یاوه های عاشقانه یک من
يك ماجراي كاملا واقعي
به طرف ميگم: سپيده شاملو هم وبلاگ داره
طرف ميگه:چه جالب برم براش يه نظر بذارم كه بياد وبلاگ منو بخونه
به طرف ميگم: آخه بابا تو كه يه بيت شعر هم بلد نيستي
ميگه: يه توپ دارم قلقليه رو بلدم
ميگم:نه يه بيت شعر از احمد شاملو
خيلي جدي ميگه: همون كه گفته اهل كاشانم
من غش ميكنم از خنده
يك ساعت بعد همينطور من دارم ميخندم
سه ساعت بعد از خنده زياد دلدرد گرفته ام و در بيمارستان بستري ام
هشت ساعت بعد ديگه به دليل جراحات ناشي از خنديدن ميميرم
دوازده ساعت بعد جاوي پل صراط وقتي خدا ميگه تو خيلي گناهكاري و بايد بري توي جهنم من هنوز دارم ميخندم
بيست و چهار ساعت بعد وقتي اون فرشته سياه شاخدار منو لخت مي اندازه توي يه ديگ قير داغ هنوز دارم ميخندم
و همچنان من دارم ميخندم.
نتيجه گيري هاي وبلاگي:
1- شايد احمد شاملو اهل كاشان بوده
2- شايد نام مستعار احمد شاملو سهراب سپهري بوده
3- عروسك فروشي تضاد بسيار شديدي با شعر و ادبيات دارد
4-صاحبان وبلاگ هاي دات كام از شعر فارسي چيزي حاليشون نميباشد
5- افزايش hit رابطه عكس دارد با علاقه به شعر
6-ساير نتيجه گيري ها
.......................................
نطق خارج از دستور:
امروز دارم ميرم رسيتال گيتار ليلي افشار
ليلي افشار نفر دوم گيتار كلاسيك جهان است و شاگرد Andres Segovia ( نفر اول گيتار كلاسيك جهان در حال حاضر) و همينطور استاد استاد بنده ، يعني من بعد از سه نسل
به Andres Segovia ميرسم
حالا همه اين چيزارو گفتم كه بگم من خيلي گيتاريستم
البته از اون جايي كه متاسفانه خيلي ها منو از نزديك ديدند ميدونند كه اين حرفم
جوك سال بوده.
اينم يه مختصر از ليلي افشار(از وبلاگ مورد علاقه من)


