یاوه های عاشقانه یک من
قسمت پنجم
اومدیم شانگهای
رفتیم شهر قدیمی هتل گرفتیم
یعنی از روی اینترنت بوک کردیم رفتیم اونجا دیدیم وی شهر قدیمیه
کارمون شده خواب و وبگردی
میخواستم به این دختره رسیپشن(نمیدونم معادل فارسیش چی میشه تحویل دار؟) حالی کنم آدرس کنتاکی رو برام به چینی بنویسه روی کاغذ
نفهمید منم شروع کردم به نقاشی کشیدن یه تاکسی کشیدم
یه هتل
یه کنتاکی
یه راه که تاکسی داره توی اون راه حرکت میکنه
هرچی گفتم آدرس چه جوری این تاکسیه برسه به اون کنتاکیه
همش میگفت میولا
آخرش هم گفت نو روم(no room)
خوب شد که فارسی بلد نبود وگرنه میفهمید چقدر بد و بیراه گفتم بهش واسه اینکه انگلیسی بلد نیست.
اینجا وقتی میفهمند چینی نمیفهمی واست چینی مینویسند فکر میکنند نمیتونی صحبت کنی ولی میتونی بخونی و بنویسی
چند روز توی این هتله بودیم
تا دیروز هتل رو عوض کردیم
تقریبا مرکز شهره و بهتره
اون جای قبلی سه نفر بودیم با سه تا لپ تاپ و یه کانکشن اینترنت مجبور شدیم همه رو به هم لینک کنیم شده بود عین کافی نت
اینجا هر کس یه کانکشن داره من که از وایرلس هوا اینترنت میگیرم با سرعت بالا
بقیه هم با سیم کارت
موبایلم هم سوخت
موسم هم افتاد دیگه کار نکرد
تعطیلات چینی ها هم شروع شده
مثل همه تعطیلات ها اخلاق سگیم هم راه افتاده
همش عصبانیم
امروز رفتم نمایندگی موتورولا واسه تعمیر گوشی
3 ساعت معطل شدم آخرش گفت 680 یوآن و یه هفته زمان
چند شب پیش رفتیم ریچی
مارک لبنیات یا شیر پاستوریزه اس تو ایران
اما اینجا اصلا پاستوریزه نبود
اصلا خوب نبود
لا مصب این شانگهای اصلا به مزاج من یکی سازگار نیست
همه چیز خرکی بزرگ گرون و سریع
چند شب پیش هم رفتیم یه جایی اسمش یو یوان بود یه باغه اما فقط عمارتش رو دیدیم از این ساختمون های شیروانی چینی مدل زمان بروسلی
تا الانم اصلا روی درسام کار نکردم
سرما خوردگی لامصب هم داره بر میگرده
همین دیگه