یاوه های عاشقانه یک من
يه دنياي فراموش شده
چند تا رقم
يه صدا كه فقط ميگفت الو
و باز دوباره
هيچي


از تمام دوستان محترم دانشجو تقاضا ميكنم اگه احيانا يه همچين تجمعي
توي دانشكده شون برگزار شد حتما منو خبر كنند
با احترامات فائقه
امضا
يك عدد شمبليله در جستجوي دختر حاج آقا.


قلبون اون چشماي بادوميت
دخملك ناز گل بلا
نكنه يه وخت بلي ديگه بل نگلدي
تازه املوز خانوم اسلن بهمون مشق نگفته
تازه تلشم
بابايي قلاله بلام يه عالمه خولاكي بخله
دخمل بلا الان بايت بلم خونه
فلدام بيا بازي
دخملك بي وفا نكنه بلي خونتون يادت بله بياي يا
اون وقت من غصه ميخولما
لاستي دخمل شعل جديد ياد نگلفتي به منم يات بدي..
تو به من خنديدي
 و نمي دانستي
 من به چه دلهره از باغچه همسايه
 سيب را دزديم
 باغبان از پي من تند دويد
 سيب را دست تو ديد
 غضب آلوده به من كردنگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
 و تو رفتي و هنوز
 سالهاست كه در گوش من آرام آرام
 خش خش گام تو تكرار كنان
 مي دهد آزارم
 و من انديشه كنان غرق اين پندارم
 كه چرا
 خانه كوچك ما سيب نداشت


(براي كسي كه خيلي دلم ميخواد بدونم الان داره چيكار ميكنه
كسي كه از عاشورا ده ميگفت
و از باران
و ....)
امروز ميخواستم برم نمايشگاه كتاب
آخه ميدونيد كتاب هاي خيلي زيادي نياز داشتم
نمايشگاه خيلي شلوغ بود
حتما همه كساني كه اومده بودند هم مثل من به كتاب نياز داشتند
اول يه كتاب خيلي گنده ميخواستم كه به عنوان زير پايي گيتار ازش استفاده كنم كه توي قسمت كتاب هاي پزشكي
يه كتاب پيدا كردم به اسم surgery تاليف Edward h storer
بعد يه ست كامل كتاب ميخواستم واسه كتابخانه اتاقم كه با رنگ موكت هام ست باشه
واسه اين خيلي گشتم تا اينكا دايره المعارف آمريكانا به اين درد خورد با اون جلد هاي زرشكي شون حسابي با موكت هاي اتاقم ست بودند
اينا رو كه خريدم خيلي احساس روشنفكري بهم دست داده بود
اما هنوز خريدم كامل نشده بود
يه چند تا كتاب انگليسي در زمينه فلسفه ميخواستم
شديدا هم بهشون احتياج داشتم واسه پوز زني اين دختر هاي همكلاسي كه ادعاي فلسفه شون ميشد.
كه البته توي غرفه انتشارات McGRAW-HILL پيدا كردم آخر فلسفه ، روي جلدش هم عكس يه آقاي ريشو بود كه فروشنده گفت اسمش نيچه است.
بعد هم واسه اينكه نشون بدم آخر كامپيوتر و اين حرفها هستم چند تا كتاب دات نت گرفتم
آخه شنيدم هر چي اولش دات نت باشه يعني ديگه آخرشه
آخر سر هم واسه اينكه نشون بدم دايره اطلاعاتم در ادبيات
بسيار گسترده است يه كتاب گرفتم به اسم بررسي تطبيقي خشم و هياهو و شازده احتجاب
گفتم يه اسم قلمبه سلمبه داشته باشه هر كسي توي اتاقم اينو ديد بگه واي اين پسره آخره ادبياته.
آخر سر هم نمي دونيد با اين همه كتاب چقدر مردم نگاهم ميكردند
حتما پيش خودشون ميگفتند چه آدم اهل مطالعه اي.
.........................................