عزيزم برو گمشو
عزيزم برو گمشو رو توي دلم بهش گفتم و گوشي رو گذاشتم.
رفتم جلوي آينه تا تمرين كنم
من به تو بد كردم....نه اينطوري زياد پر رو ميشه
ميدوني كه هر آغازي يه پاياني داره...اينم خيلي رمانتيكه
عزيزم منگولم تو خيلي ساده لوح تشريف داري...نه اين يكي ديگه خيلي واقع گرايانه است
به هر حال عزيزم من سه ماه با تو بودم بسته ديگه خسته شدم ازت آخه يه كم تنوع واسه زندگي
آدم لازمه ..آره اين يكي خوبه
قرارمون ساعت 4 بود توي پارك لاله
واقعا اين دفعه تعجب ميكردم كه چطور 3 ماه با يكي دوام آورده بودم و ازش خسته نشده بودم
البته احتمالا به اين خاطر بود كه طرف يه كمي زيادي ادعاي روشنفكري داشت
واي خداي من دير شد
توي پارك
اون مدام صغري كبري مي چيد كه تركم نكن و تو همه چيزمي و از اين حرفهاي رمانتيك صد من يه غاز
اما من توي اين فكر بودم كه واسه شام
چيكن برگرم رو با سس سالاد فرانسوي بخورم يا
سس مايونز.
و همينطور كه داشتم به اين فكر ميكردم نبوغ شاعري ام فوران كرد و اين ابيات را سرودم
عزيزم برو گمشو برو تاكسي سوار شو
اگر تاكسي گرونه اتوبوس يه قرونه.
من جلوي بازار قائم تو تجريش ايستادم
اونم همونجا ايستاده
من به ساعتم نگاه ميكنم و نگرانم كه ماتيلدا يه ربع دير كرده
اون به بسته هاي آدامسي كه از صبح تا حالا فقط سه تا شو فروخته نگاه ميكنه و نگرانه كه نتونه بيشتر بفروشه و
امشب هم مجبوره از ناپدريش فحش بشنوه
من پيش خودم ميگم ماتيلدا كه اومد با هم ميريم كافي شاپ رييس توي تخت طاووس
اون پيش خودش ميگه واي اين همه راه رو تا كشتارگاه چه جوري برگردم
من پيش خودم ميگم ماتيلدا كه اومد در مورد قرارداد جديدي كه امروز بستيم باهاش صحبت ميكنم
اون پيش خودش ميگه بابا آدامس فروشي كه در آمدي نداره ، بهتره كه مثل پسر كوكب خانم بره از اون بسته هاي سياه جابجا كنه
حداقل در آمدش ده برابر آدامس فروشيه و مجبور نيست شب ها اين همه راه رو برگرده
من يه دفعه به سياست فكر ميكنم و به اينكه لوايح دوگانه آخرش چي ميشه
اون فقط به اين فكر ميكنه كه كاش چهار تا بسته ديگه آدامس بفروشه بدون اينكه بدونه ولايت مطلقه چيه و يا اينكه پول يك ميليون بشكه نفت در روز
چند تا بسته آدامس ميشه
ماتيلدا رو كه از دور ميبينم لبخندي ميزنم و به طرفش ميرم
اونم چهره معصومي به خودش ميگيره و به ماتيلدا ميگه خانم تو رو خدا يه بسته آدامس يخريد
من دستاي ماتيلدا رو ميگيرم و خوشحال در حالي كه ميگم عزيزم چرا دير كردي توي جمعيت گم ميشيم
اون اما هنوز اونجا ايستاده و پيش خودش ميگه كاش فقط سه تا بسته ديگه بفروشم
ماش فقط سه تا بسته ديگه بفروشم
و باز در حالي كه دوباره دلش پر از غصه ميشه هنوز نمي دونه ولايت مطلقه يعني چي و يك ميليون بشكه نفت در روز چند تا بسته آدامس ميشه
و من و ماتيلدا ديگه محو محو شده ايم.
.............................................
كار بزرگي نمي خواهد انجام دهيد حداقل آن اين است كه نگاهي به اينجا بياندازيد
و اگر توانستيد كمكي كنيد
شايد اگر دست به دست هم دهيم روزي بيايد كه ديگر كودكان را به جاي اينكه در سر چهار راه ها غمگين ببينيم شادان در سر كلاس درس بيابيم.
به اميد آن روز.
هر سوالي هم كه داريد از اشك مهتاب عزيز بپرسيد.







چند كلمه هم براي تو
خوشبختي يعني در كنار تو بودن
آنجا هم نوشته ام
اينجا نيز مينويسم
همين
باقي بفايت
سر دخترى در اصفهان در ملاء عام بريده شد!
راست و دروغش گردن خودشون
بعد مدام بگيد حقوق زنان در ايران ناديده گرفته ميشه !!!!
صد رحمت به حقوق اورانگوتان هاي آفريقاي مركزي.

من و دلتنگيهاي دختر حاج آقا
آقا اين چه زندگيه
اين دختر حاجي همه چيزش يه جوره ديگه است
بهش ميگم بزار دستتو بگيرم
ميگه استغفرالله
ميگم بزار ببوسمت
ميگه نعوذبالله
ميگم خيلي دوست دارم
ميگه اعوذ بالله
ميگم كاش بتونم يه كم بقلت كنم
ميگه صبكم الله
ميگم من كه از دست تو ديونه شدم
ميگه الحمدالله
تنها قسمتي از صورتشو كه ميبينم فقط چشم چپشه كه از زير چادر معلومه
چشم چپ تنها عضوي از بدن دختر حاج اقاست كه من باهاش ارتباط دارم
وقتي چشم چپ دختر حاجي خماره يعني دوست دارم
وقتي پلك بالايي مياد روي پلك پاييني يعني بوس
وقتي پلك پاييني ميره روي پلك بالايي يعني بريم كافي شاپ
وقتي چشم چپش زيادي باز ميشه يعني چه جالب
و وقتي زيادي بسته ميشه يعني اينكه مثلا من دستشو گرفتم
آخه مگه با يه چشم چپ چندتا از نيازهاي آدم برطرف ميشه
يكي نيست بگه من نيازهاي جديدمو چيكار كنم
احتمالا تنها راه سركوبه.

