یاوه های عاشقانه یک من
ميگه بارون بارونه زمينا تر ميشه
ميگم انگار زده به سرت بارون كجا بوده نصف شبي
ميگه گلنسا جونم كارا بهتر ميشه
ميگم اولا گلنسا عمته ثانيا اصلا هم بهتر نميشه اصلا تو از كجا ميدوني مگه علم غيب داري
ميگه گلنسا جونم تو شاليزاره
ميگم دلت خوشه گلنسا اين روزا همش تو چت رومه داره باز با يكي ديگه عشق بازي ميكنه
ميگه برنج ميكاره ميترسم بچاد طاقت نداره
ميگم اولا گلنسا فقط برنج ميخوره نه اينكه ميكاره ثانيا ايني كه من ديدم طاقت همه چيز رو داره فيلمشه كه خودش رو ميزنه به موش مردگي
ميگه دوناي بارون بباريد آروم تر
ميگم ديونه مگه دوناي بارون زبونه تورو ميفهمند
ميگه بهاراي نارنج دارن ميشن پرپر
ميگم آخه اگه دوناي نارنج پرپر نشن كه از اون نارنج هاي آبدار خبري نيست
ميگه گلنساي منو ميدن به شوهر
ميگم بيچاره شوهرش
ميگه خداي مهربون تو اين زمستون يا منو بكش يا اونو نسون
ميگم ديونه چيزي كه زياده زنه ان نشد يكي ديگه تازه اگه دوست داشت خوب با تو ازدواج ميكرد در ضمن الان پاييزه نه زمستون
ولي نمي دونم اينارو كه بهش گفتم نشست زار و زار گريه كرد
اينقدر گريه كرد كه اشكاش تموم شد
بعد افتاد روي زمين و روي خاك ها هم گريه كرد
بعد دعا كرد
نذر كرد
ولي فايده نداشت گلنسا رفت و شوهر كرد
تازه گلنسا هم عين خيالش نبود چون گلنسا بود.