یاوه های عاشقانه یک من
آه عزيزم قلبم افتاده كف پام
آه عزيزم نمي دوني چقدر دوست دارم
آه عزيزم چند روزه بس كه دوست دارم قلبم مياد توي دهنم و بر ميگرده سر جاش
آه عزيزم بس كه دوست دارم جرات كردم و به آقا جون گفتم من زن ميخوام
البته اشكالي نداره كه آقا جون منو با كمربندش سياه كرد
ميدوني به قول خان جون بزرگ ميشم يادم ميره
آه عزيزم هر چي به اين احمدك گفتم بي مروت به من هم ياد بده چطوري نامه هاي عاشقانه مينويسند اما انگار همه دنيا نمي خواهند كه ما به هم برسيم
آه عزيزم ديشب به پاس داشت عشق مقدسمان با پاي برهنه سر بر بالين گذاشتم
آه عزيزم راستي چرا سه شنبه زير بازارچه هر چي نگاهت كردم تو اهميت ندادي و فقط داشتي در مورد سبزي هاي پلاسيده با اصغر آقاي سبزي فروش چونه ميزدي
آه عزيزم آه
اصلا خيلي آه
آه
آه
آه
واه
عزيزم ميدوني هر چي به خان جون گفتم آش رشته نذري درست كنه تا من براتون بيارم اما همش ميگه تا 28 صفر خيلي مونده
آه عزيزم من هر روز سر گذر كنار مش عباس شهر فرنگي منتظر وا ميستم تا تو با اون چادر گل دارت بياي و بري از اوس قاسم قصاب دو سير گوشت بگيري
ميدوني عزيزم احتمالا به اين خاطر تپل شدي كه شما هر روز آب گوشت ميخوريد
ديروز كه اومدي از جلوي حجره مون رد شدي هر چي به اوستام گفتم بذار برم از قهوه خونه زير گذر براتون چايي بگيرم قبول نكرد و گفت پسره سر به هوا كي تو اين هواي گرم چايي ميخوره
آه عزيزم من عاشق اون گالش هاي قرمز خراسونيت هستم
ميدوني عزيزم دلم ميخواد خودم شب عروسيمون يه دونه چارقد سفيد با گل هاي صورتي بهت بدم صورت تپلت خيلي با چار قد سفيد خوشگل تره
ميدوني عزيزم شب هر شب به جاي اينكه دكمه هاي مغازه اوس صفدر خياط رو بشمارم مهمون هاي عروسيمون رو ميشمارم تا خوابم ببره
از الان بگم من قلي و پسر عيسي شلغم فروش رو دعوت نميكنم چون اصلا دل خوشي ازشون ندارم
آه عزيزم يه عروسي برات بگيرم كه تا هفت روز و هفت شب توي محل حرفش باشه
يه ديگ پلو با يه ديگ پر از خورشت قيمه با يه عالمه گوشت هاي گنده گنده.
10 كيلو سيب و 10 كيلو پرتغال هم ميگيريم و ميريزيم توي حوض
موسي خان مطرب رو هم ميگيم بياد بساط مطربيش رو راه بياندازه
شايد بتونم آقا جونم راضي كنم سر سفره عقد يه جفت النگوي نقره بهت هديه بده.
آه عزيزم پس كي من 22 سالم ميشه
هر چي به خان جون ميگم من كي بيست و دو سالم ميشه همش ميگه 13 سال ديگه مونده
آه عزيزم من چطوري ميتونم سيزده سال ديگه صبر كنم
راستي عزيزم امروز خانوم معلم بابا در باران آمد را به شما ياد داد يا هنوز دارا انار دارد هستيد.
آه عزيزم زود باش قلبم افتاد كف پام.
........................
یه روز به عربه میگن جوک بگو
میگه جوک
میگن چه بی مزه
میگه خیار شور