یاوه های عاشقانه یک من
دالي موشه
من برگشتم
هيچ جايي خونه آدم نميشه
آدم مياد با پيژامه اي كه تا شكمش بالا كشيده ميشينه پشت كامپيوتر پاشو ميزاره روي ميز
و در حالي كه داره يه چيزي ميخوره وبلاگ مينويسه
تازه نكته مهمتر اينه كه اينجا همه فارسي حرف ميزنند
I'm here
samte chapo rastam do ta chini neshastand
inja lybele farsi nadare
hame chiz kharchang ghoorbaghast
kash chini balad boodam
bazam khoobe do kaloom englisi be zoor baladim vagarneh mimordim az goshnegi
به دليل كمبود حس فئودالي دادم سبيلام رو فر كنند
اما چون خيلي بهم حال نداد
دادم فر فورژه اشون كردند
زنده باد سبيلهاي فر فورژه اي من.
من خيلي ديرم شده بود بيشتر از هر چيزي كه فكر كنيد اما
لكه هاي خشك شده خون روي آسفالت نظرمو جلب كرد.كمي اونطرف تر يه لنگه كفش سياه مردونه مچاله شده افتاده بود .يه كم اونور تر هم يه قوطي خالي شيريني پاره پوره روي زمين بود.
جنازه رو گذاشته بودند كنار خيابون و روش يه چادر سفيد ماشين انداخته بودند ،پارچه سفيد بد جوري كهنه بود و چند جاش پاره شده بود ، اگه خوب دقت ميكردي از پارگي پارچه پيرهن سفيد غرق در خون جنازه رو ميديدي.
پيرمرد كناريم داشت با حرص و ولع خواستي قضيه رو تعريف ميكرد و اينكه چه جوري چرخ هاي اتوبوس شركت واحد از روي گردن پسرك رد شده.
ديگه كم كم داشت ديرم ميشد.
هزار تا كار داشتم، اول بايد ميرفتم پروپوزالم رو تحويل ميدادم بعد ميرفتم خونه و ماتيلدا رو غافلگير ميكردم و هديه اشو بهش ميدادم سر راه هم بايد يه جعبه شيريني ميخريدم آخه امروز بيست ونهم بود.
عصر هم قرار بود همه فاميل دور هم جمع بشيم ، حتي خانواده آقا مجيد اينا هم بودند قرار بود من واسه پسرش كه تازه از سربازي برگشته بود يه كار دست و پا كنم.
اما نميدونم چرا قبل از اين كه برم وسوسه شدم صورت جنازه رو ببينم.
پارچه سفيد رو كه كنار زدم انگار كه داشتم توي آينه نگاه ميكردم
خيلي شبيه من بود
اصلا خود من بود
خود خودم با همون موها همون صورت همون دست ها
فقط پر از خون . مثل يه تيكه گوشت افتاده بود كنار خيابون
حتي همون لباسايي رو پوشيده بود كه من امروز صبح قبل از رفتن به شركت پوشيده بودم.حتي روي يقه پيرهنش اون لكه قرمز كوچيك بود
حتي خودنويسش هم خودنويس من بود با همون مارك وهمون رنگ.
برگشتم به سمت همون پيرمرده كه حالا چند تا شنونده جديد گير آورده بود و داشت داستان رو از اول و با آب وتاب بيشتر تعريف ميكرد.
وقتي بهش رسيدم گفتم: آقا شما ميدونيد چرا اون جنازه اينقدر شبيه منه؟
پيرمرد منو اصلا نديد و تعريف ميكرد كه آره يارو يه جعبه شيريني دستش بود، احتمالا امروز سالگرد ازدواجش بوده .

من خيلي ديرم شده بود بشتر از هر چيزي كه فكر كنيد اما ديگه فايده اي نداشت
ميدونيد رازش همين جاست
نكته مهم همينه
يه مبارزه ، شايد هم يه مقاومت و در بعضي مواقع هم ممكنه رو كم كني باشه
با كسي كه نميزاره
كسي كه از اول به خودش قول داده كه نزاره
هم به خودش قول داده هم ميون صد ها نفر آدم بال به دوش گفته كه تا آخرش اين كارو ميكنه
القصه اون و هدفش اصلا موضوع بحثمون نيست
موضوع اينه كه من در حالي كه فكر ميكنم پاك ترين هستم و در بعضي موارد مصلح بعضي وقت ها حتي خودمو نمي بينم
و بعضي وقت ها حتي نوك دماغمو
خلاصه از الان كه نه از يه نيم ساعت پيش تصميم گرفتم اول نزديك رو ببينم بعد دورتر هارو
تصميم گرفتم كه ديگه تحت هيچ شرايط و به خاطر هيچ موضوعي اون لامصب رو ناراحت نكنم كه هيچ خوشحال هم بكنم
و تمرين كنم از يك تا سي دو ميليون و نهصد و چهل وهشت رو شمردن.
آخه ميدونيد خود آرش كمانگير بهم گفت اينكارو بكنم.
اينقدر حالم بده که فقط پريدن از یه طبقه سيزدهم يا يه ماهي تابه پر از روغن داغ ميتونه حالمو جا بياره.
خلاصه ما شمبليله ها فقط اينجوری حالمون بهتر ميشه.
امضا کاف کاف کاف شمبليله
قرار داد
اين قرار داد مابين كريستف كلمب نوه حاج قنبر كلمب به آدرس كره زمين پلاك 16 كه از اين پس پيمانكار ناميده ميشود و
آفريدگار معروف به خدا كه پدر ومادري ندارد به آدرس همه جا كه از اين پس كارفرما ناميده ميشود منعقد
ميگردد.
ماده (1)
موضوع قرارداد:

طبق اين قرار داد پيمانكار تعهد ميكند تا پنجاه درصد از در آمد خود را در جهت امور خيريه(30+20) مصرف نمايد.
همچنين كارفرما مثل هميشه متذكر ميشود كه اگر پيمانكار آدم بود هر چي خواست بهش بده.

