یاوه های عاشقانه یک من
امروز ميخواستم برم نمايشگاه كتاب
آخه ميدونيد كتاب هاي خيلي زيادي نياز داشتم
نمايشگاه خيلي شلوغ بود
حتما همه كساني كه اومده بودند هم مثل من به كتاب نياز داشتند
اول يه كتاب خيلي گنده ميخواستم كه به عنوان زير پايي گيتار ازش استفاده كنم كه توي قسمت كتاب هاي پزشكي
يه كتاب پيدا كردم به اسم surgery تاليف Edward h storer
بعد يه ست كامل كتاب ميخواستم واسه كتابخانه اتاقم كه با رنگ موكت هام ست باشه
واسه اين خيلي گشتم تا اينكا دايره المعارف آمريكانا به اين درد خورد با اون جلد هاي زرشكي شون حسابي با موكت هاي اتاقم ست بودند
اينا رو كه خريدم خيلي احساس روشنفكري بهم دست داده بود
اما هنوز خريدم كامل نشده بود
يه چند تا كتاب انگليسي در زمينه فلسفه ميخواستم
شديدا هم بهشون احتياج داشتم واسه پوز زني اين دختر هاي همكلاسي كه ادعاي فلسفه شون ميشد.
كه البته توي غرفه انتشارات McGRAW-HILL پيدا كردم آخر فلسفه ، روي جلدش هم عكس يه آقاي ريشو بود كه فروشنده گفت اسمش نيچه است.
بعد هم واسه اينكه نشون بدم آخر كامپيوتر و اين حرفها هستم چند تا كتاب دات نت گرفتم
آخه شنيدم هر چي اولش دات نت باشه يعني ديگه آخرشه
آخر سر هم واسه اينكه نشون بدم دايره اطلاعاتم در ادبيات
بسيار گسترده است يه كتاب گرفتم به اسم بررسي تطبيقي خشم و هياهو و شازده احتجاب
گفتم يه اسم قلمبه سلمبه داشته باشه هر كسي توي اتاقم اينو ديد بگه واي اين پسره آخره ادبياته.
آخر سر هم نمي دونيد با اين همه كتاب چقدر مردم نگاهم ميكردند
حتما پيش خودشون ميگفتند چه آدم اهل مطالعه اي.
.........................................

اعضاء باند مخفی زنان وبلاگ نويس اينترنتی تهران دستگير شدند