یاوه های عاشقانه یک من
تنها چيزي رو كه توي اين هواي خاكستري
نياز داشتم يه كم مه بود
يه كم ابر
و يه كم باران
از آخرين مه يكسال گذشته بود
چشامو بستم
خودمو روي مبل ولو كردم
و به بهترين چيزايي كه دوست داشتم فكر كردم
به يه جنگل سبز توي شمال
سبز سبز
طوري كه مه همه جارو گرفنته و
نم نم بارون
نم نم بارون
نم نم بارون
به يه درخت تكيه ميدم
تنه درخت پر از خزه هاي سبزه
عطر جنگل همه جارو گرفته و
نم نم بارون
نم نم بارون
نم نم بارون
و صداي پرنده ها
و صداي جاري رودخونه كه از دور به گوش ميرسه
و آرامش مطلق
شروع ميكنم به گيتار زدن و
نم نم بارون
نم نم بارون
نم نم بارون
طبيعت با صداي سازم همنوا ميشه
ملايم و آرامش بخش
صورتم از قطرات ريز بارون خيس ميشه
صداي پرنده ها از ميون شاخ و برگ درخت ها مثل يه شعر عاشقونه گوشمو نوازش ميدن و
نم نم بارون
نم نم بارون
نم نم بارون
و يه دفعه از پشت درخت ها سايه شو مي بينم
و چشم هاشو
و به دنبالش راهي ميشم
و همينطور تا وسط جنگل تاريك ميرم
اما از اون خبري نيست
و نه حتي ديگه سايه اي
شايد كه خيالي بيش نبوده
دلم نمي خواد ديگه از اينجا برم
چون
تو اين آرامش مطلق
نم نم بارون رو روي صورتم حس ميكنم.

.............................
چهل قصه رو حتما ببينيد.