1-بابا چرا خجالت ميكشيد گفتم عشق رو تعريف كنيد
حالا اگه خيلي خجالت ميكشيد ميتونيد اسم مستعار بزاريد.
2-خبر جديد اينكه واسه يكي دوماهي دربند و دركه تعطيل
فعلا توصيه ميشه به پارتي هاي خانگي روي بياوريد
3-كي گفته من نويسنده نيستم، داستايوسكي وقتي داشت سپيد دندان رو مينوشت
يه عالمه كمكش كردم يا وقتي كه اديسون داشت كتاب برباد رفته رو مينوشت خودم
به ش ايده ميدادم واسه ادامه داستان.
4-آقا كسي اينجا دكتر نيست به من بگه افزايش پيك QRS قلبي چه تاثيري بر دهليز داره؟(حالا تازه اولشه
هنوز مهندسي پزشكي واسه امتحان فردا نخوندم بعد از اينكه درس خوندم كل سيستم بدن رو در وبلاگم تشريح ميكنم،البته به شيوه عاشقانه)
5-ما بريم يه كم درس بخونيم ولي اين سواله واسم مطرحه من وبلاگ مينويسم كه مشروط بشوم يا اينكه مشروط ميشوم به خاطر اينكه وبلاگ مينويسم.
6-قبل از خداحافظي يك انسان مهربان و فداكار و لايق و شايسته و درستكار پيدا ميشه كه منو به كافه شاپ دعوت كنه آخه واقعا كافه شاپ خونم كم شده(توضيح:جنسيت دعوت كننده مهم نميباشد)
7-پيش به سوي كتابخانه از براي اندكي آموختن.
ياوه امروز:««حسني به مكتب نميرفت چون بيچاره داشت وبلاگ مينوشت»»
دعاي امروز:««خدايا فعلا عرضي نيست همه چيز بر وفق مراد است،قربانت ،مهدي»»