من مست و تو ديوانه
ما را که برد ديوانه خانه؟؟؟؟؟
وقتي دختر حاج آقا از اونطرف اقيانوس آرام ميگه :
ـ
بودنت به وجودم گرمای عشق
به قلبم جوشش مهر
و
به روحم جلای زندگی می بخشد...
با تو بودن بوی خاک باران زده مي دهد
بوی گل نسترن
و لذت گام برداشتن در راهی سبز و پر مه...

من ميگم دآش من اين قلب ما كه تلمبه مزرعه خيار شور نيستش كه
تحمل اين حرف هاي جينگول مستون رو داشته باشه يه دفعه ديدي سوخت.

اينقدر کار روی سرم ريخته و کم خوابي دارم
که حاضرم دو ساعت خواب رو 50 هزارتومان بخرم
همينطور حاضرم نصف داراييم رو بدم تا يه بار ديگه اون متکای گرد و قلمبه ام رو توی بقل بگیرم
البته زیاد تعجب نکنيد چون در هر صورت نصف دارايی من 50 هزارتومنه.
خوابم مياد.


اين مطلب رو دقيقا پارسال در چنين روزي نوشتم

● باز ساعت 1:30 بامداد است و من شدم مثل
يه ترانسفورماتور تك فاز كه در ماكزيمم توان نامي داره كار ميكنه.
امروز (جمعه) داشتم به اين فكر ميكردم كه تعريف افراد مختلف از عشق چيه
البته به خاطر امتحان ))): نتونستم زياد فكر كنم ولي به نظرم عشق از ديد افراد زير اينجوريه.
1- عشق از ديد حاج آقا: استغفرالله باز از اين حرفهاي بي ناموسي زدي.(جمله عاشقانه: خداوند همه جوانها را به راه راست هدايت كند)
2- عشق ازديد دختر حاج آقا : آه ... خداي من يعني ميشه بدون اينكه بابام بفهمه من عاشق بشم.(جمله عاشقانه: ندارد)
3-عشق از ديد يه رياضي دان: عشق يعني دوست داشتن بدون فرمول.(جمله عاشقانه: آه عزيزم به اندازه سطح زير منحني دوست دارم)
4-عشق از ديد بقال سر كوچه:والا دوره ما عشق مشغ نبود ننمون رفت و اين سكينه خانوم رو واسه ما گرفت.(جمله عاشقانه:سكينه شام چي داريم....)
5-عشق از ديد اصغر كاردي(در زندان): مرامتو عشقه ، عشقي.(جمله عاشقانه: چاقو خوردتيم لوتي..)
6- عشق از ديد يه دختر مديوم كلاس و كمي بي غم: آه عزيزم كاش الان پيشم بودي بغلم ميكردي ، سرمو ميزاشتم رو شونه هات......(جمله عاشقانه: دوست دارم عزيزم.....)
7-عشق از ديد مادر بزرگم: اين حرفاي بد و نزن، راستي اين دختر اقدس خانوم خيلي دختر خانم و با كمالاتيه ، تازه تحصيل كرده هم است......(جمله عاشقانه: بريم خواستگاري..)
8-عشق از ديد .......(خودتون الان ميفهميد از ديد كي): عزيزم تو كه عاشقمي پس چرا هزينه عمل كردن دماغمو نمي پردازي ........،واسه ناهار بريم سورنتو،سالي با دوستش هم قراره بياد،دوست سالي واسش يه ماتيز(به قول بعضي ها دوو منگل)گرفته تو حتي حاضر نيستي واسه من كه اين همه دوست دارم حتي يه پرايد بخري.(جمله عاشقانه:عزيزم گوشي سوني ميخوام و...راستي دوستت هم دارم)
9-عشق از ديد كسي كه بار اوله كه عاشق ميشه:عزيزم باور كن بدون تو حتي يه لحظه هم نميتونم زندگي كنم، تو واسم همه دنيا هستي...(جمله عاشقانه: فدات شم عزيزم خيلي خيلي دوست دارم)
10- عشق از ديد كسي كه بار اولش نيست:عزيزم خيلي دوست دارم ،باور كن به خاطر تو شب ها با پاي برهنه ميخوابم.(جمله عاشقانه: آه عزيزم ديرم شده بايد برم)
11-عشق از ديد يك راننده: راديات(رادياتور)عشق من از برايت جوش آمده، باور نداري بر آمپرم بنگر(با لهجه شوفري بخونيد)(جمله عاشقانه:عيزم دوست دار...بو بو بوغ)
12- عشق از ديد بعضي ها: آه خدا يعني ميشه بياد خواستگاريم.....(جمله عاشقانه:يا شابدالعظيم 1000 تومن نذرت ميكنم بياد خواستگاريم)
13-به دليل نحسي از نوشتن معذوريم(حتي شما دوست عزيز)
14-عشق از ديد اراذل و اوباش :عشق مشغ سيخي چند، برو بچه سوسول دلت خوشه، خونه خالي نداري....(جمله عاشقانه: بو بوغ ..خانم بيا بالا خوش ميگذره)
15- عشق از ديد يك مهندس الكترونيك:عشق همان دوست داشتن است وقتي در Av open loop ضرب ميشود،البته دراين ناحيه انسان به صورت غير خطي عمل ميكند.(جمله عاشقانه:عزيزم تو منو در وسط منحني مشخصه باياس كردي)
16-عشق از ديد بابام : آخه پسر عشق واست نون وآب ميشه.....حالا بگو ببينم پدرش چيكاره است؟(جمله عاشقانه:برو با دختر حاج آقا ازدواج كن)
17- عشق از ديد احمدك:عشق تنها هدف آفرينش هستي است،زيرا انسان تنها موجودي است كه عاشق ميشود.(جمله عاشقانه:......................)
18-عشق از ديد يك هنرمند:عشق يعني تبلور احساسات پاك انسان به سبك پست مدرنيسم.(جمله عاشقانه: عزيزم صداي تو همچون گام سل مينور برايم آرامش بخش است)
19-عشق از ديد مادرها: وا مگه تو امسال كنكور نداري، عشق واسه بعد..مگه تو امسال فلان نداري ،عشق واسه بعد...مگه تو امسال بهمان نداري عشق واسه بعد...(جمله عاشقانه: جملات عاشقانه اي هنوز بيان نشده )
20-عشق از ديد كسي كه در عشق شكست خورده: عشق يعني كـــشــــك(جمله عاشقانه: برو كشكتو بساب)

