هر روز ماه به خورشيد مي گفت تورو خدا
از پيشم نرو
تورو خدا كنارم بمون
زندگي بدون تو اصلا برام معنايي نداره
قول ميدم كنار من بهت خوش بگذره
قول ميدم خوشبخت بشي
اگه كنارم باشي ديگه چيزي نمي خوام
بعد از اصرارهاي زياد ماه
يه روز خورشيد تصميم گرفت كنار ماه باشه
و با هم توي آسمون ظهور كنند
و اون آخرين روز دنيا بود
و همه اينها تقصيره عشق ماه بود
عشق ماه باعث نابودي دنيا شده بود.