یاوه های عاشقانه یک من
وقايع التفاقيه
وقايع التفاقيه
مورخ پنج شنبه 22 خردادماه سنه يك هزار و سيصد و هشتاد و دو خورشيدي
پس از نيمروز بيم آن ميرفت كه ذات اقدس آن اعظم دو عالم ژنرال سيدرف بر
نامحرمان هويدا گردد و آن اسرار نهان، آشكار.
شامگاهان به هنگام رجعت تصميمان بر آن شد كه اندكي به درد دل رعايا گوش سپاريم زين خاطر
با شه بانوي پريچهر روي عازم باغات قصرالدشت گشتيم .
در راه هوا بس فرحبخش بود و حضور شه بانو لطافت هوا را دو صد چندان كرده بود.
در طي طريق ميرزا ابولقاسم باغبان الدوله را ديديم و به پيشنهاد شه بانو نظارتي داشتيم بر گلخانه
سلطنتي
شه بانوي زيبا روي چونان از ديدن نهال هاي چنار سر خوش گرديدند كه به ميرزا ابولقاسم خان امر فرموديم
نيمي از باغ اعياني را نهال چنار بكارند تا هر روز در خنكاي عصر به همراه شه بانو در زير سايه درختان چنار به تفرج بگذرانيم
و اگر هم فرصتي باقي ماند به امور مملكتي برسيم.
علاقه وافر شه بانو به درختان چنار ما را اندكي مكدر خاطر فرموده چونان كه به
جلادان دربار امر فرموديم تمام درختان را بي اصل ونسب كنند تا مبادا به رقيبان ما مبدل گردند.
گرچه ميرزا حكيم خان طبيب گفته كه از جانب درختان چنار نبايد خاطر مبارك را مكدر فرماييم
اما با اين حال و روز مملكت از اين پدر سوخته ها هر چه بگويي بر مي آيد.
در پايان شب بس كه از تفريح وتفرج خسته بوديم مباشر الدوله را به حضور نپذيرفتيم و
نخواستيم اخبار حمله روس ها به مرزهاي شمالي را بشنويم
اين پدر سوخته ها هم هر وقت كه سير ميشوند به ما حمله ميكنند
اصلا انگار اين تزار روسيه خودش خواهر و مادر ندارد.
شب هم يك راست به نزد شه بانو رفتيم
و البته در راه بس فرحناك از اينكه ما از معدود شاهان ايران هستيم كه حرمسرا نداريم و هر شب
چونان آوارگان نميخواهد در مكان هاي مختلف سر بر بالين بگداريم.
تازه بگذرد از آنكه با حذف خواجگان حرمسرا در بودجه مملكت هم صرفه جويي وافري فرموده ايم.
........................................
وقايع التفاقيه
مورخ جمعه 23 خرداد سنه يك هزار وسيصد وهشتاد ودو خورشيدي
صبحگاهان عزممان بر آن شد تا با شه بانو به كنار جوي آب برويم و گذر عمر را نظاره گر باشيم
شه بانو چونان از شنيدن اين خبر مسرور گشتند كه تصمصم گرفتند خود اغذيه صبحگاهي را محيا فرمايند .
آن فخر دو عالم فخري الملوك شه بانوي مهربان ما برايمان فرنچ تست محيا فرمودند و همي
در كنار جوي موليان در نسيم خنك صبحگاهي تناول فرموديم
صبح بسيار دلچسبي داشتيم
زان پس براي تفريح گفتيم تا گردن آشپز سلطنتي را از ته بزنند چون دستپختش به خوشمزگي شه بانوي عاليقدر ما نبود
پس از صرف صبحانه هم اندكي به همراه شه بانو در خانه ييلاقي قدم زديم و چونان ديشب
مباشر الوله را به حضور نپذيرفتيم
نا سلامتي ما هم آدميم و اندكي بايد با شه بانو در مورد امورات زندگيمان به گفتمان بپردازيم.
حال نيز بر مسند رايانه سلطنتي جلوس فرموده و ياوه هاي عاشقانه مي سراييم.