و اما ساير ديدگا هها به دليل اينكه ساعت 2:20 بامداد روز شنبه است و 200 صفحه ديگه از اين كتاب كلفته مونده ،باشه واسه بعد.(ولي خودمونيم موقع امتحانات ياوه سرايي ما هم شديدا افول ميكند!!!)


نـــــكـــــتــــــــه مــــــــــــهــــم
شما هم تعريف خودتون رو از عشق توي اين دفتر نظر خواهي بنويسيد
به جالبترين تعريف(از ديد بازديد كنندگان) جايزه بسيار نفيسي تعلق ميگيرد.
باور كنيد جايزه ش خيلي توپه.
پس خجالت نكشيد و تعريف خودتون رو از عشق در دفتر نظر خواهي(همين جا زير نوشته ها)بنويسيد.
ياوه امروز:««-اينكه ما گمان مي كنيم بعضي چيز ها محال است بيشتر براي آن است كه براي خود عذري آورده باشيم »»
دعاي امروز:««خداوندا دو چيز را به اين من عطا فرما، اولي مقداري عقل به اين كله مبارك بنده و دومي بازهم مقداري عقل براي استفاده از عقلي كه در اول عطا فرمودي»»
مثلا ميخواستم شباي امتحان وبلاگ ننويسم واقعا كه اراده پولاديني دارم،مگه نه !!!!!

