یاوه های عاشقانه یک من
عزيزم من خيلي هاي كلاسم
وقتي بهم ميگه عزيزم بيا بريم كافي شاپ پيش خودم ميگم آخ جون عالي شد
حداقل ميتونم امروز عصر يه چايي مشتي توي يه جاي با كلاس بخورم
مردم بس كه توي قهوه خونه اصغر پلنگ و ميون اون همه دود
قليون توي اون استكانهاي كمر باريك كه عكس ناصرالدين شاه روش داره چايي خوردم.
وقتي وارد لابي هتل ميشيم يه يارو با كت و شلوار سفيد به ما خوش آمد ميگه
از كت و شلوارش مي فهمم كه بايد آدم مهمي باشه واسه همين هم ميرم و باهاش دست ميدم و روبوسي ميكنم
اما نمي دونم چرا بقيه چپ چپ نگاهم ميكنند احتمالا از اينكه من با رئيس هتل دارم رو بوسي ميكنم تعجب كرده اند
اما مهم نيست تا كور شود هر آنكس نتوان ديد
بعد از اينكه با اون آقا خوش تيپه سلام عليك كردم
رفتيم و پشت يكي از اون ميز هاي خوشگل نشستيم آخ كاش كه اصغر پلنگ اينجا بود و يه كم ياد ميگرفت
چه جوري بايد ميزهاي قهوه خونشو تميز كنه
بعد نمي دونم چرا همون آقا خوش تيپه واسمون يه كتاب جلد چرمي آورد
ماتيلدا گفت انتخاب كن كه چي ميخوري
بابا اينجا چقدر با كلاسه
نه مثل قهوه خونه اصغر از سر ميز داد بزني اصغر دوتا چايي لب سوز با يه پياله گوشت كوبيده
اصغر.... پياز يادت نره...
كتاب جلد چرمي رو كه باز ميكنم يه عالمه اسم هاي عجيب و غريب ميبينم
هر چي ميگردم نه از گوشت كوبيده خبري هست و نه از چايي
منم واسه اينكه نشون بدم خيلي با كلاسم يه اسم عجيب و غريب انتخاب ميكنم
كاپوچينو
و وقتي اون آقا خوش تيپه باز مياد ميگم
قربونت كاپو چينو با نون سنگك و اگه داشتيد پياز و اونم چپ چپ نيگام ميكنه
وقتي كاپوچينو رو واسم مياره ميبينم داداش اينكه چايي خارجكي خودمونه
بعد هم ميريزمش توي نعلبكي و بعد از اينكه فوتش كردم ميخورمش
بعد از اون هم ماتيلدا ميگه نظرت چيه يه دست بيليارد بزنيم
من هم كه تا حالا تو عمرم جز گل كوچيك و يه قل دو قل بازي نكردم ميگم عزيزم من خيلي تو بيليارد حرفه اي هستم
اما هرچي نگاه ميكنم زمين چمني نميبينم كه يه سوراخ داشته باشه با يه پرچم كه با اون چوبه سعي كنيم توپ رو بياندازيم توي سوراخ
احتمالا بايد بريم توي حياط هتل و بيليارد بازي كنيم.
..............................................................................................
همون عرب هميشگي دو تا خيار ميبره مغازه خيار شور فروشي ميگه آقا خيار شور داريد
يارو ميگه آره
عربه ميگه ولك قربون دستت اين دو تا رو هم بشور