اعضاء باند مخفی زنان وبلاگ نويس اينترنتی تهران دستگير شدند




يك بار
يك بار، و فقط يك بار ميتوان عاشق شد
عاشق زن، عاشق مرد، عاشق انديشه، عاشق وطن، عاشق خدا ، عاشق عشق...
يك بار فقط يك بارو
بار ديگر خبر از اصل جنس نيست.
شوق تصرف، جاي عشق به انسان را مي گيرد.
خودنمايي جاي عشق به وطن را، ريا جاي عشق به خدا را....
يك بار يك بار و فقط يك بار.
هزاران نيرو در وجود من نهفته است
كه لذت عشق در برابر آنها بازيچه اي بيش نيست.
(كريستف كلمب شمبليله ايان)
....................................................
اگه ميخواهيد براي ادامه تحصيل به خارج از ايران برويد
و البته پول خيلي كمي هم داريد به اينجا يه سري بزنيد



چقدر بده هوا برفي باشه و آدم يه شالگردن آبي آسموني نداشته باشه
تازه چقدر بدتره كه حتي آدم ديگه يه دختر حاج آقاي فكسني هم نداشته باشه
اصلا از وقتي كه دختر حاج آقا ازدواج كرده من يه خلا قلمبه تو زندگيم مشاهده كردم
برا همين هم ميخوام با يكي از موارد زير اين حفره عميق رو پر كنم
1- دختر اقدس خانم اينا
2- دختر شمسي خانم اينا
3-دختر مامان ممد اينا
4-خار شوهر سكينه خانم اينا
به نظر شما كدوم يكي از اين چهار تا ميتونند جاي دختر حاج آقا رو بگيرند.
از همون اول وقتي وارد سالن امتحانات شدم
اون خانومه چپ چپ نيگام ميكرد
يه عالمه با احمدك و علي هماهنگ كرديم تا سر جلسه تقلبكي انجام بديم
اما نميدونم امروز زيادي خوش تيپ بودم كه اين خانومه اينجوري نگاهم ميكرد يا مهره مارم زياد شده بود
امتحان كه شروع شد زل زد تو چشام
فهميدم......
حتما عاشقم شده
منم در حالي كه چشمامو خمار ميكردم هر چند لحظه يك بار نيگاش ميكردم
عشقمون بدجوري پيشرفت كرده بود
چون دقيقا اومد بالاي سرم ايستاد
توي اون لحظات خودمو خوشبخت ترين انسان روي زمين ميدونستم
يه نفر عاشقم شده بود كه حتي حاظر نبود دو سه قدم ازم دور باشه
وسطاي امتحان هر چي احمدك و علي بال بال زدند من جوابشون رو ندادم
چون سرگرم مسايل رومانتيك خودم بودم با همون خانومه كه گفتم
اما نمي دونم چرا امتحان كه تموم شد همه چيز يادش رفت
يه دسته برگه زد زير بغلش و از سالن رفت بيرون
اين ماجراي عاشق شدنشو هم واسه هر كسي تعريف ميكنم
باور نميكنه
ولي باور كنيد
اون خانومه يه لحظه هم از من چشم بر نداشت
چقدر عشق هاي اين دوره زمونه آبكي شده.
اولين چيزي كه به نظرم رسيد گاز بود
تميز و بي درد
اما اينم فايده اي نداشت چون بلافاصله بعد از شنيدن بوش شير اصلي رو قطع ميكردن
هميشه از مرگ با چيزهاي تيز و برنده متنفر بودم و ميدونستم كه راه كم دردي نيست
ولي خوب فشار وقتي زياد بشه آدم يه كم درد رو ميتونه تحمل كنه
پريدن از يه ارتفاع بلند هم ميتونست فكر خوبي باشه
همه چيز تو يه لحظه تموم ميشد
اما از شانس بد خونه ما يه طبقه بود
با اين شانسي كه من دارم احتمالا از اون بالا مي افتادم و فقط دست و پام ميشكست
اون موقع شب هم هيچ عطاري يا داروخونه اي باز نبود كه آدم بخواد يه صد گرم مرگ موش بخره
ولي خوب ميدونم كه بعدا ميگم كه چه بهتر كه باز نبود
يه كار ديگه هم ميتونستم انجام بدم و اونم پريدن از پل عابر پياده سر خيابون بودش
يه ارتفاع چهار متري حتما كار آدم رو ميسازه مخصوصا اينكه زير يه ماشين هم بيافتي
ولي دلم براي راننده بيچاره ميسوخت
نمي خواستم با رفتنم براي كسي مشكلي درست كنم
هيچ راهي نبود
به سرم زد كه بيام اينجا و از اينجا بپرم پايين
اما ميدونستم كه راه رفتن شبانه اونم توي اون هواي سرد منو از همه چيز منصرف ميكنه
چقدر داشتن اون قرص هاي خواب آور قوي ميتونست اون موقع لذت بخش باشه
خواب
و يه خواب طولاني
بدون درد و رنج
و راحتي
و ديگه هيچ چيز
يه لحظه يادم به چيزهايي كه در مورد خودكشي ميگفتند افتاد
اينكه عذاب آخرت انتظار آدم رو ميكشه و.....
اما اصلا مهم نبود حداقل اينجوري آدم تكليف خودشو ميدونه
ميدونه كه قراره توي آتيش بسوزه.....
هيچ چيز توي اون لحظه مهم نبود
فقط رهايي از اسارت اون لحظات لعنتي كه توش بودم
به هر قيمتي كه شده
به هر قيمت
اما راهي پيدا نشد.