لهجه ام بد جوري تغيير كرده
آخه ناهار استانبولي پلو داشتيم
شديدا فارسي بيل مره
كشتم شپش شپش كش شپش خور شپش پوش شپش روي شپش موي شپش خوي شش پارو
ـــ اي قاتل بالفطره
....................................
اي دوتو لينكو هم ديدم اوفتاده سر كل مشير گفتم عامو حيفه اينجو بيوفته
دسه غشو رشه بيان روش رد بشن
عامو آخه اي دسه غشو رشه هر جو برن چلم بازي در ميارن
گاس به درد هيكي بخوره
گاسم بز (baaze) اي وبلاگو باشه
حالو راسياتش خودومم اي سايتا رو نديديم عامو انگو بدك نيس.
خوب كه پلاچه اش بشين يي چيوي باحالي توش هس
عامو اگه حوصله ندارينو هي شو جمعه اي هي ريپس هاكك ميكنيد نريد تو اي سايتو
والو ما بوگروزيم چون يي خزوكي اومده رو يي ديوال روبرويو.
سايت اول
سايت دوم
...............................
نظرتون در مورد آهنگ جديدم چيه؟

کسي ميدونه نماز عشای رباني چند رکعته؟؟؟

ميترسم
از اينكه توي آينه يه شازده احتجاب كثيف ببينم
از اينكه ..........
نمي دونم
فقط يه نفر ميتونه به من كمك كنه
البته اگه وقت داشته باشه و مشغول تهيه شير عسل هاي بهشت و هيزم هاي جهنم نباشه.



تو همه دنياي من هستي

نتيجه گيري اخلاقي اينكه يا دنياي من خيلي كوچيكه يا روح
دختر حاج آقا خيلي بزرگه

آقا كسي يه دايناسور نداره بده قرض من ، آخه مي خوام دم حجله بكشم
اين دختر حاج آقا كه من ميبينم كارش از گربه و پلنگ و شير گذشته
لطفا زود يه آدم مهربون پيدا بشه كه يه دايناسور اضافي داشته باشه و گرنه ميترسم تا آخر عمر زن ذليل بشم.

........................................

هي ! فلاني !
زندگي شايد همين باشد
يك فريب ساده و كوچك
آن هم از دست عزيزي كه تو دنيا را ،
جز با او
و جز براي او نمي خواهي !
گمانم زندگي بايد همين باشد !
مهدي اخوان ثالث





در روزهاي آخر اسفند در نيمروز روشن
وقتي بنفشه ها را
با برگ و ريشه و پيوند و خاك
در جعبه هاي كوچك چوبين جاي مي دهند
جوي هزار
زمزمه درد و انتظار
در سينه مي خروشد و بر گونه ها روان
جوي هزار
زمزمه درد و انتظار در سينه ها مي خروشد و بر گونه ها روان
اي كاش آدمي وطنش را همچون بنفشه ها با خود ببرد هر كجا كه خواست
..............................
ياوه هاي عاشقانه مورد نظر تا اطلاع ثانوي احتمالا شمبليله اي خواهد نبشت .
امروز بعد از كلي وقت سوار اتوبوس شدم
آقا واقعا نارضايتي مردم از حكومت رو ميشه از مسافران اتوبوس ها فهميد
بس كه مردم به اول و آخر اينا فحش و بد و بيراه ميگن
آقا من رسما سيمام قاطي كرده
كاش الان دوره ابو علي سينا بود
بابا اون موقع همه دانش هاشون 6 تا كتاب بوده كه مي خوندند وميشدند علامه دهر
يعني حدود نصف كتاب هاي يك ترم من
خودمونيم من مطمئن هستم اگه ابو علي سينا هم ميخواست فيزيكال بخونه با اين استاده عمرا پاس ميشد
هر چي ميخونم بيشتر از زندگي نا اميد ميشم
اميدوارم تا فردا صبح به جاي جلسه امتحان يه وقت سر از يه آسايشگاه رواني در نيارم
من اينجا در حضور جناب آقاي حضرت احمدك بزرگ مدظله العالي نشسته ام
هر دو فردا امتحان داريم و حضرت احمدك بزرگ مي فرمايند
الامتحان والمتحان و ما ادريك مالامتحان
و اينجانب در لبيك به اين فتواي احمدك بزرگ ميگويم تكبير مرگ بر ضد ولايت فيزيك
و درود و سلام و صلوات بر فيزيك كوانتمي و قوانين عظمي شرودينگر و رزين برگ
و ثابت هاي مومنتوم و لاندا و پلانك و ريدبرگ
همه اين مطالب بالا يعني اينكه من ديونه شدم بس كه فيزيك الكترونيك خوندم.


