نكات روز دويوم
1- من داراي هويت شده بودم البته با همكاري اداره اماكن تهران بزرگ
2-بالاخره از
بالاي ديوارها رو هم يافتيم
3- شديدا به اين نتيجه رسيدم ظرفيت صندلي عقب پيكان فقط 3 نفر است
4-باز هم به سمت باربر سلطنتي نايل گشتم
5- لويزان به همراه آبي و ندا و باربد و سهيل و شوشو خوش گذشت
6- پسره گنده موقع خداحافظي اشك توي چشاش جمع شده بود
7- خوليو ايگلاسياس هم توي عشق يه جورايي زير آبي رفته
8-
ننه جون به من گفت خيلي با نمكي
9-
بعضي ها حس زيبايي شناسيشون زيادي فعاله وبه مدل موهاي من ميگن پر سوسكي
10- باربد دايم السفر بعد از شيراز بايد راهي بوشهر مي شد
11- براي اينكه
نشان دهيد هنر مند هستيد مدام بگوييد امپرسيونيسم اثر رامبراند كوبيسم اثر ژان ژاك روسو
اصغر سيونيسم اثر مش غلام حسينيونيسم
12- بعضي ها مدام زير لب زمزمه ميكردند خاطرات ..... محاله يادم بره
اين همه شور و حال محاله يادم بره ( جاي خالي رو به تناسب شخصيت افراد پر كنيد)
13- شرمنده شدم يادم به سوغات نبود وشديدا دچار عذاب وجدان گرديدم
14-از بس كه خنديدم دل درد گرفته بودم
15- باربد اصلا توي اتوبوس خوابش نبرد
در مجموع اين يكي از بهترين مسافرت هاي من بود و اولين مسافرت با بلاگرها