یاوه های عاشقانه یک من
آن مرد آمد
آن مرد در باران آمد
آن مرد در باران با قدرت آمد
آن مرد در باران با نيرنگ آمد
سارا انار ندارد
حتي دارا هم انار ندارد
سارا به سياست علاقه دارد
حتي دارا هم به سياست علاقه دارد
سارا به آن مرد كاري ندارد
حتي دارا هم به آن مرد كاري ندارد
امروز دارا با آقاجري سرگرم است
فردا سارا با جري آقا سرگرم است
سارا ساده است
حتي دارا هم ساده است
سارا نان ندارد
دارا آزادي ندارد
آن مرد نان و آزادي دارد
آن مرد در باران نان دارد
آن مرد در باران با نان ، دروغ و، آزادي سارا و دارا آمد
سارا گرسنه است
سرگرمي گرسنگي سارا را بيشتر كرده است
دارا مريض است
سرگرمي مريضي دارا را بيشتر كرده است
آن مرد غذا دارد
آن مرد در تاليا و سورنتو غذا دارد
سارا گول دروغ هاي آن مرد را خورد و مرد
حتي دارا هم گول دروغ هاي آن مرد را خورد و مرد
آن مرد خنديد و بر عمرش افزون گرديد.
آن مرد با آزادي ديگران و غذاي فراوان آمد........
توضيح:
دارا و سارا= من و تو
آن مرد = سيستم حاكم