عزيزم من خيلي هاي كلاسم
وقتي بهم ميگه عزيزم بيا بريم كافي شاپ پيش خودم ميگم آخ جون عالي شد
حداقل ميتونم امروز عصر يه چايي مشتي توي يه جاي با كلاس بخورم
مردم بس كه توي قهوه خونه اصغر پلنگ و ميون اون همه دود
قليون توي اون استكانهاي كمر باريك كه عكس ناصرالدين شاه روش داره چايي خوردم.
وقتي وارد لابي هتل ميشيم يه يارو با كت و شلوار سفيد به ما خوش آمد ميگه
از كت و شلوارش مي فهمم كه بايد آدم مهمي باشه واسه همين هم ميرم و باهاش دست ميدم و روبوسي ميكنم
اما نمي دونم چرا بقيه چپ چپ نگاهم ميكنند احتمالا از اينكه من با رئيس هتل دارم رو بوسي ميكنم تعجب كرده اند
اما مهم نيست تا كور شود هر آنكس نتوان ديد
بعد از اينكه با اون آقا خوش تيپه سلام عليك كردم
رفتيم و پشت يكي از اون ميز هاي خوشگل نشستيم آخ كاش كه اصغر پلنگ اينجا بود و يه كم ياد ميگرفت
چه جوري بايد ميزهاي قهوه خونشو تميز كنه
بعد نمي دونم چرا همون آقا خوش تيپه واسمون يه كتاب جلد چرمي آورد
ماتيلدا گفت انتخاب كن كه چي ميخوري
بابا اينجا چقدر با كلاسه
نه مثل قهوه خونه اصغر از سر ميز داد بزني اصغر دوتا چايي لب سوز با يه پياله گوشت كوبيده
اصغر.... پياز يادت نره...
كتاب جلد چرمي رو كه باز ميكنم يه عالمه اسم هاي عجيب و غريب ميبينم
هر چي ميگردم نه از گوشت كوبيده خبري هست و نه از چايي
منم واسه اينكه نشون بدم خيلي با كلاسم يه اسم عجيب و غريب انتخاب ميكنم
كاپوچينو
و وقتي اون آقا خوش تيپه باز مياد ميگم
قربونت كاپو چينو با نون سنگك و اگه داشتيد پياز و اونم چپ چپ نيگام ميكنه
وقتي كاپوچينو رو واسم مياره ميبينم داداش اينكه چايي خارجكي خودمونه
بعد هم ميريزمش توي نعلبكي و بعد از اينكه فوتش كردم ميخورمش
بعد از اون هم ماتيلدا ميگه نظرت چيه يه دست بيليارد بزنيم
من هم كه تا حالا تو عمرم جز گل كوچيك و يه قل دو قل بازي نكردم ميگم عزيزم من خيلي تو بيليارد حرفه اي هستم
اما هرچي نگاه ميكنم زمين چمني نميبينم كه يه سوراخ داشته باشه با يه پرچم كه با اون چوبه سعي كنيم توپ رو بياندازيم توي سوراخ
احتمالا بايد بريم توي حياط هتل و بيليارد بازي كنيم.
..............................................................................................
همون عرب هميشگي دو تا خيار ميبره مغازه خيار شور فروشي ميگه آقا خيار شور داريد
يارو ميگه آره
عربه ميگه ولك قربون دستت اين دو تا رو هم بشور
اينجا فقط تا شنبه جينگول مستون خواهد بود فقط چون دختر حاج آقا از اين رنگ آبي خوشش اومده
و منم چون خيلي بوسشون دارم اينو ميذارم اينجا
اينجا دانشگاه ميباشد
اين جا يك دانشگاه است
من در يك كلاس استم
آنجا يك استاد ايستاده است كه دارد تاثير حركت يك الكترون بر جرم
سياره مريخ را از راه قانون گوس اثبات ميكند او خيلي مصمم است كه اين را اثبت بفرمايد
آنجا تر يك عدد خانم معتمدي نشسته است كه دارد لب ژورش (همان ماتيك خودمان) را در آينه نگاه ميكند
خانم معتمدي همه رنگ لب ژور دارد او دختر هفت رنگ كلاس ميباشد او خاطر خواهان
زيادي دارد اما فقط كساني كه پژوي 206 دارند ميتوانند از او جزوه دريافت فرمايند
آنطرف تر يك عدد سيامك نشسته است كه به گمانش خانم معصومي استاد كلاس ميباشد چون فقط او را نگاه مي فرمايد