لطفا اگه کسی اینجا میاد که زبون سرخ پوستی بلده یه کم هم یاد من بده
چون من اصلا نمی خوام به زور شوهر کنم
تازشم راموئل فرناندو رو هم امروز دیدم با اون پژوی 206 مسخره اش
تازه ترشم جورابم اصلا سوراخ نیست
و از تاریکی هم دیگه نمی ترسم
چشم بسته هم میتونم جدول ضرب رو از حفظ بگم
و تازگی ها هم یاد گرفتم با اتوبوس این ور و اون ور برم
و عاشق زرافه ها باشم
فقط اصلا تحمل این پرستارهای سبیل کلفت رو ندارم که منو اینجا زندانی کردند
اینا فقط بلدن بگن قرصاتو سر وقت بخور
نمی دونم چرا شدیدا هوس رون قورباغه سرخ شده کرده ام
اونم با نون تافتون تازه
احتمالا از فشار بیش از حد زندگیه
من گشنمه
من رون قورباغه میخوامممممممممممممممممممممممم
باز اين دختر لوسه اومده توي تلفنمون
خيلي هم پر رو تشريف دارند
همش ميگه تلفن شما به علت بدهي....
بهش ميگم خانوم يه دقيقه ساكت باش به حرف من گوش كن
اما نه از اين دختر يه دنده هاست حرف حرف خودشه
شانس من بيچاره است كه همه دختر هايي كه باهاشون مراوده دارم يه دنده هستند اون از دختر حاج آقا اينم از اين

يكي نيست به اين خانوم لوسه بگه بابا من ميخوام وبلاگ بنويسم يه لحظه قطع كن من آن لاين بشم
خودم كه امروز دو ساعت التماسش كردم اما همش ميگفت
مشترك محترم تلفن شما به علت....
آخرش هم ميگفت اين صداي يك نوار ظبط شده است
انگاري ميخواد بچه گول بزنه
الكي ميگه نواره
يكي نيست بگه نوار كه پا نداره
دختر بي قواره.