ماده (2)
مدت قرار داد:
اين قرار داد از تاريخ انعقاد به مدت نامحدود ميباشد.

ماده (3)
فسخ قرارداد:
هيچ كدام از طرفين قرارداد حق فسخ قرار داد را ندارند.
تبصره1ـ از آنجايي كه كارفرما زورش خيلي زياده فسخ كه خوبه ميتونه پيمانكارو سوسك كنه.

ماده (4)
ماليات و عوارض شهرداري:
كليه عوارض شهرداري نوسازي و ماليات اين قرار داد به عهده پيمانكار ميباشد.

ماده (5)
زمان شروع:
زمان شروع اين قرارداد از زمان پابليش كردن آن در شبكه تار عنكبوتي جهاني است.

اين قرار داد در 5 ماده و 1 تبصره تنظيم و به تصويب طرفين قرار داد رسيد.
در مورد هر گونه موضوع پيش بيني نشده در اين قرار داد طبق قوانين جاري كائنات و كهكشان ها عمل خواهد شد.
امضا خدا }*&*{
امضا كريستف كلمب ×
آقا ما يه چند روزي ميريم پاتخت دودخوري و ترافيك گردي و مترو سواري
بهتر بود ميگفتم دارم ميام پاتخت.
امضا
شمبليله
عرق خوري هم عالمي داره جون هر چي لوتيه با مرامه
دااش ما كه اهل اين صوبت موبتا نبوديم اما جون هر چي مرده هم پياله خوب خيلي تاثير داره
يه چيز تو مايه هاي رفيق ناباب.
چه حالي ميده دو تا پيك با يخ فراوون بري بالا با يه كاسه ماس خيار براي مزه
بعد بياي جلوي اين مانيتور بشيني و هي تلق تلوق بكوبي رو اين كيبورد صاب مرده
كلمات هم هي جلوي چشات بالا و پايين ميشن
آقا مخت ميشه پره سوژه دلت ميخواد تا عين صب حرف بزني
اما من يه جور ديگه هم خيلي عرق خوري دوس دارم اونم با ماتيلدا بعدش هم كه دو تايي خورديم يه بسته چيپس فلفلي بزنيم تو رگ براي مزه.
جون شما آي حال ميده
همه دنيا جلوي چيشم قيلي ويلي ميره.
اين روزا هم كه كار ما شده هر روز عرق خوري
شيراز و هواي پاييز و شراب و مي و پياله و زلف يار و ...
اين حافظ اينقدر همش صب تا شب حالي ميكرده با باده شيراز ،چرا ما نكنيم.
چرا اين دو روز زندگي رو خوش نباشيم
البته موقع عرق خوري دو تا چيز رو فراموش نكنيد يكي جنبه است يكي مزه.
يه چيز ديگه هم كه مهمه جنس عرقه و اين كه از كي ميخري.
بابام ميگه هيچ وقت از جودا عرق نخر ، اما به نظر من فروشنده عرق مهم نيست بلكه جنسش مهمه.
خود من كه هميشه از اين كافه رحمت آبادي عرق ميخرم.
آخر عرق ، هر چي بخواي داره، عرق كاسني ، شاطره ، بيدمشك ، نسترن ، خارشتر و ....
ميگن عرق واسه اونا كه سودا و صفرا دارن هم خوبه
ميگن واسه اون كه گرمايي يا سرمايي هستند هم خوبه
ميگن عرقيجات خيلي برا كليه و دستگاه گوارش مفيده
آقا خلاصه كه عرق چيزه خوبيه.
آقا ما بريم يه ليوان عرق كاسني با شيره شكر درست كنيم كه بعد از پابليش كردن هم عرقيجات خيلي ميچسبه.
....................................
نطق خارج از دستور به صورت رمز:
جمعيت موتلفه خاله زنكان شيراز و حومه
احتراما عطف به وراجي هاي قبليتان مبني بر جفنگيات
به استحضار ميرساند اينجانب كريستف كلمب نوه حاج قنبر كلمب خان هفت ايالت و ولايت
داراي زن و چهار فرزند به نام هاي اصغر اكبر صغري وكبري ميباشم
لذا تقاضا مندم موث عظيمتان را روي هم گذاشته و كمتر نقطه چين تلاوت كنيد چونان كه شب سر سفره
از جفنگيات شما مطلع گرديم.
پيشاپيش از حسن همكاري شما سپاسگذاريم.
رونوشت : خونه مادر زنم اينا.