یاوه های عاشقانه یک من
تذکره الیام فی الاحوال سرزمین یاجوج و المعجوج
روز اول
از مهر اباد رفتیم خونه تازه عروس
کلی اونجا چیز میز خوردم از باقلوا و اینا گرفته تا هزار تا چیز دیگه
تا میتونستم خودمو خفه کردم تا یه ماهه دیگه از اینا خبری نبود
توی فرودگاه امام اینترنت وایر لس بود
با وو هماهنگ کردم میومدم دنبالمون
طبق معمول با حراست پرواز بحثمون شد باید کفش ها و کمربندمون رو در می آوردیم
آدمای الاغین
وقتی اینا عین طالبان باما برخورد میکنند چه توقعی میشه داشت از کشورهای دیگه
طبقه معمول گفتیم حقمونه اینا این بلاها رو سرمون بیارن و از این حرفها
مسافرای ایرانی توی فرودگاه دبی شرطی شده بودند کفش و کمربندشون رو درآوردند یارو حفاظت پرواز چشاش چارتا شده بود
توی فرودگاه دبی لم دادم روی زمین به خاطر پریز برق واسه لپتاپ حیفه اینترنت وایرلس بود حروم میشد
ساعت 2:50 سوار شدیم
امارات با وجود اینکه ماله عرباست اما خط خوبیه
کلی فیلم دیدیم و هر 5 دقیقه هم میخوردیم
خوب بود به خودم قول داده بودم 20 کیلو کم کنم تو این سفر
وقتی رسیدیم شانگهای یارو راننده دیر کرده بود
فهمیدیم به خاطر هندیه گوپال بوده
وقتی سوار شدیم طبق معمول همدیگرو تخلیه اطلاعاتی کردیم
واسش عجیب بود ایران آنزیم تولید میکنه
توی راه تا چانگجو کلی خوابیدیم
رسیدیم هتل
شرکت رزروکننده اشتباه کرده بود مجبور بودیم توی دوتا اتاق باشیم
البته بیچاره ها تا همین امروز روزی 10 بار زنگ میزنند معذرت میخوان
صبح من نرفتم واسه صبحونه
رفتیم کارخونه
دستگاهها آماده بود اما موتور ها همه اشتباه بود
ناهار رفتیم غذاهای همیشگی
دیگه عادت کردیم
از همش خوردیم
بعد از ظهر بازرسی دستگاهها رو تموم کردیم
ایرادا رو هم گفتیم
برناممون رو ریختن به هم چون باز باید واسه تحویل گرفتن میرفتیم
شب رفتیم غذای هندی
باحال بود و نه خیلی تند
موتو کباب خوردم با یه نون نارگیلی خوشمزه
میس وو کلی چینی یادم داد
اما از اون همه فقط ماهی سرخ کرده شو یادمه "کا یو"همینم کافیه واسه نمردن از گرسنگی
فردا از سیدر اومدن دنبالمون
کارخونشون افتضاح بود
اما آمریکایی ها و روس ها جنس اینارو میخریدن به اسمه خودشون میفروختن
طرف پس فردا عروسیش بود
از ماشین آلاتشون بازدید کردیم اما به اسم خریدار
یه خورده هم وعده وعید دادیم بهشون واسه خرید
ناهار هم مهمون همونا بودیم
جینداو با هزار تا هله هوله
خیلی حال نداد
هوا عالیه اینجا
بهاری
فرداش هم که شنبه باشه همش هتل بودیم تا ظهر
هماهنگی های سایر بازدید ها
ظهر رفتیم یه پارک خیلی قشنگ
همینجوری پیداش کردیم
یه معبد 70 متری توش بود
چند تا نوازنده کور هم دیدیم
10 یوان دادم بهشون کلی تشکر کردند
از ساعت 5 هم خوابیدم تا 12 شب
شب تا حالا که حدودای 7 صبحه بیدار بودم
هماهنگی و موضوعات جلسه امروز
1 Comments:
Anonymous ناشناس said...
بریم سر اصل مطلب حالا: خوش گذشت؟!