نامم جان كريستوفر است ومعشوقه هاي بسياري دارم
نامم جان كريستوفر است
و معشوقه هاي بسياري دارم
تعدادشان را فراموش كرده ام
و هر روز ساعت ها وقت صرف ميكنم تا نام هايشان را به خاطر داشته باشم
ماري ، كتي ، آليس، سوزي، جسي و....
آه خداي من هر روز قبل از خواب ساعت ها به برنامه فردا با معشوقه هايم فكر ميكنم تا مبادا
دو نفرشان را در يك ساعت ملاقات كنم
آخر مي دانيد
نامم جان كريستوفر است و معشوقه هاي بسياري دارم
جملات بسياري را از حفظ كرده ام
اوه ماري بدون تو زندگي برايم معني ندارد
اوه ماري تو تنها عشق من هستي
اوه ماري بدون تو حتي يك روز هم نمي توانم اين زندگي لعنتي را تحمل كنم
اوه ماري كاش الان كنارم بودي تا مي بوسيدمت
اوه ماري .....
همانطور كه گفتم جملات زيادي را از حفظ كرده ام
فقط يكشنبه ها به جاي ماري ميگويم سوزي
و دوشنبه ها به جاي سوزي ميگويم كتي
و سه شنبه ها به جاي كتي ، آليس
اما ميدانيد هميشه براي تصميم گيري روز چهارشنبه بين جسي و نانسي دچار ترديد ميشوم
آخر من كه تقصيري ندارم
چون
نامم جان كريستوفر است ومعشوقه هاي بسياري دارم
ميدانيد
داشتن معشوقه هاي زياد، بسيار لذت بخش است و البته بسيار آسان
كافي است مانند من براي هر كدام از
غذا هاي مورد علاقه تان نامي انتخاب كنيد
مثلا به استيك گوشت بگوييد سوزي
و خوراك ماهي را كتي بناميد
انتخاب آليس هم براي غذاهاي گياهي بد نيست
و مانند من اين معشوقه ها را از صميم قلب ، و يا شايد هم از صميم معده دوست داشته باشيد
راستي يادم رفت بگويم
نامم جان كريستوفر است و معشوقه هاي بسياري دارم.