یاوه های عاشقانه یک من
آقا من يه عالمه مطلب دارم كه بنويسم
اما يه آقا پسر تپل مپل اينجا نشسته و منتظره با يه نفر چت كنه
برا همين هم پيرهن منو گرفته وداره به زور ميكشه و ميگه بلند شو
طرف از شهرك غرب آن ميشه پاشو
طرف ليسانس حقوقه پاشو
هر چي ميگم بابا بزار من دارم كار فرهنگي ميكنم توي وبلاگم
اما به گوشش نميره
تا پيرهنم پاره نشده بهتره برم و مزاحم چت مردم نشم