همون صبحی که شبش بیدار بودم 16 سپتامبر صبح اومدن دنبالمون برای بازدید از کارخونه الکترومیتر
توی راه همش خواب بودم
اول رفتیم توی یه مجتمع ساختمونی 2500 واحدی
برای مشاهده پروژه رفرنسشون
لا مصبا کوچیک موچیک حالیشون نیست
همه چیز بزرگ و زیاد
بس که جمعیت دارن
سیستم خیلی جالب بود
همه قرائت کنتور های خونه های شهر بصورت اتوماتیک
فقط یه اپراتور داشت
هشتصد و پنجاه هزار نفر با یه اپراتور
اونم داشت با تلفن حرف میزد لامصبا
حالا ببین ما درگیر چه چیزایی هستیم اینا در گیر چه چیزایی
بعد رفتیم کارخونشون
خیلی جالب و ساده بود
یه تیم مهندس الکترونیک بودن
چیزیی که ما باهوش تراشو هزاران هزار داریم اما داریم صادر میکنیم استرالیا و کانادا
به خاطر اینکه دیشب نخوابیده بودم جون میکندم تا با اینا حرف بزنم
البته هر جوری بود چینگیلیش حالیشون میکردم
همراهان هم یکیشون داشت اسپایدر میزد یکیشون هم گه گداری تو بحث بود
بعدش رفتیم ناهار
نمیدونم چرا هر جا میریم میگن این راسته که شما میتونید 4 تا زن داشته باشید
نمیدونن تو همین یکیشم زائیدیم
بعد از ناهار که شامل میگو سبیلو و ماهی خام یخ زده گوشت تازه و سرد گوساله با یه عالمه چیزای دیگه که اسمشو نمیدونم بود برگشتیم هتل
تا رسیدم خوابیدم
فرداش همش توی هتل بودیم تا اینجا یه روز جلوتر از برنامه
سه شنبه 18 سپتامبر
صبح از کارخانه سازنده تجهیزات بیو تک بازدید کردیم
تا ظهر مذاکرات طول کشید
اولین مشتری از ایران بودیم
بس که کشورمون روی بیوتکنولوژی کار کرده
تعجب میکردند که از ایران مشتری دارند گفتیم تو ایران همه تجهیزات بیوتکنولوژیمون رو خودمون میسازیم ، اروا کممون
بعد از اونجا رفتیم فرودگاه به مقصد گوانجو
اولین باری بود که میرفتیم اونجا
توی هواپیما همش دل و داتی بودن
ما هم ته هواپیما
ته هواپیما صف بود واسه توالت تمام مسافرها به غیر از ما حداقل هر کدوم 2 مرتبه رفتن توالت
این چینی ها توی هواپیما دو تا عادت بد دارن
دائم دم در توالتن و دوم اینکه ساک های بزرگ رو با خودشون میارن داخل و میخوان به زور جاش بدن
شب رسیدیم گوانجو اومدن دنبالمون
تا شهری که کار داشتیم دو ساعت و نیم راه بود
هتلمون این دفعه 5 ستاره بود با یه دریاچه وسطش و ویلاهایی وسط جنگل
عین خونه خانم هاویشام مدل 2007
فرداش که چهارشنبه باشه رفتیم کارخونه
من دفعه دومی بود که میرفتم اما بقیه اولین بارشون
باز یه بازدید کوتاه داشتیم و مذاکرات
کاملا موفقیت آمیز بود
توافقات نهایی انجام شد
بعدش رفتیم هتل
در ضمن برگشتمون به ایران هم یک ماهی به تعویق افتاد
شام رفتیم غذاهای دریایی مثل ظهر
غذاهاشون عالیه اینجا
تا جاداریم میخوریم
ماهی خرچنگ صدف انواع شاه میگو و جونورای دریایی دیگه که اسمشونو نمیدونم
چری رو تا تونستن جیندائو دادن خورد
همه دست به یکی کرده بودن
شب رفتیم استخر
توی هتل
مجبور شدیم شرت شنا بخریم 10 هزارتومن
لا مصب تو هتل های پر ستارشون خیلی بنداز بندازه
شب ساعت 10 استخر رو باز
اینجا هوا همیشه در سال بین 22-28 درجه است.
یه مسئله که اولین بار میدیدم اینجا اینکه مردا موقع دوش گرفتن لخت مادر زاد بودن
حسابی خندیدیم
چینی ها همینجوری با لباسشون ضایع هستن چه برسه به لختشون
پنج شنبه 20 سپتامبر
دانیل از شرکت صرفه جو سازها اومد دنبالمون کارخونشون رو دیدیم
داشتن تجهیزات واسه ایتالیا صادر میکردند تا ظهر اونجا بودیم
ناهار رو رفتیم ک اف سی
طبق معمول مرغ تند
دلم لک زده برای یه خورشت بادمجون با پلو
بعدش رفتیم ساحل بلیط کشتی گرفتیم واسه شنجن
تقریبا چسبیده به هنگ کنگه
یه ساعتی رو دریا بودیم
خیلی جزیره های قشنگی داشت
وقتی رسیدیم دختره دیونه نیومده بود دنبالمون
بس که خنگن
هر جوری بود خودمون یه تاکسی پیدا کردیم و با چینگلیش آدرس هتل رو حالیش کردیم و رسیدیم هتل
کرایه 280 چوق آب خورد لامصب راننده فهمید شهرستانی هستیم
هتلمون نقطه مقابل هتل قبلی
ضایع
تو محله جودا
اما ارزونه شبی 30 دلار
سه تخته و 3 ستاره
عصر هم با ملیکا رفتیم قدم زدیم
خیلی خورخوتکه
شب هم رفتیم شام مک دونالد آشغال خوردیم
یه غذاشو پیدا کردم مرغ لای نون بازاری
بد نیست
لا مصب برج ها اینجا زیر 50 طبقه نیست
آدم احساس حقارت میکنه
گردن آدم میشکنه بخواد طبقه بالارو نگاه کنه
برگشتن هم رفتیم توی یه سوپر مارکت عین یه شهروند جمهوری خلق چین خرید کردیم
خرمالو -هویج-شیر کاکائو و سایر ملزومات دیگه
یه چیز جالب حداکثر قیمت برنج کیلویی 180 تومن ایرانی بود
گوشت گوساله 2000 تومن
خدائیش خدا خیلی به اینا بیشتر حال داده تا ما
الانم 3 صبحه
قراره صبح چری بیاد دنبالمون
بهتره برم بخوابم
گرچه میدونم طرف صبح باید یه ساعتی توی لابی منتظرمون وایسه
زای جیان