عزيزم برو گمشو
عزيزم برو گمشو رو توي دلم بهش گفتم و گوشي رو گذاشتم.
رفتم جلوي آينه تا تمرين كنم
من به تو بد كردم....نه اينطوري زياد پر رو ميشه
ميدوني كه هر آغازي يه پاياني داره...اينم خيلي رمانتيكه
عزيزم منگولم تو خيلي ساده لوح تشريف داري...نه اين يكي ديگه خيلي واقع گرايانه است
به هر حال عزيزم من سه ماه با تو بودم بسته ديگه خسته شدم ازت آخه يه كم تنوع واسه زندگي
آدم لازمه ..آره اين يكي خوبه
قرارمون ساعت 4 بود توي پارك لاله
واقعا اين دفعه تعجب ميكردم كه چطور 3 ماه با يكي دوام آورده بودم و ازش خسته نشده بودم
البته احتمالا به اين خاطر بود كه طرف يه كمي زيادي ادعاي روشنفكري داشت
واي خداي من دير شد
توي پارك
اون مدام صغري كبري مي چيد كه تركم نكن و تو همه چيزمي و از اين حرفهاي رمانتيك صد من يه غاز
اما من توي اين فكر بودم كه واسه شام
چيكن برگرم رو با سس سالاد فرانسوي بخورم يا
سس مايونز.
و همينطور كه داشتم به اين فكر ميكردم نبوغ شاعري ام فوران كرد و اين ابيات را سرودم
عزيزم برو گمشو برو تاكسي سوار شو
اگر تاكسي گرونه اتوبوس يه قرونه.