یاوه های عاشقانه یک من
آه عزيزم آن سيب سرخي را كه در ديدار نخست با عشق به من دادي هرگز فراموش نميكنم
آخر تو بگو عزيزترينم
كدام احمقي مزه سيب كرم دار را فراموش ميكند
و اينگونه بود كه زان پس هميشه من ميوه ميخريدم .
..................................
آقا كم كم دارم از دوري ماتيلدا مريض ميشم كم مونده از طبقه سيزدهم بپرم پايين
لطفا هر كسي ماتيلدارو ديد اينارو بهش بگه
.....................................
سيب زميني هم كه رفت
من وبلاگشو از اون موقع هايي كه با ندا مينوشت ميخوندم
خيلي طرز نوشتن شو دوست داشتم اگر چه يه كم سياه بود
اولين باري كه رفت اكبر سردوزامي نوشت:

ما، يعني ما كه نه، من و اكبر فقط اومديم اين جا يه دُمي براي سيب زميني تكون بديم و بريم. سيب زميني كه قشنگ اومد، به همه گوزيد و ولي بازم دلش وا نشد و رفت. اما يه جوري رفت كه ما گربه‌ها هيچ وقت يادمون نره. خدا حافظي يعني اين كه سيب زميني نوشت و رفت:

لب دريا ، نسيم و آب و آهنگ
شكسته ناله هاي موج بر سنگ
مگر دريادلي داند كه ما را
چه توفان هاست در اين سينه تنگ
جمله حكيمانه:خداحــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــافظ.
اما اينبار كه رفت نوشت
" به نام هيچکس "

اين هم آخر و عاقبت ما , تمام شد به همين سادگی

از سيب زمينی بهتران گفته اند

" هميشه قبل از آنکه فکرش را بکنی فرا ميرسد "

به گمانم بزرگترين دليل تمام اين خرابی ها همين باشه

چه بهتر که خودت تمومش کنی

: تاريخ وفات

روزی از روزهای زهرآگين تابستان 1382

كاش كه دوباره بعد از يه دوره كوتاه اين گردالوي قلمبه باز شروع كنه به نوشتن.