امشب ميخوام در مورد يكي از بزرگترين مشكلات جوان ها صحبت كنم
اين نه مشكل كاره و نه مشكل مسكن و ازدواج
چيزي كه ميخوام امشب در موردش صحبت كنم مشكل جنسي است.
اين تقريبا براي تمام جوان ها وجود داره
حتي خود من
البته خودم معمولا هر دو سه ماه يك بار همچين مشكلي رو دارم
البته همونطور كه ميدونيد مشكلات جنسي به عوامل بسيار زيادي بستگي داره
مثلا رنگ پوست
طبق آخرين تحقيقات دانشمندان كساني كه رنگ پوستشون تيره است بيشترين مشكلات جنسي رو دارند
همينطور افراد چاغ بيشتر از افراد لاغر داراي مشكلات جنسي هستند
البته قد افراد هم بي تاثير نيست
من خودم يه دوست قد بلند دارم كه مشكلات جنسيش خيلي زياده
تا جايي كه همه ازش قطع اميد كرده اند
البته اين روزها با وجود مد و تيپ و آدم هاي سانتال مانتال مشكلات جنسي جوانان خيلي افزايش پيدا كرده .
البته خوب همه فكر ميكنند ما جوون ها در مورد مشكلات جنسي كه برامون بوجود مياد مقصريم
كه البته اصلا اينطور نيست
ميدونيد با وجود وضع فعلي اجتماعمون مشكلات جنسي كه براي خانوم ها پيش مياد خيلي بيشتر از مشكلات جنسي آقايونه
حداقل خانوم ها تو اين يه مورد گوي سبقت رو از آقايون ربوده اند
البته خوب با وضعيت فعلي اجتماع كسي هم مقصر نيست
آخه شما حساب كنيد با اين همه جنس بنجلي كه توي بازاره آدم چطور ميتونه خوب انتخاب كنه
يه مشت جنس ايراني رو جاي جنس ترك به آدم قالب ميكنند
البته خدا رو شكر همونطور كه گفتم من هر دو سه ماه يكبار مشكل جنس و خريد لباس واسم پيش مياد
خدارو شكر كه رنگ پوستم نيره نيست وگرنه با اين جنس هاي بازار حسابي مشكل داشتم
و مشكلات جنسيم صد برابر بود
همون دوست درازم رو هم كه گفتم مشكلات جنسيش خيلي زياده چون هر ماه تقريبا بايد شلوار يا پيرهن بخره
ولي خوب جنس خوب گيرش نمياد
آدم هاي چاغ هم كه ديگه مشكلاتشون صد برابره
اگه آدم بخواد روي مد باشه هم كه ديگه هيچ چيز.
البته چند روز پيش كه از آرين جين لباس گرفتم ديدم نه انگار با وجود آرين جين و پاتن جامه مشكلات جنسي جوانان داره كم ميشه
به اميد روزي كه ديگه هيچ كس مشكل جنسي نداشته باشه.
من سردمه
من هزار تا چيز ديگمه
من تو پيك منفي هستم
من وقت ندارم
من هزار تا چيز ديگه هم ندارم
من ديگه نه لب ميخوام نه دست و نه آغوش گرم
من بازم سر ميزنم به اينجا
البته سعي ميكنم
هيچ وقت نفهميدم كه چرا پدرم بدون اينكه نظر منو بپرسه مجبورم كرد توي اون فيلم بازي كنم
با وجود اينكه نقش اول رو داشتم ولي باز از نقشم خيلي احساس رضايت نمي كردم
تمام عوامل فيلم همگي حرفه اي بودند
بهترين كارگردان بهترين فيلم بردار
تمام كساني كه نقش مقابل منو ايفا ميكردند هم واقعا بازيگران حرفه اي بودند
داستان فيلم خيلي خيلي پيچيده بود
هر روز صبح بايد راس 8 سر صحنه حاضر مي شديم
اول يه كم گريم بعد هم شروع
توي بعضي از پلان ها واقعا خسته ميشدم اما مجبور بودم كه ادامه بدم
داستان فيلم خيلي عجيب و غريب بود ولي خوب ، من به اصرار پدرم مجبور شدم كه بازي كنم
بعضي وقت ها از اينكه نقش اول فيلم بودم واقعا احساس غرور ميكردم
شايد هم همين احساس غرور كار دستم ميداد
من تمام سعي خودمو ميكردم تا نقشم رو به بهترين شكل ايفا كنم اما خوب هميشه موفق نبودم
توي فيلم نقش پر فراز و نشيبي به عهده ام گذاشته شد بود
و همين فراز و نشيب باعث شد كه از بازي دلسرد بشم
آخرين باري رو كه ديگه از بازي كردن خسته شده بودم رو يادم نيست
ديگه نه نقش اول برام مهم بود و نه معروفيت
كارگردان حسابي از دستم گله داشت
من با بازي بدم بازي تمام نقش هاي مقابلم رو هم خراب ميكردم
پيش خودم فكر ميكردم آخر و عاقبت نقش اجباري همينه
آخه كي گفت منو مجبور كنيد بر خلاف ميلم توي فيلم به اين مشكلي بازي كنم
همه چيز داشت دست به دست هم ميداد تا من فيلم رو نصفه نيمه رها كنم
تا اينكه يه روز صبح ......
و ......
.......
......
به هر حال اون روز صبح باعث شد كه تا آخر فيلم رو ادامه بدم

هنوز هم هر روز صبح سر صحنه حاضر ميشم
هنوز هم....
هنوز هم.....
هنوز هم.......
راستي يادم رفت بگم اسم فيلمه چي بود
اسمش زندگي است.

................................................
خدايا رسما معذرت ميخوام.
لطفا اين دفعه اگه ميشه يه جواب ديگه بدست بيار
فقط همين يه دفعه.

جای من خالی است

جای من در شمبلیله
جای من در لحظه های بی دريغ اولين ديدار

جای من در شوق تابستانی آن چشم

جای من در طعم لبخندی که از دريا سخن می گفت

جای من در گرمی دستی که با خورشيد نسبت داشت

جای من خالی است

من کجا گم کرده ام آهنگ باران را ؟!

من کجا از مهربانی چشم پوشيدم؟!

جای من خالی است تورو خدا زود یکی واسم جا بگیره
یا حداقل یه زنبیل بزاره.

عزيزم بيا يه چيزي تو گوشت بگم
نه نه.....
صبر كن
بزار جاي گوشت تو لبت بگم
ممممممممممممممممممممممممممم
..
....
.......
آخيش حداقل تونستم با دسيسه به يه لب برسم.