یاوه های عاشقانه یک من
خيلي سريع به جوراب هام ادكلن زدم
آخه مي خواستم حتما مورد پسندشون باشم
سر راه وقتي رفتيم توي گل فروشي تا گل بگيريم به آقاي فروشنده گفتم
آقا لطفا بزرگترين دسته گلتون رو برام بپيچيد
آخه مي خواستم حتما مورد پسندشون باشم
البته هيچ وقت نفهميدم چرا اون دسته گل لوزي شكل بود و روبان هاي سياه داشت
وقتي زنگ در خونشون رو زدم خيلي قيافه مظلومانه اي به خودم گرفتم
آخه مي خواستم حتما مورد پسندشون باشم
وقتي چايي واسم آوردند با وجود اينكه اصلا دست پاچه نشده بودم ولي اداي آدم هاي هول رو در آوردم
وقتي به من گفتند بايد خونت توي تخت طاووس باشه بي چون و چرا قبول كردم
وقتي گفتند ماشينت نبايد ايراني باشه بي چون و چرا قبول كردم
وقتي گفتند مهريه بايد به نيابت صدو بيست و چهار هزار پيغمبر 124000 سكه بهار آزادي اونم طرح قديم باشه قبول كردم
وقتي گفتند بايد عروسي رو توي برج سپيد بگيري باز هم قبول كردم
وقتي گفتند.................. باز هم قبول كردم
به هر حال هر جوري بود هزينه تمام شرايط رو يه جوري تهيه كردم ، اما نمي دونم چرا اينجا الان پشت ميله هاي زندون هستم؟؟
چرا اين طلبكارهاي من درك نميكنند كه من قراره مورد پسند واقع بشم ؟؟؟