بين شادي و درد كجاست؛اغلب مي انديشم جدايي آنها از هم غير ممكن است.
دلم ميخواد از خيال بگم،خيال حقيقت مطلق را مي بيند،جايي را كه گذشته،اكنون و آينده به هم ميرسند....
دلم ميخواد از عشق بگم، عشق از وجود خود آگاه است.يك انگيزش آفريننده است؛هدفي ديگر، فراتر از سرشار شدن از خود،ندارد.
خلاصه ميخوام از همه چيز بگم........
ياوه امروز: “در اين زندگي هيچ چيز به طور مطلق تضمين نشده است’’
راستي كي بلده بگه من چه جوري اسم وبلاگمو فارسي كنم.(هر چي بهش ميگم برو دوزار html ياد بگير مگه تو گوشش ميره .راستي يه نفرو ميشناختم كه بلد بود)