سيامك هميشه ميگويد كاش خانم معصومي زودتر جواب بله را بدهد ما هم ميگوييم كاش بدهد تا سيامك قيافه سايرين را هم ببيند
اين طرف يك عدد خانم واعظي با تعدادي خودكار رنگي نشسته است او بهترين جزوه نويس كلاس ميباشد او حتي عطسه ها و سرفه هاي استاد را نيز مي نويسد
جزوه هاي خانم واعظي چونان جون مرغ و شير آدميزاد ناياب ميباشد من و احمدك هميشه
سعي ميكنيم گروههاي درسي مان را با خانم واعظي بگيريم تا آن درس را پاس بنماييم
اين جا يك دانشگاه است
من در يك كلاس استم
استاد هنوز دارد ثابت ميكند كه جرم الكترون ضربدر انتگرال حجم فضاي كره مريخ برابر است با حركت يوني در ژرمانيم
حوصله اين من زياد سر رفته ميباشد
براي تنوع در يادگيري تصور ميكنم استاد با پيژامه در حال درس دادن استند
يك عدد شلوار راه راه آبي با كش قيطاني كه تا بالاي شكم استاد آمده است به همراه يك عدد پيراهن آستين كوتاهه دو گاوه كه چند عدد سوراخ ناقابل دارد
آقاي فراهاني دستش را بلند ميكند كه سئوال بپرسد
خانم نيك انديش هم بلافاصله دستش را براي رو كم كني بلند ميكند
اين دو هميشه با هم رو كم كني ميباشند
اين دو براي رو كم كني از استاد سئوالاتي فضايي مي پرسند كه استاد مثل گل توي بلا نسبت خر گير مي فرمايند
من ديگر خسته شدم بس كه استاد گفت ديورژانس سطح در انتگرال حجم برابر است با ولتاژ القايي براي همين
هم اون كتاب كلفته را محكم به هم ميزنم يعني اينكه استاد خسته نباشيد
من اين درس را خيلي دوست دارم چون كتاب آن تنها كتابي است
كه ميشود به عنوان زير پايي موقع گيتار زدن استفاده كرد
در پايان كلاس استاد خبر خيلي بدي را به گوش حضار ميرساند و آنهم اينكه يكشنبه 21 اردي بهشت امتحان ميذترم ميباشد
من مجبورم از امروز براي دريافت جزوه نگاههاي عاشقانه اي را نثار خانم واعظي بفرمايم
البته اميدوارم اينبار مانند ترم پيش اصرار نفرمايند كه به خاطر جزوه با ايشان اندكي ازدواج بفرمايم.
............................................................................................................
اول اينكه ميبينم بعضي ها در راه تساوي حقوق زنان دست به اقدامات انتحاري زده ميباشند! و ياوه هايي عارفانه مي فرمايند و نامش را ياوه هاي عارفانه يك وومن گذاشته اند
من در اين راستا به ايشان پيشنهاد مي فرمايم كه جهت تساوي بيشتر بدنبال يك عدد دختر حاج آقا هم باشند و نام آواهاي عارفانه يك فروند وومنيسم را برگزينند
دويم من يه هفته نتونستم وبلاگ بنويسم چون دختر حاج آقا كامپيوترم رو ازپنجره انداخت بيرون و گفت توي اين خونه يا جاي منه يا جاي هووي من
سيم حسابي شرمنده اخلاق ورزشكاريتون شدم بس كه اومديد اينجا و ديديد ياوه جديدي موجود نمي باشد
چارم ننه الهي خير از جوونيت ببيني
پنجم هيچي همين ديگه
جوك جديد:
يه روز به عربه ميگن جوك بامزه كه بلد نيستي يه جمله رمانتيك بگو
ميگه عزيزم خيلي بــــــــوست دارم
ميگن چه بي مزه
ميگه عزيزم خيلي بوست ندارم
ميگن اه اه چي بي مزه تر
ميگه بريد بابا جنبه نداريد همون خيار شور

آقا من شديدا در گير در آوردن يه لقمه نون واسه زن و بچه و اهل وعيال هستم
آخه ميدونيد اين لقمه نونه افتاده توي كوزه و من دستمو كردم توي كوزه تا درش بيارم
اما دستم هم گير كرده
پس فعلا ما بريم يه لقمه نون در آريم