ديدم امروز هيچ مطلبي زيباتر از نامه يكي از دوستان در مورد ديدارشون از سازمان حمايت از كودكان خياباني نيست.
ماجراي جمعه........
طي تماسي كه گرفتم براي ديدن از بچه ها و ديدن از كلاس هايشان بايد ساعت 10:30آنجا مي بودم بنابراين ساعت 8:30روز جمعه 23فروردين به سمت شوش حركت كردم و ساعت10:15 آنجا بودم كمي ترس داشتم.حتما مي دانيد اين مناطق از تهران مشكلات اجتماعي فراواني دارند و اعتياد مشكل اصلي اين مناطق هست و معتاديدين كاملا قابل تشخيصند.
بهر حال به راحتي مدرسه را پيدا كردم و وارد شدم. بچه ها در كلاس ها بودند, با لباس هاي مندرس و پاره.بعضي از آنها در كلاس ها بند نمي شدند و به شيطنت مي پرداختند.بالاخره زنگ تفريح خورد و همه به حياط رفتند.واقعا نمي توانم رفتار پدرانه و مادرانه معلمان اين انجمن با بچه ها را بيان كنم.رفتاري كه مطمئنا اين بچه ها قبلا در بر خورد با افراد جامعه تجربه نكرده بودند.حتما مي دانيد كه رفتار اكثر مردم با اين بچه ها يا از روي ترحم هست و يا بطور كلي با رفتاري زننده آنها را طرد مي كنند.
معلمان اين انجمن همراه بچه ها به بازي در حياط مشغول بودند و آنها را همراهي ميكردند و بچه ها هم از ته دل شاد بودند.
بالاخره فرصتي دست داد كه من و چند خبرنگار و دانشجوي ديگر گفتگويي با آقاي حسني مديريت اين انجمن انجام دهيم.
ايشان ابتدا چگونگي تشكيل اين انجمن را توضيح دادند و تشكيل اين سازمان را يكي از پروژه هاي سازمان حمايت از حقوق كودكان بيان كردند و گفتند تمام اين مجموعه با كمك هاي مردمي اداره ميشود و آنها حتي يك ريال هم از دولت كمك نگرفته اند و تمايل چنين كاري را هم ندارند.
قسمت هاي ديگر از صحبت هاي آقاي حسني:
تعداد داوطلبين در ابتدا 6 نفر بود و تعداد بچه ها 20 نفر ولي هم اكنون 50 داوطلب با حضور مستمر دارند و بيش از 300 كودك تحت حمايت.
هدف آينده اين سازمان گسترش اين طرح در شهرستان هاي كشور هست و همچنين در هفته هاي آينده كارگاه حرفه آموزي براي اين كودكان در خانه كودك كه در همان منطقه شوش است شروع بكار ميكند.
آقاي حسني حرفهاي زيبايي مي زدند و تمام دوستان حاضر تحت تاثير قرار گرفته بودند. بعد از اتمام صحبتهاي ايشان به سمت خانه كودك حركت كرديم.خانه اي كوچك با بافتي قديمي بود.با آنكه خانه محقري بود ولي صفا و صميميت را با تمام وجود حس مي كردي.
يكي از همين بچه ها در اين خانه بود و از ما استقبال گرمي كرد.به اعتماد به نفسش توي دلم آفرين گفتم. آقاي حسني در اين باره تعريف كردند كه چند وقت پيش اين بچه ها با خانم بناساز كه يكي از مسئولين فعال اين انجمن هستند در ميدان ونك بودند و خانم بناساز به آنها گفت كه بچه ها حالا خاله سوسكه را بازي كنيم كه اين بچه ها با اعتماد به نفس كامل در آن مكان به اجراي نمايش پرداختند و مردم هم جمع شده بودند و تماشا مي كردند و در واقع تحسينشان ميكردند.
بالا خره حدود ساعت 3 بود كه از خانه خارج شدم و خاطره زيبايي برايم باقي ماند.لذت اين گونه خاطره ها را هركسي خودش بايد تجربه كنه تا بفهمه من چي ميگم.
ولي در آخر چند نكته:
اول اينكه اين سازمان به روانشناس,مددكار,پزشك و تخصص هايي از اين قبيل نياز بسيار دارد.
دوم اينكه من خيلي تمايل داشتم كه عكس تهيه كنم ولي مديريت سازمان گفت شايد اين كار شما از نظر روانشناسي روي بچه ها تاثير بد بگذاره و من صرف نظر كردم.
سوم اينكه من خبري در اين زمينه را ديروز به باشگاه خبرنگاران جوان كه عضوش هستم دادم و خبر با درجه يك تائيد و روي سايت باشگاه رفت.
چهارم اينكه...........
اگر حرف ديگه اي مونده باشه(كه مطمئنا مانده)و يادم آمد مينويسم.
اگر سوالي هست,مطرح كنيد شايد تونستم جواب بدم.
شادباشيد
...................................................
دوستان خوبي كه مايلند به اين سازمان كمك كنند ميتوانند سئوالات خود را به آدرس
گروه ياهو بفرستند.
دوست خوبم ندا هم مطلب بسيار زيبايي در مورد سالخوردگان خياباني نوشته اونو هم حتما بخوانيد.
آيــــــــــــــــــــــــنـــــــــــــــــــــــــه زيبارا هم ببينيد.لعنت به جنگ))))))))))))))))
مرتضي نگاهي هم مطلبي دارند در مورد فلسطين.